یاد سالها قبل می افتد دورانی که هنوز جوان بود و شور جوانی داشت.
زمانی که مشکلات اورا پیر و فرسوده نکرده بود.
به عکسهای چندین سال پیش خیره شده که دخترش از راه میرسد.
چقدر بزرگ شده ! برای خودش مادر شده و زندگی خودش را تشکیل داده....
کنار مادرش می نشیند و منتظر می شود تا از خاطراتش بگوید:
عکسی را که از همه بیشتر با آن خاطره دارد با دهان نزدیک می اورد و به دخترش نشان میدهد:
به یاد آن دوران زبانش را بیرون می آورد و دمی تکان میدهد. دخترش از شادی اب دهانش به روی عکس می ریزد.
ولی زود خودش را جمع و جور میکند و به روی دوپا می نشیند.
سگ مادر پارسی از روی ناراحتی می کند و ادامه می دهد:
عکس بعدی مربوط به سالگرد ازدواجش است .سگ پدر در حال عکس گرفتن از مادر بچه هاست. مادر بچه ها با آن موهای شرابی و بدن برنزه در پوست خود نمیگنجد ... او اکنون صاحب 2 توله سگ است!
چقدر با این عکس خاطره دارد......سگ پدر دوربین را با پوزه به هوا انداخته بود و هردو استخوان گویان به دنبال دوربین رفته بودند ..... این عکس شور و هیجان از دست رفته جوانی را به رخش میکشید!
یاد آن عکسی می افتد که با همسر و توله هایش گرفته بود . بعدها فهمیده بودکه همسرش در این عکس بیماری صعب العلاج خود را ازاو پنهان کرده بوده... قطره اشکی از چشمان سگ مادر به روی عکس می چکد و غم عظیمی بر قلبش سنگینی میکند.....
بیماری همسرش او را به کام مرگ کشانده بود......
سالگرد ازدواجشان چندین سال بود که بدون سگ پدر برگزار می شد....
یاد آن قطعه شعری افتاد که سگ پدر روزهای آخر برای همسرش زمزمه می کرد:
قربون چشات اشکاتو پاک کن هنوز نمرده ام خوبم نگاه کن
خدا میدونه تا کی میمونم به جای گریه برام دعا کن.
هنوز نفسهام میاد و میره
اشکاتو پاک کن دلم می گیره
رو پیشونیم نوشته که جون میمیرم
اشکاتو پاک کن تا جون بگیرم...............
زمانی که مشکلات اورا پیر و فرسوده نکرده بود.
به عکسهای چندین سال پیش خیره شده که دخترش از راه میرسد.
چقدر بزرگ شده ! برای خودش مادر شده و زندگی خودش را تشکیل داده....
کنار مادرش می نشیند و منتظر می شود تا از خاطراتش بگوید:
عکسی را که از همه بیشتر با آن خاطره دارد با دهان نزدیک می اورد و به دخترش نشان میدهد:
به یاد آن دوران زبانش را بیرون می آورد و دمی تکان میدهد. دخترش از شادی اب دهانش به روی عکس می ریزد.
ولی زود خودش را جمع و جور میکند و به روی دوپا می نشیند.
سگ مادر پارسی از روی ناراحتی می کند و ادامه می دهد:
عکس بعدی مربوط به سالگرد ازدواجش است .سگ پدر در حال عکس گرفتن از مادر بچه هاست. مادر بچه ها با آن موهای شرابی و بدن برنزه در پوست خود نمیگنجد ... او اکنون صاحب 2 توله سگ است!
چقدر با این عکس خاطره دارد......سگ پدر دوربین را با پوزه به هوا انداخته بود و هردو استخوان گویان به دنبال دوربین رفته بودند ..... این عکس شور و هیجان از دست رفته جوانی را به رخش میکشید!
یاد آن عکسی می افتد که با همسر و توله هایش گرفته بود . بعدها فهمیده بودکه همسرش در این عکس بیماری صعب العلاج خود را ازاو پنهان کرده بوده... قطره اشکی از چشمان سگ مادر به روی عکس می چکد و غم عظیمی بر قلبش سنگینی میکند.....
بیماری همسرش او را به کام مرگ کشانده بود......
سالگرد ازدواجشان چندین سال بود که بدون سگ پدر برگزار می شد....
یاد آن قطعه شعری افتاد که سگ پدر روزهای آخر برای همسرش زمزمه می کرد:
قربون چشات اشکاتو پاک کن هنوز نمرده ام خوبم نگاه کن
خدا میدونه تا کی میمونم به جای گریه برام دعا کن.
هنوز نفسهام میاد و میره
اشکاتو پاک کن دلم می گیره
رو پیشونیم نوشته که جون میمیرم
اشکاتو پاک کن تا جون بگیرم...............
گاهی آقایون تحمل دیدن جو دخترونه رو ندارن
