انتخاب من بعنوان رهبر مملكت ... (!!!)

[majidhosseini]

یعنی چی آقا
من واسه رهبر شدن برنامه ریزی کردم
قبول نیست

 

[quester]

بذارید من یک تکه از قصه که جا افتاده رو براتون بگم
این آقا قبل از خوابیدن مقدار زیادی مواد مخدر از نوع قرص x مصرف نموده اند
به خاطر همین این توهمات و لاتا الات رو نوشتن
بقیه قصه رو باید دوباره قرص مصرف کنن و ببنن تا بتونن بگن و
از اونجایی که این قرصها هم هم تعهد ندارن توهم دنباله دار ایجاد کنن واسه همین این آقا از کلک آمریکایی استفاده کردن و می خوان قصه رو با نظر دیگران تکمیل کنن

اي شيطون چند بار استفاده كردي كه اينقد خوب در موردش اطلاع داري............
راستي ياد نگرفتي كه به آدم هاي بي ادب امتياز ندي........منظورم اون بالاييه

 

[ssara2025]

اي شيطون چند بار استفاده كردي كه اينقد خوب در موردش اطلاع داري............
راستي ياد نگرفتي كه به آدم هاي بي ادب امتياز ندي........منظورم اون بالاييه

اولاً مصرف کننده نیستم بلکه توزیع کننده ام (چون تازگیها متوجه شدم ایرانی ها دوست دارن تو توهم باشن در نتیجه فهمیدم که نون تو ای کاره )
ثانیاً به دوست من توهین نکن
اون خیلی هم مودبه

 

[ssara2025]

راستی یادم رفت !!!!!!!!!!!
اگه جنس خواستی مدیونی از غریبه بگیری به خودم بگو

 

[quester]

اولاً مصرف کننده نیستم بلکه توزیع کننده ام (چون تازگیها متوجه شدم ایرانی ها دوست دارن تو توهم باشن در نتیجه فهمیدم که نون تو ای کاره )
ثانیاً به دوست من توهین نکن
اون خیلی هم مودبه

سارا خانم.............آدرستون كجاست..............بابا تو اين باشگاه فروشنده مواد مخدر هم داشتيم نميدونستيم.................
ناتاشا............

راستي اين رفقيتون خيلي خوشبحالشه ها!!!!!!!!!

 

[quester]

راستی یادم رفت !!!!!!!!!!!
اگه جنس خواستی مدیونی از غریبه بگیری به خودم بگو

جنس..........والا اين جنسي كه من مصرف ميكنم ..........از نوع خاصه.............. بزار خصوصي بهتون ميگم............

 

[Abolfazl_r]

در حین احساس می کنی دستشویی داری می ری توالت هر چی تلاش می کنی ،نمی تونی کاری کنی باتمام قدرت خودت رو راحت می کنی بیدار می شی می بینی ریدی بابا
ریدی

اولاً مصرف کننده نیستم بلکه توزیع کننده ام (چون تازگیها متوجه شدم ایرانی ها دوست دارن تو توهم باشن در نتیجه فهمیدم که نون تو ای کاره )
ثانیاً به دوست من توهین نکن
اون خیلی هم مودبه

بله درست می فرمایند. خیلی مودب تشریف دارن. بنده با اجازه استارتر ادب ایشونو برجسته میکنم تا دوستان بهتر بتونن لمس کنن.

 

[شقایق21]

جنس..........والا اين جنسي كه من مصرف ميكنم ..........از نوع خاصه.............. بزار خصوصي بهتون ميگم............

خب عمومی بگو

 

[vahid321]

باشه فعلا كه خوابم.................بذار بيدار بشم............حتما.........راستي حتما بايد خون خودم باشه............. يا يه مرغي...... خروسي چيزي................

فقط یک قطره خون از خودت برای امضاش کافیه!!
اینطوری روحت رو به مفستوفل میفروشی و اونم حمایتت میکنه
​

 

[Abolfazl_r]

[FONT=&quot]سلام ........... خوب هستيد تو رو خدا[/FONT].........

