سبب
سبب
سبب رسن وهر چه بدان به ديگرى پيوسته شود (منتهى الارب) . وسيله رسيدن به چيزى . ج : اسباب . »فليمدد بسبب الى السماء ثم ليقطع فلينظر هل يذهبنّ كيده ما يغيظ« (حج:15) . »وتقطعت بهم الاسباب« . (بقره:166)
در اصطلاح فلاسفه با علّت مرادف است چنانكه گويند : وجود سبب موجب وجود مسبّب است . وهمين تفسير را در باره علّت ميكنند .
امام صادق (ع) فرمود : »ابى اللَّه ان يجرى الامور الاّ باسبابها« خدا نخواسته كه كارى جز به اسبابش صورت پذيرد .
(بحار:90ج�2)
امام هادى (ع) فرمود : اسباب بايستى به مسبّبات متّصل باشند (تا سببيّت تحقق پذيرد) .
(جامع السعادات:134ج�3)
ارث به سبب ، مانند ارث زوج وزوجه و ولاء . در قبال ارث به نسب ، چون ارث ابوين و اولاد واخوة واجداد واعمام واخوال.
سبب در قبال مباشر : از مباحث فقهيه در باب ضمان وديات : اگر شخصى مرتكب جنايتى بر ديگرى شود وسببى هم در وقوع آن جنايت دخيل باشد ، اگر چنانچه مباشر بوجود سبب آگاه باشد ، مباشر ضامن است نه سبب ، چه مباشر در استناد فعل به وى قوىتر است ، واگر وى از وجود سبب بى اطلاع باشد ، سبب ضامن خواهد بود ، چنان كه اگر كسى چاهى را در غير ملك خود حفر كند وشخصى ، ديگرى را هل دهد كه در چاه بيفتد كه تلف شود يا عضوى از او صدمه ببيند ، اگر هل دهنده به وجود چاه آگاه باشد خود او ضامن است ، واگر چاه سرپوشيده باشد كه هل دهنده از آن بى خبر باشد صاحب چاه كه سبب است ضامن ميباشد .
واگر دو سبب در وقوع جنايتى دخيل بودند ، آن سبب ضامن است كه در وقوع جنايت مقدم باشد ، چنان كه كسى به ناحق سنگ ليزى را به كنار چاهى نهد ، وشخصى پايش بر آن سنگ بلغزد و به چاه بيفتد ، نهنده سنگ ضامن است ، واگر كسى كاردى را در ته چاه نصب كرده باشد وشخصى به آن چاه بيفتد وآن كارد به بدن او فرو رود وبميرد يا صدمه ببيند ، صاحب چاه ضامن است ، كه سببيّت او مقدم است . واگر در همه اين صور ، كار يكى از آن دو به حق بود ، چنان كه حافر چاه ، چاه را در ملك خود حفر كرده بود ، يا نهنده سنگ ، آن سنگ را در ملك خود نهاده بود ، ضمان به عهده كسى است كه كارش به ناحق بوده است .
(لمعه دمشقيه)
سبب
سبب رسن وهر چه بدان به ديگرى پيوسته شود (منتهى الارب) . وسيله رسيدن به چيزى . ج : اسباب . »فليمدد بسبب الى السماء ثم ليقطع فلينظر هل يذهبنّ كيده ما يغيظ« (حج:15) . »وتقطعت بهم الاسباب« . (بقره:166)
در اصطلاح فلاسفه با علّت مرادف است چنانكه گويند : وجود سبب موجب وجود مسبّب است . وهمين تفسير را در باره علّت ميكنند .
امام صادق (ع) فرمود : »ابى اللَّه ان يجرى الامور الاّ باسبابها« خدا نخواسته كه كارى جز به اسبابش صورت پذيرد .
(بحار:90ج�2)
امام هادى (ع) فرمود : اسباب بايستى به مسبّبات متّصل باشند (تا سببيّت تحقق پذيرد) .
(جامع السعادات:134ج�3)
ارث به سبب ، مانند ارث زوج وزوجه و ولاء . در قبال ارث به نسب ، چون ارث ابوين و اولاد واخوة واجداد واعمام واخوال.
سبب در قبال مباشر : از مباحث فقهيه در باب ضمان وديات : اگر شخصى مرتكب جنايتى بر ديگرى شود وسببى هم در وقوع آن جنايت دخيل باشد ، اگر چنانچه مباشر بوجود سبب آگاه باشد ، مباشر ضامن است نه سبب ، چه مباشر در استناد فعل به وى قوىتر است ، واگر وى از وجود سبب بى اطلاع باشد ، سبب ضامن خواهد بود ، چنان كه اگر كسى چاهى را در غير ملك خود حفر كند وشخصى ، ديگرى را هل دهد كه در چاه بيفتد كه تلف شود يا عضوى از او صدمه ببيند ، اگر هل دهنده به وجود چاه آگاه باشد خود او ضامن است ، واگر چاه سرپوشيده باشد كه هل دهنده از آن بى خبر باشد صاحب چاه كه سبب است ضامن ميباشد .
واگر دو سبب در وقوع جنايتى دخيل بودند ، آن سبب ضامن است كه در وقوع جنايت مقدم باشد ، چنان كه كسى به ناحق سنگ ليزى را به كنار چاهى نهد ، وشخصى پايش بر آن سنگ بلغزد و به چاه بيفتد ، نهنده سنگ ضامن است ، واگر كسى كاردى را در ته چاه نصب كرده باشد وشخصى به آن چاه بيفتد وآن كارد به بدن او فرو رود وبميرد يا صدمه ببيند ، صاحب چاه ضامن است ، كه سببيّت او مقدم است . واگر در همه اين صور ، كار يكى از آن دو به حق بود ، چنان كه حافر چاه ، چاه را در ملك خود حفر كرده بود ، يا نهنده سنگ ، آن سنگ را در ملك خود نهاده بود ، ضمان به عهده كسى است كه كارش به ناحق بوده است .
(لمعه دمشقيه)