اى نور يزدان، اى مهر تابان، اى فروغ بى پايان، اى خورشيد هميشه فروزان!
اى پرچم نجات در آغوش، اى چشمه سار عاطفه را نوش، اى غايب ناگشته فراموش.
اى هركجا فساد، تو هادم، اى هر كجا نظام، تو ناظم، اى هر كجا قيام، تو قائم.
اى همه غم ها را تو پايان، اى همه دردها را تو درمان، اى همه نابساماني ها را تو سامان.
هجر جانكاهت به درازا كشيد، چشمها همه فرو خفتند، جز چشمان شيداى شيفتگان، كه در شب يلداى غيبت، طلوع خورشيد جهان آراى تو را مى جويند، اى خورشيد فروزان هستى!
دريا طوفانى شد، زورق ها همه در هم شكستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، كه بر فراز امواج فتنهها، كرانه رهايى بخش ترا مى طلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!
پهنه گيتى خشكيد، گل بوته ها همه پژمردند، جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، اى چشمه جوشان حيات!
آرى شب تيره غيبت به درازا كشيد، درياى سياه زندگى طوفانى شد، پهن دشت انسانيت به كوير تفتان مبدل گشت و من در اين شب تار وحشت زا، لحظه هاى ترا شماره كنم و در اين غار دهشت زا، خسته و دلتنگ، انتظار ترا ستاره كنم، اى زداينده غم و موعود امم!
براستى در تاريخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان»محبتى چنين ديرپا، محبانى چنين پاى برجا و محبوبى چنان گريز پاى، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده است، كه يكهزار و يكصد و شصت و چهار سال است كه اين «جذبه و ناز» و اين «راز و نياز» ادامه دارد.
اين تنها مردمان عصر غيبت نيستند كه از گسترش جور و ستم به ستوه آمده، در انتظار ظهور واپسين محب خدا ثانيه شمارى نموده، در آتش فراقش مى سوزند و از طولانى شدن غيبتش خون مى گريند، بلكه همه پيامبران از غيبت و ظهور يوسف زهرا سخن گفته، فضايل و مناقبش را ستوده، انتظار ظهورش را به امت خود توصيه نموده اند.
اين حضرت داود، عليه السلام، است كه در هر فصلى از زبور از ظهور موفور السرور آن حضرت سخن گفته، از شادى آسمانها، مسرت خاكيان، غرش درياها، به وجد آمدن صحرا ها و ترنم درختان جنگلها به هنگام ظهور خبر داده، آبادانى جهان، آسايش انسان و آرامش همگان را در دولت كريمه اش به نمايش گذاشته، فرمان انتظار داده است. (1)
اين حضرت دانيال، عليه السلام، است كه گسترش عدل و برچشيده شدن ستم را به دستحضرت قائم، عليه السلام، خبر داده، از رجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است. (2)
اين حيقوق نبى، عليه السلام، است كه نويد ظهور داده،از طول غيبتش سخن گفته، به امتش فرموده:
اگرچه تاخير نمايد برايش منتظر باش، زيرا كه البته خواهد آمد. (3)
اين حضرت عيسى، عليهالسلام، است كه در بيش از پنجاه مورد از عهد جديد از ظهور ناگهانى حضرتش سخن گفته، به انتظار سازنده فرمان داده، از غفلت و بى توجهى بر حذر داشته مىفرمايد:
كمرهاى خود را بسته، چراغ هاى خود را افروخته بداريد... خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد. (4)
اين رسول گرامى اسلام، صلى الله عليه و آله، است كه در شب معراج، انوار طيبه حضرت على و حضرت زهرا و ديگر امامان معصوم، عليهم السلام، را مشاهده مى كند و نور مقدس حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، را مى بيند كه در ميان آنها چون ستاره اى درخشان نورافشانى مى كند. از خداوند منان مى پرسد: پروردگارا اينها چه كسانى هستند، خطاب مى شود:
اينها امامان هستند و اين همان «قائم» است كه حلال مرا حلال مى كند و حرام مرا حرام مى نمايد، به دست او از دشمنان خود انتقام مى گيرم، او وسيله آرامش دوستان من و آرام بخش دلهاى شيعيان تو، از ستمگران، منكران و كافران است. همو لات و عزى (دو بتبزرگ قريش) را به صورت تر و تازه از دل خاك بيرون مى آورد و آنها را طعمه آتش مى سازد.. (5) .
آنگاه در ضمن يك حديث بسيار طولانى مى فرمايد:
طوبى لمن لقيه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به:
خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند، خوشا به حال كسى كه او را دوست بدارد و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد. (6)
و اينگونه بود كه اشرف كائنات نيز به خيل منتظران پيوست و منطق وحى از اين انتظار و سوز و گداز پرده برداشت، آنجا كه فرمود:
قل، انما الغيب لله، فانتظروا انى معكم من المنتظرين
بگو براستى غيب از آن خداست، پس منتظر باشيد كه من نيز به همراه شما از منتظرانم. (7)
ادامه دارد...
1. عهد عتيق، مزامير، مزمور،37 /9-18 و مزمور96 / 10-13.
2. عهد عتيق، اشعيا نبى، 11 / 4-10.
3. عهد عتيق، حيقوق نبى، 12 / 1-13.
4. عهد جديد، انجيل لوقا، 12 / 35 و36.
5. الشيخ الصدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص47.
6. همان، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص268.
