برای دل خودم

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمی آید...
درخت که می شوم
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار
و راحت حرفت را بزن !
+ خسته ای اگر
بگو
نترس
دل کُشی که قتل نیست..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نسلی هستیم...

که روزها میخوابیم ..
وشبها بیداریم...
چون...
تاریکی شب هامون...
قابل تحمل تر از..
تاریکی روزهامونه...
 

amirdolu

عضو جدید
باز هم این حرف دل ماند در گلوی لعنتی...................باز هم میترسم از این آبروی لعنتی
بازهم دستم به زیر سنگ و پایم لنگ ماند................. ای دو صد لعنت به این اخلاق و خوی لعنتی...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دختری نیستم که هرزگی کنم زنانگی و محبتم را با هر مردی تقسیم نمیکنم
عشقم تنها خاص یک نفر است
غرق عشق خواهم کرد آنکه روزی خاص من خواهد شد
طوری که از عشق بی نیاز شود

 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا دختر مینامند

غروری دارم که برای تنها نبودن له نمی شود
احساسی دارم که با منطق گدایان نمیسازد
قلبی دارم که هنوز تیزی خنجر نامردی را نخورده است
و زیبایی هایی دارم که حراج چشم های بیگانه نخواهد شد
اینگونه است مشق شب های دخترانه ی من....
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خــــــُــבایــــــ ــــااااااا!!!


طــاقـَـتـــــــــ مـَـــرا با طاقــِ ــــ آسمـــــانتـــــ


اشتــبــــــاهــ گرفـــتـِـــﮧا ے


ایــטּ پیمــــــانــِــﮧ مدتــــــ هاستـــــ ڪـــﮧ پــُـر شـــُבهــ...

 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خوش به حال ماهی ها...
تکلیفشان معلوم است.....
هوایی که می شوند می میرند........
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا دختر مینامند

غروری دارم که برای تنها نبودن له نمی شود
احساسی دارم که با منطق گدایان نمیسازد
قلبی دارم که هنوز تیزی خنجر نامردی را نخورده است
و زیبایی هایی دارم که حراج چشم های بیگانه نخواهد شد
اینگونه است مشق شب های دخترانه ی من....
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بد شده ایم....

از وقتی شروع کردیم به قربانت بروم های تایپی....
به دوستت دارم های اس ام اسی
به عاشقتم های وایبری- ویچتی- لاینی...
بد شده ایم!
از وقتی هر کدام از کانتکت لیستمان چیزی فرستاد " قلب های سرخ" را روانه ی تکست کردیم و عشقم و عزیزم و گلم صدایش کردیم
فرقی نمیکرد، که باشد...
دیگر کلمات، دم دستی ترین ترفندمان شد، کلماتی که مقدستند.... که معجزه میکنند..... افتادند زیر دست و پا...
فرقی برایمان نکرد که چه کسی باشد، از چه جنسی باشد.... فقط اینکه باشد و دمی بگذرد.... برایمان کفایت کرد.....
بده شده ایم! از وقتی لبخند زدیم و بوسیدیم و نوازش کردیم و آنسوی ماجرا پیچیدیم و پیچاندیم...
و به زرنگی خودمان آفرین گفتیم!!!
حال خیلی هامان خوب نیست
کمی صداقت، کمی شهامت، دردمان را درمان میکند فقط همین
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=courier new,courier,monospace]در کنج قلبم[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]فریادی هست... فرو خفته...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]دردی هست... درمان نشده...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]زخمی هست... التیام نیافته...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]در کنج قلبم[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]غمی هست[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]به وسعت خداوند و به پهنای تمام آسمان فراخ[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]نه... آرام نمیگیرد...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]اینجا در پس این سینه [/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]غمی هست[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]غمی که آخر... تباهم میکند[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]روزی...[/FONT]

 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همش حرف مفته
دل بی دل
مخ رو نچسبی کارت زاره
شعرا گرسنه میمیرند.
 
آخرین ویرایش:

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دنیایت را با دنیایم عوض می کنی؟
فقط چند ساعت.......
میخواهم بدانم آنکه تمام دنیای من است
در دنیایش چه سهمی دارم......
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی وفا!!

ایـن روزهـا نـه مـجـالـی

بـرای دلـتـنـگـی دارم

و نـه حـوصـلـه ات را..

ولـی بـا ایـن هـمـه،

گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

م محمودي زاده

عضو جدید
آروم از پله ها پایین میام
خانوم سادات داد میزنه موهاتو بپوشون اینجا مواد آش نذری رو گذاشتم آخه
سرخ میشم زیر چشمی ایوان رو نگاه میکنم و آرزو میکنم مامان اون دوروبرا نباشه
دوباره برمیگردم اتاق موهامو جمع میکنم با هزار بدبختی و یه روسری میزارم
وقتی از کنار دیگهای بزرگ میگذرم مثل هر سال میرم کنار دیگ گندمای پخته آش
یه ملاقه بر میدارم و یه مشت واسه خودم میریزم
کسی نیست دو باره غر بزنه خنده ام میگیره هر کاری کنن من کار خودمو میکنم
شب که میرسه سفره های افطار پهن میشه خاله پروین سبزی هارو توپیش دستی ها میریزه
مهیارو مژگان و سارا کیهان بچه ها میخونن
خاله فاطی با دایی علی سر متراژ زمین بحث میکنن
خونه شلوغه
مامان همه اش نگرانه که چیزی کم نباشه
ساعت از 12 گذشته کنار دیگ آشم منتظر تابنده هستم قرار گذاشتیم تا صبح بیدار بشینین
بلاخره اومد دستش یه کتابه
فروغ فرخ زاد
میشینیم و نوبتی میخونیم
خدایا خدایا خدایا
آروم از پله ها پایین میام دارم برای یا کریما آب و دون میبرم
نا خوداگاه یاد اون گوشه حیاط و قابلمه آش و کتاب فروغ فرخزاد می افتم
سالها پیش و حالا بعضی هاشون نیستن
عمرشون کوتاه بود اشک چشامو میپوشونه
سارا صدام میزنه زود اشکامو پاک میکنم
لبخند میزنم بله جانا اومدم



فكر كنم زن زيادي از جلال ال احمد
 

Similar threads

بالا