بدبختی چیست؟؟؟؟

ar.noorian

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛

تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛
تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛
تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛
تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛
تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛
تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛
تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛
الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ .
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
بله درست حدس زدید؛
الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛
همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند...؛
سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند...؛
در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان...؛
یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و ...؛
با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید...؛

آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری (Oprah Winfrey)...؛
اپرا وینفری مجری نامدار و محبوب آمریکایی پس از ۲۵ سال، چهارشنبه (۲۵ مه) به برنامه‌پرطرفدار تلویزیونی‌اش به نام "نمایش اپرا وینفری" پایان داد؛ موفق‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی در آمریکا با میلیون‌ها مخاطب در سراسر جهان. ۴۰ میلیون آمریکایی هر هفته تلویزیون‌هایشان را روشن می‌کردند تا میزبان برنامه‌ "نمایش اپرا وینفری" (The Oprah Winfrey Show) شوند؛ برنامه‌ای که در ۱۵۰ کشور دنیا نیز پخش می‌شد و مجر‌ی‌اش اپرا وینفری سال‌هاست درهر لیستی که از پرنفوذترین شخصیت‌های جهان تهیه شده، حضوری پررنگ دارد. اپرا وینفری در طی ۲۵ سالی که اجرای این برنامه تلویزیونی را بر عهده داشت، رفته رفته تبدیل به چهره‌ی فرهنگی آمریکا شد و با این برنامه توانست بر زندگی میلیون‌ها مخاطب تأثیر بگذارد. او در نگاه اول شاید ظاهر "استاندارد" گردانندگی را نداشت، نه لاغر اندام و بلوند بود و نه جذابیت فوق‌العاده‌ای را که معمولا شرط اصلی کار برای مجر‌ی‌های تلویزیونی است، داشت. اپرا در برنامه‌اش بسیاری تابوها و خطوط قرمز را شکست. او هیچ ابایی از نشان دادن چهر‌ه‌ی بدون گریم و آرایش خود در پشت صحنه نداشت و بارها در برنامه‌اش به راحتی از اضافه‌ وزن، تلاش‌ برای کاهش وزن و حتی تجربیات تلخ دوران کودکی و سوءاستفاده‌هایی که از او شده بود‌، سخن گفت. همین ویژگی‌ها بود که او را نزد بسیاری از مخاطبانش به ویژه زنان، فارغ از هر نژاد و رنگ پوستی، باورپذیر می‌کرد. اپرا در برنامه‌ خود میزبان مهمانان سرشناس و آد‌م‌های معمولی بود و بسیاری بر این عقیده‌اند که او حتی بر نحوه گفت‌وگو‌ی مردم با یکدیگر نیز تأثیر گذاشت.
 

oil girl

عضو جدید
موانع وسیله امتیازند...ولی واقعااراده پولادین میخواد...
 

elhamanwar

عضو جدید
خیلی ممنون از پست قشنگت من اینا رو راجع به اوپرا نمیدونستم باعث شد بیشتر به توانستن اعتماد کنم.http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/images/smilies/icon_gol.gif
چقدر قشنگه وقتی که انسان باور داشته باشه که آفریده شده برای توانستن.

این نظر منه:وقتی که خداوند انسان را تنهای تنها به این جهان فرستاد یقین داشت که آفریده اش قدرت به اوج رساندن خودش را دارد
پس وقتی خداوند یقین دارد من هم حتما میتوانم...
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته اونجا با اینجا فرق داره... اینجا اگه بود نابود می شد.... تو همون 14 سالگی... اگه تو بدو تولد نمی شد
 

macalister

عضو جدید
من برایش آرزوی موفقیت روز افزون میکنم و افتخار میکنم و میگویم که هر که خدا بخواهد میشود!!!!!!!!!!!!!!!
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدبختی اینه که دهه 60 ای در ایران باشی........................
 

شوگا

عضو جدید
واقعا جالب بود من هم این چیزارو در مورد اپرا نمی دونستم.....
ولی واقعا پشتکار داشته که از تو باتلاق مشکلات حالا رسیده به یه همچین جایی.........
 

mohammad saman

عضو جدید
آفرین به این پشتکار
به نظر من بدبختی اینه که پیشرفت نکنی و یکسره درجا بزنی واسه اهدافت هیچ تلاشی نکنی..............


