s.kh65
عضو جدید
ضمن عرض سلام و تشکر بابت این پست مفید،
من به عنوان یک مدرس تازه کار ساده میتونم خدمتتون عرض کنم
که من خیلی دلم میخواست اول وارد بازار کار شم و بعد تجربیات لازم تدریس کنم، اما متاسفانه کار مرتبط در شهرستان پیدا نکردم و بخاطر علاقه به تدریس هفته ای چند ساعت تدریس میکنم
تا الان هر وقت که سر کلاس میرم خودم بیشتر از بچه ها ذوق دارم. اینکه حس میکنم میتونم مطالب درسی رو منتقل کنم و بچه ها آزادند که تا جایی که درس براشون جا نیفتاده سوال کنن خیلی راضیم میکنه. اصلا استاد بد اخلاقی نیستم اما اولین روز جدی با بچه ها حرف میزنم. میگم برام حضورتون و احترامتون به کلاس مهمه اما کسانی که به نحوی مشکل دارن یا شاغلند مدارای بیشتری میشه و نگران نباشن. از اونجایی که بچه های شهرستان از پایه ضعیفن خیلی ناراحت میشم. اوایل افسردگی گرفته بودم که ماها چقدر سخت درس خوندیم، اینا تو ریاضی درس هم هنوز مشکل دارن
اما خب من قادر به تغییر پایه اونا نبودم. سعی کردم خیلی خیلی پایه ای تر درس رو تشریح کنم. حتی این ترم سرفصلها رو مجبور شدم کم کنم که به جای اینکه 6 فصل رو بخونن و هیچی یاد نگیرن، سه فصل رو عمیق تر تدریس کنم و لااقل یادبگیرن. من الان با دانشجوهام مثل یه دوستم که خیلی راحت با من بحث میکنن و من درجایی که به صنعت مربوط میشه خیلی راحت میگم که باید خیلی ببخشید که من کار صنعتی نکردم که جواب این سوال رو خوب بدم. اما مشتاقم که اگر امکان بازدید از جایی باشه خودم همراهتون بیام که با هم یاد بگیریم. اینطوری شده که یکی دوتا از بچه ها که کار مرتبط صنعتی هم دارن هماهنگ میکنن برا بازدید. البته یه باری هم شده که بخاطر کاری که به یه عده ای سپرده ام و تاخیر در انجامش بوجود اومد خیلی عصبانی شدم و کل کلاس ناراحت شدن و در کنار اونها من خودم هم غمگین شدم. اما همون یه بار عصبانیت باعث شد بچه ها متوجه شن که تعهد به کار چقدر با اهمیته.
خلاصه من تجربیات خوبی دارم بدست میارم و خوشحالم، تنها ناراحتیم اینه که کاش بتونم کنار تدریس کار صنعتی مناسبی داشته باشم تا بتونم در تدریسم موفق تر باشم.
در مورد حضور غیاب باید بگم، من همیشه حضور غیاب میکنم، ولی همه میدونن نه کسی رو حدف میکنم نه دید منفی پیدا میکنم. تنها نگاه مثبت تری نسبت به اونایی پیدا میکنم که درکلاس حضور دارن و منو همراهی میکنن.
من همه دانشجوهامو دوست دارم و هرلحظه خودمو جای تک تکشون میذارم تا ببینم چطور میتونم مفیدتر باشم
من به عنوان یک مدرس تازه کار ساده میتونم خدمتتون عرض کنم
که من خیلی دلم میخواست اول وارد بازار کار شم و بعد تجربیات لازم تدریس کنم، اما متاسفانه کار مرتبط در شهرستان پیدا نکردم و بخاطر علاقه به تدریس هفته ای چند ساعت تدریس میکنم
تا الان هر وقت که سر کلاس میرم خودم بیشتر از بچه ها ذوق دارم. اینکه حس میکنم میتونم مطالب درسی رو منتقل کنم و بچه ها آزادند که تا جایی که درس براشون جا نیفتاده سوال کنن خیلی راضیم میکنه. اصلا استاد بد اخلاقی نیستم اما اولین روز جدی با بچه ها حرف میزنم. میگم برام حضورتون و احترامتون به کلاس مهمه اما کسانی که به نحوی مشکل دارن یا شاغلند مدارای بیشتری میشه و نگران نباشن. از اونجایی که بچه های شهرستان از پایه ضعیفن خیلی ناراحت میشم. اوایل افسردگی گرفته بودم که ماها چقدر سخت درس خوندیم، اینا تو ریاضی درس هم هنوز مشکل دارن
اما خب من قادر به تغییر پایه اونا نبودم. سعی کردم خیلی خیلی پایه ای تر درس رو تشریح کنم. حتی این ترم سرفصلها رو مجبور شدم کم کنم که به جای اینکه 6 فصل رو بخونن و هیچی یاد نگیرن، سه فصل رو عمیق تر تدریس کنم و لااقل یادبگیرن. من الان با دانشجوهام مثل یه دوستم که خیلی راحت با من بحث میکنن و من درجایی که به صنعت مربوط میشه خیلی راحت میگم که باید خیلی ببخشید که من کار صنعتی نکردم که جواب این سوال رو خوب بدم. اما مشتاقم که اگر امکان بازدید از جایی باشه خودم همراهتون بیام که با هم یاد بگیریم. اینطوری شده که یکی دوتا از بچه ها که کار مرتبط صنعتی هم دارن هماهنگ میکنن برا بازدید. البته یه باری هم شده که بخاطر کاری که به یه عده ای سپرده ام و تاخیر در انجامش بوجود اومد خیلی عصبانی شدم و کل کلاس ناراحت شدن و در کنار اونها من خودم هم غمگین شدم. اما همون یه بار عصبانیت باعث شد بچه ها متوجه شن که تعهد به کار چقدر با اهمیته.
خلاصه من تجربیات خوبی دارم بدست میارم و خوشحالم، تنها ناراحتیم اینه که کاش بتونم کنار تدریس کار صنعتی مناسبی داشته باشم تا بتونم در تدریسم موفق تر باشم.
در مورد حضور غیاب باید بگم، من همیشه حضور غیاب میکنم، ولی همه میدونن نه کسی رو حدف میکنم نه دید منفی پیدا میکنم. تنها نگاه مثبت تری نسبت به اونایی پیدا میکنم که درکلاس حضور دارن و منو همراهی میکنن.
من همه دانشجوهامو دوست دارم و هرلحظه خودمو جای تک تکشون میذارم تا ببینم چطور میتونم مفیدتر باشم