اشعار و نوشته هاي عاشقانه

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
می پنداشتم

اگر یکبار دیگر دل من بشکند

پشت جهان نیز خواهد شکست

ولی اشک را می بینم سرگردان

دریاها را می بینم سرگردان

و جهان را نیز می بینم که همیشه

پشتش شکسته است
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عشق= نقطه بی نهایت

عشق= نقطه بی نهایت

به کاروانیان بگو:
که عشق حرف آخر است،
کسی سفر کند که او فقط بر این باور است،
مقصد ما دورترین نقطه بی نهایت است،
عشق که سر لوحه شود راه سلامت است.

:gol:

:gol:

:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست



شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست


يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست


خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست


من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست


تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار

از من نگاه شعله ورت را گرفته اند
اين چشم ها كه دور و برت را گرفته اند
اين آسمان به درد پريدن نمي خورد
وقتي كه شوق بال و پرت را گرفته اند
آنقدر از تو بي خبرم، چشم هاي من ...
صد بار از دلم خبرت را گرفته اند
اي عشق پر تلاطم تسخير ناپذير

اين ها چگونه شور و شرت را گرفته اند ؟

:gol:

:gol:

:gol:
 

noom

عضو جدید
گلبرگها هم از دستم شاکيند ..
بس که بين دوستت دارم و ندارم ِ " تو "
گير ميکنم ..!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
همه هستی من آیه تاریکی است
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که ترا در خود تکرار کنان[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من در این آیه ترا آه کشیدم آه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من در این آیه ترا[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به درخت و آب و آتش پیوند زدم [/FONT]
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
آیه های زمینی

آیه های زمینی

خبر دهيد به ياران كه يار آمدني ست
ندای مائده تا اين ديار آمدني ست
در اين شبان زمستاني و غمين عبوس
گل سپيده ي مهرش به بار آمدني ست
چه بيم، خاطر ما را ز جور بهمن ماه
صداي بارش باران، بهار آمدني ست
به گوش غنچه ي نو رسته ، ياس مي گويد
خداي را كه گل انتظار آمدني ست
به آيه هاي زمينيّ ِ شعر بي تابم

ز آسمان ِ خدا نور و نار آمدني ست
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ای خوبتر از گل
ای پاکتر از قطره ی شبنم
ای دل به تو محتاج
من جز تو نخواهم ز دو عالم
دل در تب سنگین خمار است
ای دوست بهار است
جز چشم تو هر چشم خمار است
کیفیت چشمان تو چون جام شراب است
ای چشم تو سر چشمه ی خورشید
یک دم نگاهم کن
صیاد منم ای آنکه به دام تو اسیرم
بگذار که از پای بیافتم
مستانه بمیرم
ای هستیم ز تو ارزنده چه دارم؟
که به پای تو بریزم؟
در کوی وفایت چشمانم
گر ندهد جان
گر سر ندهم بر سر پیمان
ای وای به من گر که به محشر
پرسند چه کردی در راه محبت؟
آخر چه بگویم ؟از فرط خجالت؟
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
بايد براي چشم تو قرآن بسازند
بت هاي نا فهميده را ويران بسازند
عاشق اگر كافر نباشد دين ندارد
بايد براي عشق تو ايمان بسازند.

:gol:

:gol:

:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
میبرم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
میبرم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چرا از بغض چشمانم تو حرفی را نمی خوانی
تویی در من ولی یک لحظه با من هم نمی مانی
من از احساس چشم تو شکوه عشق را دیدم
گمانم اشتباهی بود این را هم نمی دانی
پر از شکم، پر از اما، اگر، ای کاش
ولی حتی تو بغض واژه ها را هم نمی بینی
کمی بی پرده می گویم، عزیزم دوستت دارم
ولی افسوس می دانم، تو این را هم نمی خواهی
برای بیت آخر هم کمی حسرت به دل دارم
که آیا تو نه این غزل را هم نمی خوانی
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
تو گوش دل نسپردي به شعر من رفتي
چنان كه بر لب من شعر عاشقانه شكست
برايت اي گل زيبا دلم بگفت امشب
هزار واژه ي غمگين كه در ترانه شكست
دريغ و درد كه امواج خواهشم نرسيد
به هيچ ساحل و در بحر بيكرانه شكست
غمي به سينه ي دريا نهفته است امشب
دلش به ياد نگاهت در اين زمانه شكست
كنار ساحل آشفته سخت دلگيرم
زگريه شيشه ي قلبم به اين بهانه شكست.