پس بیا باهم واسه رسیدن به اهدافمون پرواز کنیم:w21::w21::w21:
راه درست را خودت انتخاب کن:w35::w35:
 

bahram3

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا پشتکار داشته...دمش گرم...
آفرین به این پشتکار
به نظر من بدبختی اینه که پیشرفت نکنی و یکسره درجا بزنی واسه اهدافت هیچ تلاشی نکنی..............


پس بیا باهم واسه رسیدن به اهدافمون پرواز کنیم:w21::w21::w21:
راه درست را خودت انتخاب کن:w35::w35:
 

bahram3

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیشه گفت مطلقافقط برای پشتکارش به اینجارسیده.به نظر من سرنوشت آدما بی تاثیر نیست...اگه به پشتکار باشه هیچکی مثل یه کارگر دور میدونی زحمت نمیکشه...
 

shahram1159

عضو جدید
بدبختی اینه پول نداشته باشی بیکارم باشی از این بزرگتر فاجعه ای نیست (یه لا قبا):cry:
 

هاشمیان20

عضو جدید
بدبختی اینه که پولت رو بدی دانشگاه آزاد بهت مدرک مهندسی عمران بدن، دهه شصتی باشی و بیای تو انفجار جمعیت کار برات نباشه.
یک مشت منفعت طلب و شکم سیر هم در راس همه امور بگن جمعیت رو بیشتر کنین، تو همین جای تنگ بیشتر له بشیم.
خدایا تو جمجمه اونایی که اون بالا نشستن مارو به این روز انداختن چی ریختی؟
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛

تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛
تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛
تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛
تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛
تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛
تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛
تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛
الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ .
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
بله درست حدس زدید؛
الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛
همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند...؛
سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند...؛
در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان...؛
یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و ...؛
با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید...؛

آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری (Oprah Winfrey)...؛
اپرا وینفری مجری نامدار و محبوب آمریکایی پس از ۲۵ سال، چهارشنبه (۲۵ مه) به برنامه‌پرطرفدار تلویزیونی‌اش به نام "نمایش اپرا وینفری" پایان داد؛ موفق‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی در آمریکا با میلیون‌ها مخاطب در سراسر جهان. ۴۰ میلیون آمریکایی هر هفته تلویزیون‌هایشان را روشن می‌کردند تا میزبان برنامه‌ "نمایش اپرا وینفری" (The Oprah Winfrey Show) شوند؛ برنامه‌ای که در ۱۵۰ کشور دنیا نیز پخش می‌شد و مجر‌ی‌اش اپرا وینفری سال‌هاست درهر لیستی که از پرنفوذترین شخصیت‌های جهان تهیه شده، حضوری پررنگ دارد. اپرا وینفری در طی ۲۵ سالی که اجرای این برنامه تلویزیونی را بر عهده داشت، رفته رفته تبدیل به چهره‌ی فرهنگی آمریکا شد و با این برنامه توانست بر زندگی میلیون‌ها مخاطب تأثیر بگذارد. او در نگاه اول شاید ظاهر "استاندارد" گردانندگی را نداشت، نه لاغر اندام و بلوند بود و نه جذابیت فوق‌العاده‌ای را که معمولا شرط اصلی کار برای مجر‌ی‌های تلویزیونی است، داشت. اپرا در برنامه‌اش بسیاری تابوها و خطوط قرمز را شکست. او هیچ ابایی از نشان دادن چهر‌ه‌ی بدون گریم و آرایش خود در پشت صحنه نداشت و بارها در برنامه‌اش به راحتی از اضافه‌ وزن، تلاش‌ برای کاهش وزن و حتی تجربیات تلخ دوران کودکی و سوءاستفاده‌هایی که از او شده بود‌، سخن گفت. همین ویژگی‌ها بود که او را نزد بسیاری از مخاطبانش به ویژه زنان، فارغ از هر نژاد و رنگ پوستی، باورپذیر می‌کرد. اپرا در برنامه‌ خود میزبان مهمانان سرشناس و آد‌م‌های معمولی بود و بسیاری بر این عقیده‌اند که او حتی بر نحوه گفت‌وگو‌ی مردم با یکدیگر نیز تأثیر گذاشت.