7. سوره يونس (10)، آيه 20.
اى پرچم نجات در آغوش، اى چشمه سار عاطفه را نوش، اى غايب ناگشته فراموش.
اى هركجا فساد، تو هادم، اى هر كجا نظام، تو ناظم، اى هر كجا قيام، تو قائم.
اى همه غم ها را تو پايان، اى همه دردها را تو درمان، اى همه نابساماني ها را تو سامان.
هجر جانكاهت به درازا كشيد، چشمها همه فرو خفتند، جز چشمان شيداى شيفتگان، كه در شب يلداى غيبت، طلوع خورشيد جهان آراى تو را مى جويند، اى خورشيد فروزان هستى!
دريا طوفانى شد، زورق ها همه در هم شكستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، كه بر فراز امواج فتنهها، كرانه رهايى بخش ترا مى طلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!
پهنه گيتى خشكيد، گل بوته ها همه پژمردند، جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، اى چشمه جوشان حيات!
آرى شب تيره غيبت به درازا كشيد، درياى سياه زندگى طوفانى شد، پهن دشت انسانيت به كوير تفتان مبدل گشت و من در اين شب تار وحشت زا، لحظه هاى ترا شماره كنم و در اين غار دهشت زا، خسته و دلتنگ، انتظار ترا ستاره كنم، اى زداينده غم و موعود امم!
براستى در تاريخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان»محبتى چنين ديرپا، محبانى چنين پاى برجا و محبوبى چنان گريز پاى، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده است، كه يكهزار و يكصد و شصت و چهار سال است كه اين «جذبه و ناز» و اين «راز و نياز» ادامه دارد.
اين تنها مردمان عصر غيبت نيستند كه از گسترش جور و ستم به ستوه آمده، در انتظار ظهور واپسين محب خدا ثانيه شمارى نموده، در آتش فراقش مى سوزند و از طولانى شدن غيبتش خون مى گريند، بلكه همه پيامبران از غيبت و ظهور يوسف زهرا سخن گفته، فضايل و مناقبش را ستوده، انتظار ظهورش را به امت خود توصيه نموده اند.
اين حضرت داود، عليه السلام، است كه در هر فصلى از زبور از ظهور موفور السرور آن حضرت سخن گفته، از شادى آسمانها، مسرت خاكيان، غرش درياها، به وجد آمدن صحرا ها و ترنم درختان جنگلها به هنگام ظهور خبر داده، آبادانى جهان، آسايش انسان و آرامش همگان را در دولت كريمه اش به نمايش گذاشته، فرمان انتظار داده است. (1)
اين حضرت دانيال، عليه السلام، است كه گسترش عدل و برچشيده شدن ستم را به دستحضرت قائم، عليه السلام، خبر داده، از رجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است. (2)
اين حيقوق نبى، عليه السلام، است كه نويد ظهور داده،از طول غيبتش سخن گفته، به امتش فرموده:
اگرچه تاخير نمايد برايش منتظر باش، زيرا كه البته خواهد آمد. (3)
اين حضرت عيسى، عليهالسلام، است كه در بيش از پنجاه مورد از عهد جديد از ظهور ناگهانى حضرتش سخن گفته، به انتظار سازنده فرمان داده، از غفلت و بى توجهى بر حذر داشته مىفرمايد:
كمرهاى خود را بسته، چراغ هاى خود را افروخته بداريد... خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد. (4)
اين رسول گرامى اسلام، صلى الله عليه و آله، است كه در شب معراج، انوار طيبه حضرت على و حضرت زهرا و ديگر امامان معصوم، عليهم السلام، را مشاهده مى كند و نور مقدس حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، را مى بيند كه در ميان آنها چون ستاره اى درخشان نورافشانى مى كند. از خداوند منان مى پرسد: پروردگارا اينها چه كسانى هستند، خطاب مى شود:
اينها امامان هستند و اين همان «قائم» است كه حلال مرا حلال مى كند و حرام مرا حرام مى نمايد، به دست او از دشمنان خود انتقام مى گيرم، او وسيله آرامش دوستان من و آرام بخش دلهاى شيعيان تو، از ستمگران، منكران و كافران است. همو لات و عزى (دو بتبزرگ قريش) را به صورت تر و تازه از دل خاك بيرون مى آورد و آنها را طعمه آتش مى سازد.. (5) .
آنگاه در ضمن يك حديث بسيار طولانى مى فرمايد:
طوبى لمن لقيه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به:
خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند، خوشا به حال كسى كه او را دوست بدارد و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد. (6)
و اينگونه بود كه اشرف كائنات نيز به خيل منتظران پيوست و منطق وحى از اين انتظار و سوز و گداز پرده برداشت، آنجا كه فرمود:
قل، انما الغيب لله، فانتظروا انى معكم من المنتظرين
بگو براستى غيب از آن خداست، پس منتظر باشيد كه من نيز به همراه شما از منتظرانم. (7)
ادامه دارد...
1. عهد عتيق، مزامير، مزمور،37 /9-18 و مزمور96 / 10-13.
2. عهد عتيق، اشعيا نبى، 11 / 4-10.
3. عهد عتيق، حيقوق نبى، 12 / 1-13.
4. عهد جديد، انجيل لوقا، 12 / 35 و36.
5. الشيخ الصدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص47.
6. همان، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص268.
7. سوره يونس (10)، آيه 20.