[FONT=&quot]ديشب برعكس شبهاي قبل يه خورده زياد شام خوردم.............هنوز سرمو رو[/FONT] [FONT=&quot]زمين نذاشته بودم كه يهو يه تعدادي آدم ريش بلند با چهره هاي نوراني اومدن[/FONT] [FONT=&quot]بالاي سرم.......... زيرچشمي يه نگاهي بهشون انداختم و خودم رو به خواب زدم...[/FONT] ([FONT=&quot]ياد خاطره يكي از دوستام افتادم كه گفت : يه شب كه توي خونه تنها بودم و مابقي اهل خونه بيرون تشريف داشتن ،[/FONT] [FONT=&quot]سر و صدايي منو از خواب بيدار كرد و متوجه شدم كه تعدادي دزد به خونمون[/FONT] [FONT=&quot]اومدن ، شنيدم كه يكي از دزدها گفت ما كه همه چيزو برديم اين فرش رو بزاريم همين جور[/FONT] [FONT=&quot]زير پاي اين بنده خدا بمونه .....بيخيالش شيم .....«آي كه خدا پدر مادرشو[/FONT] [FONT=&quot]بيامرزه ... عجب آدم بامعرفتي بود» ولي يكي ديگه از دزدها گفت بابا اين فرش جنسش حرف[/FONT] [FONT=&quot]نداره ...خيلي قيمت داره.... بيا اين توله سگو خفش كنيم اين فرش رو هم ببريم «آي كه دهنتو گ........... گِل بگيرن».......خلاصه بحث جدل[/FONT] [FONT=&quot]بينشون بالا گرفت بود كه من با خودم گفتم تا اوضاع بدتر نشده بايد يه كاري بكنم [/FONT] .......[FONT=&quot]واسه همين غلطي خوردم و خودم رو از سر فرش به روي زمين انداختم و همين[/FONT] [FONT=&quot]جور توي عالم خواب ......خورو پف ميكردم.........دزدها هم با كمال پر رويي فرش رو[/FONT] [FONT=&quot]جمع كردن و بردن........وقتي مطمئن شدم كه اونا از خونه بيرون رفتن و كاملا دور شدن.......دويدم[/FONT] [FONT=&quot]توي خيابون و داد زدم آي دزد.........واي دزد[/FONT] ....[FONT=&quot]كمك كنيد)[/FONT]
[FONT=&quot]خلاصه توي همين فكر و خيالها بودم و با تمام وجود نقش بازي ميكردم كه يعني من خوابم ....و با خودم گفتم حتي اگه لازم شد[/FONT] [FONT=&quot]آماده غلط خوردن هم هستم...........كه يهو شنيدم يكي از آقايون گفت كه آره[/FONT] [FONT=&quot]بيدارش كنيم .....خيلي وقت نداريم[/FONT].........
[FONT=&quot]يكيشون با احترام خاصي منو صدا زد و گفت[/FONT] ....
[FONT=&quot]آقاي محترم...........آقا ........قربان................رئيس..........ولي من همچنان خواب تشريف داشتم[/FONT].......
[FONT=&quot]با خودم گفتم واويلا اينا چه دزدهايي هستن كه ميخوان منو از خواب بيدار كنن[/FONT]....[FONT=&quot]از ترس داشتم ميمردم[/FONT]........
[FONT=&quot]خلاصه از اونا صدا زدن و از من بي اعتنايي كردن.................تا اينكه يكشون گفت بابا انگار آدرسو اشتباهي اومديم اينكه واقعا گوشاش نميشنون........كجاش شبيه يه رهبره ...... بدرد رهبري كه نميخوره ..........اون يكي گفت چراغ قوه رو بگير ببينم عكس ، عكسه خودشه يا نه........... و متوجه شدم سرشو نزديك تر آورد و يه نگاهي بهم انداخت و گفت درسته خوده خودشه.......... آدرسم رو هم كه درست اومديم.......پس الكي شك نكيند...............[/FONT]
[FONT=&quot]بعد دستشو رو بدنم گذاشت و گفت آقا..........آقا .........آقا.........[/FONT]
[FONT=&quot]منم با خودم گفتم نه اينا بي خيال بشو نيستن......... قصدشون هم دزدي كه نيست ...... كلك غلط خوردن هم ديگه فايده اي نداره........ خلاصه با خودم گفتم خدايا به اميد تو....... و چشمامو يه جوري باز كردم كه مثلا يهو از خواب پريدم.............و نگاهي پر از تعجب به مردي كه كنارم بود انداختم و گفتم........ بعله.....شما.......[/FONT]
[FONT=&quot]اينجا چكار ميكنيد........... دزديد..........كه يكشون گفت قيافه ما به دزدها ميخوره.......... ما واسه يه عمر خير اومديم...........بعد اوني كه كنارم بود ادامه داد كه آره شما منتخب هستيد......... و ما به اتفاق هم اومديم كه علاوه بر تبريك و زيارت شما ......... مسئوليتي رو كه از سوي ما بهتران براي شما نوشته شده رو به شما ابلاغ كنيم.......... از حالت نيم خيز ...... به حالت نشسته تغير استراتژيك دادم و گفتم..........من !..... مسئوليت !......از شما بهتران !.......رهبريت !....اين حرفها يعني چي آخه !؟..........سر در نميارم........... بابا اگه دزديد همه خونه رو بار بزنيد .....اين فرش زير پام هم پيش كش شما........[/FONT]
[FONT=&quot]آماده غلط خوردن شدم كه يكي از آقايون گفت اي بابا ........... گفتيم كه ما دزد نيستيم.........ما فرستاده ايم.......... و يكيشون چراغ اتاق رو روشن كرد.........يه نگاهي به دوروبرم انداختم........... خداي من.... اينجا چه خبره........ اونا 6 نفر بودن......چه لباس هاي جالبي تنشون بود ..... يه رداي بلند سفيد رنگ كه روي شونشون سه خط مشكي هم كشيده شده بود يهو ياد لباس هاي رئال افتادم ........ سه تا قاليچه هم كه رينگ اسپرت بودن و سيستم توپ روشون سوار بود كنار اتاق پارك شده بودن حدس زدم كه اونا از نوع قاليچه هاي حضرت سليمون هستن البته ورژنشون 2010 بايد باشه........خلاصه......... يكشون يه قوطي جلد مخملي از زير رداش بيرون آورد و با احترام به سمت من دستشو كشيد و گفت : توي اين بسته پستي يك طومار وجود داره كه رهبريت شما رو بر مردم مملكتت نشون ميده و اونو به دستم داد و ازم خواست كه كنار اسم تحويل گيرنده درون دفتر رسيدي كه دستش بود رو امضا كنم.......... و منم با يه خورده تأخير امضا كردم و اون.......... يه تعظيم از نوع فيلم يوزارسيفي برام انجام داد و عقب رفت ....... يكيشون كه مشخص بود فرمانده بايد باشه آخه روي شونش چهارتا خط سياه داشت رو من كرد و گفت عليا حضرت تمام موضوعاتي رو كه بايد بدونيد توي اين طومار از قبل واستون نوشته شده ........ مردم مملكتت از همين حالا منتظر شما هستن ......... و با اشاره به بقيه افرادش بهشون گفت كه وقت رفتنه و همگي سوار قاليچه ها شدن و رفتن..........من موندم و قوطي مخملي و يه عالمه تعجب و البته كلي هم سوال.......... سرمو يه خورده اينور اونور كردم .......و با خودم گفتم........عجب .........يعني اين چيزها واقعيت داره............من رهبر شدم ........خواستم در قوطي مخملي رو باز كنم ولي هرچي زور زدم ، فكر كردم و كلنجار رفتم باز نشد كه باز نشد ....... ديگه اعصابم بهم ريخت و قوطي مخملي رو محكم به ديوار زدم كه يهو يه كاغذ لوله شده از توش بيرون پريد.... كاغذ رو از روي زمين برداشتم و سريع بازش كردم......... ولي هيچي توش نوشته نشده بود........ خيلي تعجب كردم....... قوطي مخملي رو برداشتم و داخلشو نگاه كردم ..... توي اون هم چيزي نبود......كاغذي كه حكم طومار داشت رو دوباره نگاه كردم ........يهو ياد پانداي كونگ فوكار افتادم و طومار اژدها ....... با خودم گفتم درسته اين همون كليد ماجراست............. و به حالتي كه آدم خودش رو به خريت ميزنه ...... خودمو قانع كردم كه آره همينه............... طومار رو تو قوطي مخملي گذاشتم و يه نگاه به ساعت آويزون شده به ديوار............... ساعت 4:16 صبح بود...... با خودم گفتم الان كه همه ملت خوابن.........بزار منم بخوابم كه واسه فردا سرحال و با انرژي بر اونها رهبريت كنم.......... و همينجوري كه قوطي مخملي رو به سينم چسبونده بودم ..............خوابم برد..................[/FONT]