الن حوصله ندارم بخونن ولی بدبختی یعنی فرار از حقایق
 

samira7219

عضو جدید
بدبختی اینه که پولت رو بدی دانشگاه آزاد بهت مدرک مهندسی عمران بدن، دهه شصتی باشی و بیای تو انفجار جمعیت کار برات نباشه.
یک مشت منفعت طلب و شکم سیر هم در راس همه امور بگن جمعیت رو بیشتر کنین، تو همین جای تنگ بیشتر له بشیم.
خدایا تو جمجمه اونایی که اون بالا نشستن مارو به این روز انداختن چی ریختی؟
بدبختی اینه که عزیزتو از دست بدی ونتونی کاری کنی
این چیزایی ک میگید بدبختی نیست
 

هاشمیان20

عضو جدید
بدبختی اینه که عزیزتو از دست بدی ونتونی کاری کنی
این چیزایی ک میگید بدبختی نیست

من پدربزرگم رو تو بغل خودم و جلوی چشمام از دست دادم و هیچ غلطی هم نتونستم بکنم.
پس اینقدر سریع آدمارو قضاوت نکنین.
هرکس فکر میکنه خودش ته بدبخته.

بدبختی در گذر زمان رخ میده، یک نوعش مرگه یک نوعش بیکاری، و یک نوعش گیر افتادن بین اکثریت احمق و یک نوعش....
 

samira7219

عضو جدید
من پدربزرگم رو تو بغل خودم و جلوی چشمام از دست دادم و هیچ غلطی هم نتونستم بکنم.
پس اینقدر سریع آدمارو قضاوت نکنین.
هرکس فکر میکنه خودش ته بدبخته.

بدبختی در گذر زمان رخ میده، یک نوعش مرگه یک نوعش بیکاری، و یک نوعش گیر افتادن بین اکثریت احمق و یک نوعش....
نمیخواستم ناراحتتون کنم خداییش قضاوت نکردم گفتم بدترین نوع بدبختیه اگه ناراحت شدید عذر میخوام دوست عزیز
 

sahel70

عضو جدید
هممون به اندازه خودمون بدبختی داریم
ولی بستگی داره چقد بهش بها بدیم
من که احساس میکنم بخاطر سلامتیم و خونوادم خیلی خوشبختم :Dمثل نقطه چینم کار میکنم و مطمئنم به نتیجم میرسه این قانون طبیعته هیچ تلاشی بدون نتیجه نخواهد بود
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛

تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛
تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛
تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛
تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛
تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛
تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛
تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛
الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ .
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
بله درست حدس زدید؛
الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛
همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند...؛
سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند...؛
در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان...؛
یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و ...؛
با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید...؛

آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری (Oprah Winfrey)...؛
اپرا وینفری مجری نامدار و محبوب آمریکایی پس از ۲۵ سال، چهارشنبه (۲۵ مه) به برنامه‌پرطرفدار تلویزیونی‌اش به نام "نمایش اپرا وینفری" پایان داد؛ موفق‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی در آمریکا با میلیون‌ها مخاطب در سراسر جهان. ۴۰ میلیون آمریکایی هر هفته تلویزیون‌هایشان را روشن می‌کردند تا میزبان برنامه‌ "نمایش اپرا وینفری" (The Oprah Winfrey Show) شوند؛ برنامه‌ای که در ۱۵۰ کشور دنیا نیز پخش می‌شد و مجر‌ی‌اش اپرا وینفری سال‌هاست درهر لیستی که از پرنفوذترین شخصیت‌های جهان تهیه شده، حضوری پررنگ دارد. اپرا وینفری در طی ۲۵ سالی که اجرای این برنامه تلویزیونی را بر عهده داشت، رفته رفته تبدیل به چهره‌ی فرهنگی آمریکا شد و با این برنامه توانست بر زندگی میلیون‌ها مخاطب تأثیر بگذارد. او در نگاه اول شاید ظاهر "استاندارد" گردانندگی را نداشت، نه لاغر اندام و بلوند بود و نه جذابیت فوق‌العاده‌ای را که معمولا شرط اصلی کار برای مجر‌ی‌های تلویزیونی است، داشت. اپرا در برنامه‌اش بسیاری تابوها و خطوط قرمز را شکست. او هیچ ابایی از نشان دادن چهر‌ه‌ی بدون گریم و آرایش خود در پشت صحنه نداشت و بارها در برنامه‌اش به راحتی از اضافه‌ وزن، تلاش‌ برای کاهش وزن و حتی تجربیات تلخ دوران کودکی و سوءاستفاده‌هایی که از او شده بود‌، سخن گفت. همین ویژگی‌ها بود که او را نزد بسیاری از مخاطبانش به ویژه زنان، فارغ از هر نژاد و رنگ پوستی، باورپذیر می‌کرد. اپرا در برنامه‌ خود میزبان مهمانان سرشناس و آد‌م‌های معمولی بود و بسیاری بر این عقیده‌اند که او حتی بر نحوه گفت‌وگو‌ی مردم با یکدیگر نیز تأثیر گذاشت.

