کاملا باهاتون موافقم.......خیلی بد بود.....
سلام...توچرا عزیز؟بچه های اینجا چیکار کردن؟!!!!
کاملا باهاتون موافقم.......خیلی بد بود.....
دیروز دوبار و امروز هم دوبار حالم گرفته شد.....آدمهای اینجا چرا اینجوریند.......
من یه ماهه اومدم ولی از اینجا بدم اومد.....
دیروز هم تا قبل از یه اتفاقاتی خوب بود......ولی بعدش به غلط کردن افتادم.....مثل امروز...
سلامخدا بد نده؟چی شده؟
سلام ..تو این دو روز خیلی اذیت شدم...خدا نکنه یه نفر حرفتو متوجه نشه دیگه کاملا اعصابت بهم میریزه....حالا فرقی نداره...دوست،همکار،ارباب رجوع.......
سلام...توچرا عزیز؟بچه های اینجا چیکار کردن؟!!!!
ادمهای اینجا رنگارنگ هستن... سعی کن شخصیت خودت را حفظ کنی... و باری به هر جهت سخنی را بیان نکنی... اخه بعضیا برخلاف هیکل رعناشون به بلوغ فکری نرسیدن... این مشکلو منم داشتم... پس سعی کن خوب باشی تا برای دیگران الگو باشی... حالا این اتفاقات چگونه شکل گرفته... نکنه باز لجاجت به خرج دادی...
سلامخدا بد نده؟چی شده؟
سلام ..تو این دو روز خیلی اذیت شدم...خدا نکنه یه نفر حرفتو متوجه نشه دیگه کاملا اعصابت بهم میریزه....حالا فرقی نداره...دوست،همکار،ارباب رجوع.......
بله کاملا درک میکنم که چی میگی... امروز با چنین مشکلی مواجه شدم و نتونستم خودم را کنترل کنم... مجبور شدم عکس العمل نشان بدم.. بعضیا خیلی دورو و فریبکار هستن.. تو ظاهر میگن میخندن ولی از پشت خنجر میزنن... طرف امروز امده کلی منت سر من میذاره... اخرشم برگشته با لحنی تند و نابجا از خجالت من درامده... منم که زیر بار حرف زور به هیچ عنوان نمیرم... و کلا حرف حساب جواب داره
سلامخدا بد نده؟چی شده؟
سلام ..تو این دو روز خیلی اذیت شدم...خدا نکنه یه نفر حرفتو متوجه نشه دیگه کاملا اعصابت بهم میریزه....حالا فرقی نداره...دوست،همکار،ارباب رجوع.......
اینم مشکل امروز من بود.....
میدونم چی میگی....اما همه جا آدمهایی که دنبال اینجور مسائل بی پایه اساس میگردن هست....تو باید سعی کنی دوستانی برای خودت انتخاب کنی که از لحاظ فکری وخیلی ببخشید ولی دور از جون خیلی سطحی نگرند.....فکر میکردم محیط اینجا با face bookفرق داره.....ولی انگار هیچی......
بله کاملا درک میکنم که چی میگی... امروز با چنین مشکلی مواجه شدم و نتونستم خودم را کنترل کنم... مجبور شدم عکس العمل نشان بدم.. بعضیا خیلی دورو و فریبکار هستن.. تو ظاهر میگن میخندن ولی از پشت خنجر میزنن... طرف امروز امده کلی منت سر من میذاره... اخرشم برگشته با لحنی تند و نابجا از خجالت من درامده... منم که زیر بار حرف زور به هیچ عنوان نمیرم... و کلا حرف حساب جواب داره
آخه مشکل اینه که حتی اگه حق با منم باشه اولا دوست ندارم جوابش رو بدم....دوما وقتی میدم عذاب وجدان میگیرم...
میدونم......ولی نمیدونستم در این حد......سعی میکنم ولی میدونید هرکسی هر جور دلش میخواد فکر میکنه و رفتار میکنه.......به طرف مقابلش توجه نمیکنه......
خسته ام........هیچ وقت اینجوری نشده بودم.......دلم میخواد برم بیابون.......
اصلا من میدونم لجبازی چیه؟؟
میدونم چی میگی....اما همه جا آدمهایی که دنبال اینجور مسائل بی پایه اساس میگردن هست....تو باید سعی کنی دوستانی برای خودت انتخاب کنی که از لحاظ فکری و
عقایدی و حتی مرز شوخی و جدیشون با خودت یکی باشه که دچار مشکل نشی و بتونی به خوبی از این باشگاه استفاده درست و مفید کنی...