[FONT=&quot]ادامه دارد............[/FONT]



[FONT=&quot]قبل از اينكه ادامه اين اتفاق رو واستون بنويسم ......ازتون ميخوام كه نظرتون رو بگيد كه :[/FONT]
1-[FONT=&quot]از بين اين همه آدم چرا من واسه رهبر شدن انتخاب شدم !؟[/FONT]
2-[FONT=&quot]چرا طومار هيچي توش نوشته نشده بود و اين حدس من كه اونو مثل پانداي كونگ فو كار طومار اژدها ميدونم درسته يا نه!؟[/FONT]
3-[FONT=&quot]اگه واقعا راست باشه و من رهبر شده باشم چطور به بقيه ثابت كنم . سند و مدركي كه ندارم !؟[/FONT]
4-[FONT=&quot] ادامه ماجرا رو چطور پيش بيني ميكنيد !؟[/FONT]

1 - باحالی
2 - من راجع به پاندای کونگ فو کار و طومار اژدها اطلاعاتی ندارم پس نمیتونم نظر بدم.
3 - تو هنوز خودت به خودت شک داری. مردم چه طوری به تو ایمان بیارن؟
4 - در پرتو عنایت قطره ها قرار میگیری تو این تاپیک.

 

[ssara2025]

بله درست می فرمایند. خیلی مودب تشریف دارن. بنده با اجازه استارتر ادب ایشونو برجسته میکنم تا دوستان بهتر بتونن لمس کنن.

یک کلام بشنو از مادر عروس

 

[Abolfazl_r]

یک کلام بشنو از مادر عروس

 

[quester]

خب عمومی بگو

عمومي نميشه كه................والا ميگفتم.......................
حالا شقايق جان ....بعدا واست ميگم............

 

[samira3242]

پس ادامه ي اين داستانه چي شد