ohh

خااااااک بر سر من :cry:
 

sfk123

اخراجی موقت
تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است...


اتفاقا یکی رو تو چت پیدا کردم طرف انگلیسی بود یه همچین مشکلاتی داشت میگفت میخوام خودکشی کنم آخه این چه زندگی ...ه و از این حرفا

بهش گفتم یه لحظه فکر کن هیچ کدوم از این مشکلارو نداشتی ولی تو ایران زندگی میکردی...
:que:

نامرد 3ماهه رفته پاتایا یه سراغم ازمن نمیگره.حیف اوه راهنمایی که من کردم
:(
 

sfk123

اخراجی موقت
واااااااااوووووووو .... مای گاد
اون iphone 6 شما باهاش سلفی انداختین
:thumbsup2:

جاست شادی:) الان باید بگی دهنتو ببند مگس میره توش(واسه واااووو میگن نه واسه حیرت آوره)
 
آخرین ویرایش:

دوست - قدیمی

عضو جدید
تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛

تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛

تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛
تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛
تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛
تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛
تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛
تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛
تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛
الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ .
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....

....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
....
.

صبر کن دادا همینجا نگهش دار .-. این اگه تو ایران بود قبل از همه اینا به چند بار اعدام شده بود. زنا و فروش مواد!!! :biggrin: واقعا راست نگفتم؟؟

اونجا امریکا هست که به معتاد به چشم قربانی نگاه میشه نه مجرم. اونجا که پرونده سو شهرت برا خانم ها درست نمی کنند کار گیرشون نیاد.

تازه بعدشم از بی کاری و بی پولی میرفت خود کشی می کرد!!!

اخه مگه میشه ایران رو با امریکا مقایسه کرد؟!:que:
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بد بختی واسه هرکس یه جور تعریف شده.....................
 

اوژنی دزیره

عضو جدید
[h=2]خلاصه ی از بیوگرافی اپرا وینفری[/h] مجموعه : اخبار سینما




اپرا وینفری متولد ۲۹ ژانویه ۱۹۵۴ که بخاطر شوی تلویزیونی اپرا وینفری چندین جایزه emmy را از آن خود کرده است . این شوی تلویزیونی پرمخاطب ترین برنامه در نوع خود در تلویزنون می باشد . همچنین وی یک کارشناس منتقد خبره کتاب ، یک هنرپیشه نامزد جایزه اسکار و یک ناشر (مجله) است . بر اساس نوشته محله forbes او ثروتمندبرین زن آفریقایی آمریکایی در قرن بیستم و تنا بیلیونر سیاهپوست در سه سال گذشته است . مجله life از او بعنوان پرقدرت ترین زن در میان نسل خود نام برده است و مجله time وی را یکی از چهارنفر تاریخ که هر دو قرن ۲۰ و ۲۱ را شکل دادند می داند . در ۲۰۰۵ نشریه business week از او بعنوان بزرگترین شخصیت بشردوست (سیاهپوست) در تاریخ آمریکا نام می برد. وینفری در کیوساک می سیسیپی در یک خانواده باپتیستی متولد شد . والدین او نوجوانانی بودند که باهم ازدواج نکرده بودند . نام اصلی او ارپا گیل وینفری بود که نامی بود که در انجیل از آن ذکر شده بود . اپرا می گوید که بخاطر سختی تلفظ ارپا آنرا به اپرا تغییر دادند . مادرش ورنیتا لی یک کلفت بود و پدرش ورنون وینفری معدنچی که قبل از اینکه عضو انجمن شهرداری شود آرایشگری هم می کرد . هنگامی که