:gol:

:gol:


:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه نگو از این سفر با من نگو
من به پایان میرسم از رفتنت
با من از آغاز این رفتن نگو
کاش میشد لحظه ها را پس گرفت
کاش میشد از تو بود و با تو بود
کاش میشد تا همیشه با تو بود
کاش فردا را کسی پنهان کند
لحظه را در لحظه سرگردان کند
کاش سرعت را بمیراند به خواب
ماه را بر شاخه آویزان کند
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
همه جا فریاد است
همه جا بیداد است
نیست فریاد رسی! نیست که نیست!
بانگی از دور به گوش آید، لیک ...
نيست جز بانگ به هم بستن بند قفسي
مرگ يا زيستن، اين پرسش تلخ ...
مانده بي پاسخ و لب ها لبريز
رفتن، اما نرسيدن ، اين است
حاصل زندگي و جنگ و گريز .

:gol:

:gol:

:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می نویسم..می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بگذارد




گریه این گریه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج غزل کافی نیست
با تو از اوج غزل خواهم گفت




می نویسم همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ به ارامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عشق تو تنها برسی




می نویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا,به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگیهام باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری




می نویسم..می نویسم از تو...
تا تن کاغذ من جا دارد..
با تو از حادثه ها خواهم گفت..
.گریه این گریه اگر بگذارد


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نمی توانم آنطرف بیایم

نمی توانم دست هایت را بگیرم

مرا ببخش !
به خاطر خودخواهی های
بشر است که دیوار انقدر بلند
می باشد !!...
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نسيمي همة راه به هم مي‌ريزد
كي دل سنگ تو را آه به هم مي‌ريزد

سنگ در بركه مي‌اندازم و مي‌‌پندارم
با همين سنگ زدن، ماه به هم مي‌ريزد

عشق بر شانه هم چيدن چندين سنگ است
گاه مي‌ماند و ناگاه به هم مي‌ريزد

آنچه را عقل به يك عمر به دست آورده است
عشق يك لحظه كوتاه به هم مي‌ريزد

آه، يك روز همين آه تو را مي‌گيرد
گاه يك كوه به يك كاه به هم مي‌ريزد


فاضل نظري
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آسان است برای من
که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است
آفتاب را
سه شبانه روز ، بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم
که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است
که چهچه ی گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم
آسان است برای من
به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش بر گردد
برای من آسان است
به نرمی آب ها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم
آسان است نا ممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید (( بس کن رفیق ))
اما
آسان نیست معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته ای .

شمس لنگرودی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:...و من از عشق اشک گشتم
گونه ات بوسیدم
پاک گشتم
باز گشتم
ما شدم...:gol:



هایده جون!سحر خوش.....:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
دیوانگان عشق

