دفترهایم را ورق می زنمنگو بار گــــــران بـودیـــــمو رفتـــــیــــــمنگو نامهــــربان بـودیـــمو رفــــتـــــیمنگو ، اینها دلیل محکمـــی نیستبـگو با دیگران بودیمو رفتــیم
یادته زیر گنبد کبود٬ تو بودی و کلی آدمای حسود؟
تقصیر همون حسوداست که حالا...
هستی ما شده یکی بود ٬ یکی نبود...
یکی در آرزوی دیدن توست یکی در حسرت بوئیدن توست
ولی من ساده و بی ادعایم
تمام هستی ام خندیدن توست
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر استعزیزترینم بارفتنت
روزگار طلایی عشقمان را سیاه نکن