اپرا متولد شد پدرش در ارتش بود و بعد از تولد مادرش به شمال مسافرت کرد و او ۶ سال اول عمرش را همراه با مادربزرگش در یک روستای فقیرنشین زندگی کرد . مادربزرگش قبل از ۳ سالگی به وی خواندن آموخت و او را به کلیسای محلی می برد . در آنجا بخاطر تواناییش در خواندن موزون اشعار انجیل به او لقب واعظ داده بودند . در آن دوره زندگی مادربزرگش بخاطر اهمال در انجام کارهای روزمره یا هر بدرفتاری دیگر وی را کتک می زد. در ۶ سالگی او با مادرش در محله اقلیت نشین پایین شهر میلواکی ویسکانزین زندگی می کرد . مادرش مانند مادربزرگش مشوق و حامی وی نبود . وینفری شرح داده که در آنجا توسط دایی و پسردایی و یک دوست خانوادگی مورد تجاوز واقع شده بود . با وجود زندگی فلاکت باری که داشت توانست دو دوره مدرسه را جهشی طی کند و سوگلی معلم ها شود و زمانی که ۱۳ سال داشت کمک هزینه ای گرفت تا در کلاسهای مدارس معتبر سفیدپوستان در حومه شهر شرکت کند . اگرچه وی بسیار محبوب بود اما توانایی مالی نداشت که مثل سایر همکلاسیهایش داخل شهر برود و خوش بگذراند . مانند بسیاری از جوانان ۱۹۶۰ یاغی شد و به خیابانها فرار کرد . هنگامی که ۱۴ ساله بود مادرش که مستاصل شده بود او را تحویل پدرش در تنسی داد . ورنون سختگیر بود اما مشوق وی و تعلیم و تربیتش را در اولویت قرار داده بود . وینفری یک دانش آموز ممتاز شناخته می شد و در رای گیری ها محبوبترین دانش آموز دختر بود و به تیم سخنرانی مدرسه پیوست و در مسابقات ملی شرح نمایش نفر دوم شد . با برنده شدن در یک مسابقه سخنرانی توانست کمک هزینه ورود به دانشگاه ایالتی تنسی را که یک موسسه قدیمی برای سیاهپوستان است را بدست آورد و در رشته ارتباطات تحصیل کند . در ۱۸ سالگی جایزه دختر شایسته تنسی را نیز بدست آورد .
استادیو اپرا وینفریدوست پسر وی در دبیرستان آنتونی اتی بعدها در مورد وینفری چنین گفت : او می دانست که از زندگی چه می خواهد . او می خواست که ستاره سینما و یک هنرپیشه باشد و من خدا را شکر می کنم که توانست به خواسته اش برسد . او به خاطر این خواسته خیلی چیزها را کنار گذاشت . در ۱۷ سالگی مواد مخدر و امثال آن وارد مدرسه ها شده بود و ما هم به آن آلوده شده بودیم اما او می دانست که چه می خواهد و با تلاش سخت خود را از بند آن آزاد کرد .
مادر بزرگ وینفری می گفت که از زمانی که وینفری توانست حرف بزند انگار روی صحنه بود . در نوجوانی با عروسک چوب ذرتش و کلاغهای پشت پرچین خانه مصاحبه می کرد . اما شغل رسانه ای اصلی وی از ۱۷ سالگی شروع شد هنگامی که برای ایستگاه رادیویی محلی کار می کرد و در ضمن دانشجو نیز بود .
هنگام کار در این رادیو وی جوانترین تهیه کننده خبر و اولین زن سیاهپوست تهیه کننده خبر در تلویزیون WLAC نشویل بود . او در سال ۱۹۷۶ به تلویزیون WJZ در بالتیمور رفت تا برای اخبار ساعت ۶ تهیه خبر کند . و برای همکاری با ریچارد شر در شوی گفتگوی محلی WJZ برگزیده شد و در ۱۴ آگوست ۱۹۷۸ خود رهبری آنرا بعهده گرفت . و در شوی محلی دیگری هم مجری گری می کرد.در ۱۹۸۳ دوباره به شیکاگو رفت تا شوی گفتگوی محلی WLS را مجری گری کند . اولین قسمت آن در ۲
ژانویه ۱۹۸۴ پخش شد . چند ماه بعد ، این شو از رده آخر مخاطبین تلویزیونی به رده اول صعود کرد و به شوی اپرا وینفری تغییر نام داد . زمان این شو از نیم ساعت به یک ساعت افزایش یافت و اولین برنامه آن در تلویزیون سراسری در ۸ سپتامبر ۱۹۸۶ در مورد ازدواج با شخص مناسب پخش شد . در بیستمین شوی اپرا وی گفت که منتقد سینمایی راجر ابرت وی را تشویق کرد که با بزرگترین سندیکای تهیه برنامه های تلویزیونی آمریکا قرار داد ببندد و پیش بینی کرده بود که درآمد وی ۴۰ برابر بیش از شوی تلویزیونی در سینما شو د. او به سرعت مخاطبین خود را در تلویزیون سراسری ۲ برابر کرد و از شوی داناهو پیش افتاد و رتبه اول مخاطب تلویزیون را در آمریکا بدست آورد .
اپرا وینفری و تام کروزروزنامه تایم نوشت : در ان زمان عده کمی پیش بینی می کردند که شوی اپرا به محبوبترین شو تبدیل شود . در زمان تسلط مردان سفید پوست او یک زن سیاهپوست چاق بود که همانطور که پیش می رفت همه می فهمیدند که مثل فیل داناهو نیست او رک گو ، کنجکاو و یکدل بود . وقتی مهمان برنامه با احساس حرف می زد اشک را به چشمان اپرا می آورد و در عوض او هم چیزهایی می گفت که هیچگاه تصور نمی کرد در تلویزیون سراسری در آنمورد حرفی بزند .این شوی تلویزیونی نقش