دیوانگان عشق

به چشمان پری رویان این شهر / به صد امید می بستم نگاهی
مگر یک تن از این نا آشنایان/ مرا بخشد به شهر عشق راهی
به هر چشمی به امیدی که این "اوست" / نگاه بی قرارم خیره می ماند
یکی هم زین همه نازآفرینان / امیدم را به چشمانم نمی خواند
غریبی بودم و گم کرده راهی / مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران / که زیر لب مرا دیوانه خواندند
ولی من چشم امیدم نمی خفت / چو مرغی آشیان گم کرده بودم
ز هر بام و دری سر می کشیدم / به هر بوم و بری پر می گشودم
امید خسته ام از پای ننشست / نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه ی دیدار و پرهیز / رسیدم عاقبت آنجا که او بود
دو تنها و دو سرگردان، دو بی کس / ز خود بیگانه، از هستی رمیده
از این بی درد مردم رو نهفته / شرنگ نا امیدی ها چشیده
دل از بی همزبانی ها فسرده / تن از نا مهربانی ها خلیده
ز حسرت پای در دامن کشیده / به خلوت سر به زیر بال برده
به خلوتگاه جان، با هم نشستند / زبان بی زبانی را گشودند
سکوت جاودانی را شکستند / دل خود را به عشقی کهنه بستند
مپرسید ای سبکباران مپرسید / که این دیوانه ی از خود به در کیست
چه گویم؟ از که گویم ؟ با که گویم؟ / که این دیوانه را از خود خبر نیست
به آن لب تشنه می مانم که ناگاه / به دریایی درافتد بی کرانه
لبی از قطره آبی تر نکرده / خورد از موج وحشی تازیانه
مپرسید ای سبکباران مپرسید / مرا با عشق او تنها گذارید
غریق لطف آن دریا نگاهم / مرا تنها به این دریا سپارید.

:gol:

:gol:

:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
یک شبی
از آن شبهای تنهایی
با سری
پر از افکار سودایی
رفتم به خواب
دیدم معبدی
نور باران
تک درختی در میانش
سر به سوی آسمان
بسان هیبت البرز
شکوه بی مثالی داشت
وقاری بی نهایت سبز
یقین کردم
ازلی درخت دانش است
سر کشیده از معبد عشق
رنگ حسادت نداشت
ذات خساست نداشت
مفهوم تکامل بود و
تعبیر نجابت
از پس حریر خواب
دانشی فرزانه دیدم چنبره
در درون هر خزه
هر حشره
حرمتی دیدم در نیش مار
کرامتی در میوه ی کاج
به دل گفت
میوه هایش به سبد
دست به دست خواهد رفت
و نسیم نفسش
شهر به شهر
با شوق بی انتها
چون زائری برهنه پا
کردم بسویش
دستی دراز
اما
اشارتی بود و گذشت
نشئه یی بود و پرید
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
یک ساعت تمام,بدون آنکه یک کلام حرف بزنم.به رویش نگاه کردم
فریاد کشید:آخر خفه شدم!چرا حرف نمیزنی؟
گفتم:نشنیدی؟....
برو...........
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
سكوت لحظات

سكوت لحظات

در سكوت لحظات سردم
ياد تو اي گل من تسكين است ...
اين نگاهي كه به تو دل بست است
گر نباشي به خدا غمگين است.

:gol:

:gol:

:gol:
 

smartgirl

عضو جدید
زيباترين شعر های عاشقانه

زيباترين شعر های عاشقانه

لحظه تکرار[/SIZE]
شعرهای دفتر من هیچ می دانی چه شد ؟ ... شعله و خاکستر من هیچ می دانی چه شد ؟

رفتنت بر عهد و پیمان خط بطلانی کشید ... اعتقاد و باور من هیچ می دانی چه شد ؟

بعد تو دیگر کسی یادی از این تنها نکرد ... چشم مانده بر در من هیچ می دانی چه شد ؟

لحظه تکرار تو در هر عبور از حادثه ... زخم های پیکر من هیچ می دانی چه شد ؟

مستی من از تو و از همت چشمان توست ... جام درد و ساغر من هیچ می دانی چه شد ؟

کاش می دیدی شکستم لحظه انکار تو ... در وداع آخر من هیچ می دانی چه شد ؟

رفتی و آن حلقه را با خود نبردی یادگار ... حرمت انگشتر من هیچ می دانی چه شد ؟

نیستی تا وقت گریه یار چشمانم شوی ... گونه خیس و تر من هیچ می دانی چه شد ؟

رفتی و من ماندم و یک دفتر و صدها غزل ... شعرهای دفتر من هیچ می دانی چه شد ؟
 

smartgirl

عضو جدید
شعر عاشقانه

شعر عاشقانه

روزنامه پيچيدم ، توي جعبه اي گذاشتم
خوب و محكم اونو بستم ، راه ديگه اي نداشتم

بردمش اداره ي پست ، دادمش برات بيارن
دل ُتحويل نگرفتن ، پيش ِبسته ها بزارن

گير دادن دلت بزرگ ِ، نمي شه اونو فرستاد
مونده بودم چه كنم من ، دل من ياد تو افتاد