بله کاملا درک میکنم که چی میگی... امروز با چنین مشکلی مواجه شدم و نتونستم خودم را کنترل کنم... مجبور شدم عکس العمل نشان بدم.. بعضیا خیلی دورو و فریبکار هستن.. تو ظاهر میگن میخندن ولی از پشت خنجر میزنن... طرف امروز امده کلی منت سر من میذاره... اخرشم برگشته با لحنی تند و نابجا از خجالت من درامده... منم که زیر بار حرف زور به هیچ عنوان نمیرم... و کلا حرف حساب جواب داره
متوجه میشم چی میگی...منم دقیقا با همچین مشکلی مواجه شدم....با این جور آدم ها نمیشه منطقی برخورد کرد چون اصلا متوجه رفتارشون نیستن!!!
به هر حال سعی کن با ارامشو متانت خاصی تاپیکها را دنبال کنی... چون بعضیا قدرت درکشون پایینه... و زودی برداشت اشتباه میکنن... بیابان هم جای قشنگیهحداقل ستاره هاش پرنور ترهبله کلمه لجبازی با ذهن شما بیگانه است
من از دخالت دیگران مینالم.......از اینکه ...
نمیدونم ....اینجوری بیشتر عذاب وجدان میگیرم......
شما چی شدید؟؟ناراحتی به شما نمیاد.......
پس با هم تفاهم پیدا کردیم!!!!امروز از ناراحتی مسیر از سرکار تا خونه تا قسمتی طولانی پیاده اومدم که آروم بشم همش فکرم درگیر بود...
مشکل من اینه که اگه کسی ازم ناراحت بشه من عذاب وجدان میگیرم.....به جای طرف مقابلم..
برای همین عذاب میکشم.......
طبق معمول سرکارم با یه مالکی که هیچی از ساخت وساز و نقشه نمیفهمه مواجه شدم....کلی اعصابم بهم ریخت....
مهندس بگذریم... خیلی ذهنت را مغشوش نکن...متوجه میشم چی میگی...منم دقیقا با همچین مشکلی مواجه شدم....با این جور آدم ها نمیشه منطقی برخورد کرد چون اصلا متوجه رفتارشون نیستن!!!
دارم همین کار رو میکنم.....کم کم هم دیگه نمیام......برداشت اشتباه فدای سرم.......مشکل یه چیز دیگه است......بیابان حداقل آدمیزاد توش نیست.....
بیگانه چیه بابا........با هم در جنگیم......مگه معلوم نیست؟؟
افرین... پس بیشتر سعی کن...حالا تصمیم احساسی نگیر...مشکل نیست بحران بید... کدام جنگ را میگی؟ من که همش سازش میبینم
مشکل من اینه که اگه کسی ازم ناراحت بشه من عذاب وجدان میگیرم.....به جای طرف مقابلم..
برای همین عذاب میکشم.......
چرا؟ این درصورتی هستش که فکر کنی خودت مقصر هستی!!!!
وای.....خیلی بده.....تازه هی فکر میکنید تقصیر شما بوده......بعضی ها واقعا نمیفهمند....
اعتراف میکنم.....
اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟
دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟
با تعجب گفت : بله!
آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان...
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!
مهندس بگذریم... خیلی ذهنت را مغشوش نکن...
افرین... پس بیشتر سعی کن...حالا تصمیم احساسی نگیر...مشکل نیست بحران بید... کدام جنگ را میگی؟ من که همش سازش میبینم
منظورم خودم و لجاجت بودکه توی جنگیم....
چرا گریه می کنی.اعتراف که گریه نداره.میخوای سختته من اعتراف کنم جات
چرا؟ این درصورتی هستش که فکر کنی خودت مقصر هستی!!!!
آره........چون همیشه مقصر منم مگه اینکه عکسش ثابت شه.....
جدی میگی یا شوخیه؟!!!!
منظورم خودم و لجاجت بودکه توی جنگیم....
متوجه عرایض جنابعالی شدم... خواستم کمی مزاح کنم
اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟
دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟
با تعجب گفت : بله!
آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان...
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!
متوجه عرایض جنابعالی شدم... خواستم کمی مزاح کنم
بابا به جان خودم اولین دهه شصتی بدون غلط املایی هستید که اینجا دیدماااا...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
بازیهایی که تا حالا با دخترا کردید اعتراف کنید | زنگ تفريح | 49 | ||
دانشجويان اعتراف كنيد!!! | زنگ تفريح | 1 | ||
نمیدونم چیرا همش فک میکنم این روزا یه خبریه؟!!!! | زنگ تفريح | 321 | ||
احساس میکنم عاشق شدم | زنگ تفريح | 92 | ||
بجه ها امشب خیلی ذلم گرفته هر کاریم میکنم بی فایدس | زنگ تفريح | 26 |