یک جلسه درمانی را هم بعهده گرفته بود . اپرا معمولا با افراد سرشناس گفتگو می کرد و سعی می کرد آنها را وادار کند که در زمینه ای مانند سرطان ، مشکلات اجتماعی مانند تجاوز به عنف و سایر موارد مشارکت و بحث کنند . او همچنین با افراد معمولی جامعه که کارهای برجسته ای انجام داده بودند نیز گفتگو می کرد . او در سال ۱۹۹۳ با مایکل جکسون گفتگویی انجام داد که در رده چهارمین اتفاق پرمخاطب در تلویزیون با صدمیلیون بیننده انتخاب شد . در سال ۲۰۰۴ در یک شوی او هرکدام از شرکت کنندگان یک سدان G6 بعنوان جایزه دریافت کردند و شرکت پونتیاک ۲۷۶ ماشین را به این برنامه اختصاص داده بود . در زمان یک دادخواست در مورد سو کردن اپرا وینفری وی دکتر فیل مک گرا را استخدام کرد که به مورد وی رسیدگی کند . دکتر فیل آنچنان روی اپرا تاثیر گذاشت که از او خواست که در شوی تلویزیونی وی حضور پیدا کند او چندین با در شوی اپرا حضور یافت تا زمانی که در سال ۲۰۰۲ شوی تلویزیونی خود یعنی دکتر فیل را با تهیه کنندگی کمپانی تهیه کنندگی فیلم اپرا راه انداخت .در سال ۲۰۰۴ کنسرت جایزه صلح نوبل توسط اپرا و تام کروز اجرا می شد .
او شبکه تلویزیونی زنان به نام اکسیژن را نیز راه اندازی کرد و مدیریت کمپانی هارپو را نیز بعهده گرفت . در ۱۹۸۵ در فیلمی از استیون اسپیلبرگ به نام رنگ بنفش نقش آفرینی کرد و نامزد جایزه اسکار نقش دوم شد که از دست داد . او دو مجله بنامهای o , oprah و o at home را منتشر می کند .
هم اکنون وی در ملک ۱۷۰۰۰۰ متر مربعی مشرف به اقیانوس و کوه های کالیفرنیا خارج از سانتا باربارا زندگی می کند غیر از این ملک او املاک دیگری در جاهای مختلف دنیا نیز دارد . او بسیاری از کودکان یتیم آفریقایی را سرپرستی می کند که به او نام مادر اپرا داده اند .
کانال CNN او را قدرتمندترین زن جهان نامیده است . در کمکی که او به کودکان صدمه دیده آفریقا انجام داد به ۵۰۰۰۰ کودک کیف ، کفش ، دو دست لباس کامل ، انواع لوازم مورد نیاز برای مدرسه و ۷ میلیون دلار کمک مالی که از شبکه فرشتگان اپرا جمع آوری شده بود هدیه داد.
 

Similar threads

بالا