ياد ِاون روزي كه قلبت يه دفعه مثل يه سنگ شد
خاطراتت يادم اومد، دل ِمن دوباره تنگ شد

حالا من اين دل ِتنگ ُميدمش برات بيارن
اين دفعه مي شه فرستاد ، انگاري حرفي ندارن

دل ِمن قد ِيه دنيا تو رو دوست داره هميشه
پيش ِمن باشي، نباشي، عاشق ِهيشكي نمي شه
 

meysam480

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز



[FONT=tahoma, new york, times, serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]پنجره های مه گرفته [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]یادآور نبودن تو هستند [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که در تنهائی ام تو را صدا کردم [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که همه ی لحظات عشق را در تو یافتم [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که خویشی نداشتم جز غربت خودم [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که آخرین همسفرم تو بودی و بس [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که گریه ام هیچ بود و خنده ام هیچ [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که فریادهایم در سکوت سرد تو خفه شد[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن روز که من درشعاع آفتاب پائیزی تو را گم کردم[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]ولی [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]دل می داند [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]جان می داند[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]با همه ی نبودنهایت [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]تو را [/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]تنها تو را دوست دارم[/FONT]


[FONT=tahoma, new york, times, serif]
[/FONT]


[FONT=tahoma, new york, times, serif]
[/FONT]​
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]....
بازم میگم اگه یه روز بدون من خسته و جا مونده شدی[/FONT]
[FONT=&quot]..
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه یه روز دور از نگام خسته تر از نگام شدی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه دلت قد خدا پر بکشه[/FONT][FONT=&quot]..
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه یه جا , لبای تو تشنه تر از دریا بشه ؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه بهار تو, تو ابتدای ماتمه[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه چشات بارون تنهایی شدنه؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه نگاه سرد من تو عمق چشمات پیدابشه؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه دلت گرفت ...شکست[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه فقط یه لحظه یاد نگاه من می کرد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه دیدی تو هم پاییزا رو دوست نداری؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه دیدی نگاه اون به سردی نگاهته؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه یه روز تو ابتدای هر روزی؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اگه حالا شده برات همون بنای دیروزی؟[/FONT][FONT=&quot]
...[/FONT]
[FONT=&quot]فکر نکنی گناه چشمای منه[/FONT][FONT=&quot]..
[/FONT]
[FONT=&quot]فکر نکنی تقاص اشکای منه[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]فکر نکنی از راه دور دارم سفارش می کنم؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]فکر نکنی به اون خدا دارم شکایت می کنم؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]فکر نکنی که من باید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]حالا تلافی بکنم[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]نگار من...من عاشق چشم توام[/FONT][FONT=&quot]..
[/FONT]
[FONT=&quot]تو رو خدا ...تو رو خدا[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]به اون خدا ...فقط می خوام بهت بگم دوست دارم قد خدا
"خودم"
[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هی فلانی ! زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا رو

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد.

(مهدی اخوان ثالث)
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عشق یعنی...

عشق یعنی...

عشق یعنی راه رفتن زیر باران
عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

:gol:

:gol:

:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
یارب تو او را همچو من برغم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو آزارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان مرا گریه نمود
لیک ای خدای مهربان از گریه پربارش مکن
اگر دوری از رویش مرا افسرده و بیمار کرد
درشهردوری بیکس است یارب تو بیمارش مکن
هر چند گشتم خوار از عشق او اندر جهان
یارب عزیزش دارتو پیش کسان خوارش مکن
گر چه ریزم اشک هر شب از هجران او
گریان ز غم هرگز دمی چشم گهربارش مکن
گر با فرشته زندگی دارد سر بازی ولی
یارب تواو را همچو من برغم گرفتارش مکن
 

Similar threads

بالا