استفاده صحيح - طنز

masoudflareman

عضو جدید
کاربر ممتاز

پسربچه صبح از پله ها اومد پائین و ازمادربزرگش پرسید : " بابا ماما هنوز از خواب بیدار نشدند ؟ "
- نه عزیز دلبندم. بیا صبحونه ات رو آماده کردم ، زود باش بخورش تا مدرسه ات دیر نشده
پسرک یک خنده شیطنت آمیزی زد و بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت آشپزخونه و صبحونه اش رو تموم کرد و پس از مسواک زدن دندونهاش ، کیفش رو برداشت و پرید دم در تا سوار سرویس بشه
ظهر شد . زنگ در به صدا در اومد . مادر بزرگ در رو باز کرد . پسره بود که از مدرسه برمیگشت . یه سلامی داد و بازم پرسید : " بالاخره مامان و بابا بیدار شدند ؟ "
مادربزرگ گفت : " نه عزیزم ، حتما خیلی خسته بودند . فکر کنم الانه پا میشن میان . حالا بیا تو ناهارت رو بخور تا از دهن نیفتاده "
پسرک بازم اون لبخند شیطنت آمیز رو زد و داخل شد . ناهارش رو خورد و رفت تو اطاقش تا مشقهاشو بنویسه و کمی هم استراحت کنه
بعد از ظهر بود که پسره اومد پیش مادربزرگش و ازش پرسید : " بابا مامان هنوزهم نیومدند ؟ "
مادربزرگ که داشت یواش یواش نگران میشد گفت : " نه ؟ "
پسرک اینبار دیگه نتونست جلو خودش رو بگیره و زد زیر خنده
مادربزرگ عصبانی شد و سرش قریاد کشید : " تو چت شده ؟ چرا هر بار که اینو میپرسی ، میخندی ؟ "
بچه جواب داد : " شب دیر خیلی وقت بو دو منم داشت خوابم میبرد که یهو دیدم بابا اومده تو اطاقم و دنبال یه چیزی گشت "
- خوب دنبال چی میگشت ؟
پسره ادامه داد : " بابا گفتش کف پاش ترک برداشته واسه همین دنبال کرم نرم کننده و مرطوب کننده میگرده ! "
- بعدش چی شد ؟
پسرک در حالیکه که چشمهاش برق عجیبی میزد گفت : " هیچی مامان بزرگ، چون اطاق تاریک بود ، به جای کرم ، اشتباهی تیوب چسب فوری رو بهش دادم ! "
 

روياي ماه

عضو جدید
پسربچه صبح از پله ها اومد پائین و ازمادربزرگش پرسید : " بابا ماما هنوز از خواب بیدار نشدند ؟ "
- نه عزیز دلبندم. بیا صبحونه ات رو آماده کردم ، زود باش بخورش تا مدرسه ات دیر نشده
پسرک یک خنده شیطنت آمیزی زد و بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت آشپزخونه و صبحونه اش رو تموم کرد و پس از مسواک زدن دندونهاش ، کیفش رو برداشت و پرید دم در تا سوار سرویس بشه
ظهر شد . زنگ در به صدا در اومد . مادر بزرگ در رو باز کرد . پسره بود که از مدرسه برمیگشت . یه سلامی داد و بازم پرسید : " بالاخره مامان و بابا بیدار شدند ؟ "
مادربزرگ گفت : " نه عزیزم ، حتما خیلی خسته بودند . فکر کنم الانه پا میشن میان . حالا بیا تو ناهارت رو بخور تا از دهن نیفتاده "
پسرک بازم اون لبخند شیطنت آمیز رو زد و داخل شد . ناهارش رو خورد و رفت تو اطاقش تا مشقهاشو بنویسه و کمی هم استراحت کنه
بعد از ظهر بود که پسره اومد پیش مادربزرگش و ازش پرسید : " بابا مامان هنوزهم نیومدند ؟ "
مادربزرگ که داشت یواش یواش نگران میشد گفت : " نه ؟ "
پسرک اینبار دیگه نتونست جلو خودش رو بگیره و زد زیر خنده
مادربزرگ عصبانی شد و سرش قریاد کشید : " تو چت شده ؟ چرا هر بار که اینو میپرسی ، میخندی ؟ "
بچه جواب داد : " شب دیر خیلی وقت بو دو منم داشت خوابم میبرد که یهو دیدم بابا اومده تو اطاقم و دنبال یه چیزی گشت "
- خوب دنبال چی میگشت ؟
پسره ادامه داد : " بابا گفتش کف پاش ترک برداشته واسه همین دنبال کرم نرم کننده و مرطوب کننده میگرده ! "
- بعدش چی شد ؟

پسرک در حالیکه که چشمهاش برق عجیبی میزد گفت : " هیچی مامان بزرگ، چون اطاق تاریک بود ، به جای کرم ، اشتباهی تیوب چسب فوری رو بهش دادم ! "

:Dمرسی:D
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مامانم گفته متن های بی ادبی نخونم
ولی چی کار کنم که باحالا نمیشه:biggrin:
 

lars_manson2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا تاپیک سیاسی ممنوع :D:biggrin::biggrin::biggrin:

خیلی با حال بود ( خ رو با فتحه بخوان اینجوری خَیلی)
 

ahmadlinux

عضو جدید
اخی بیچاره احتمالا کرمشون تموم شده بود ولی میتونستند اونشب را بیخیال بشن تا این بلا سرشون نمی اومد
 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
پسربچه صبح از پله ها اومد پائین و ازمادربزرگش پرسید : " بابا ماما هنوز از خواب بیدار نشدند ؟ "
- نه عزیز دلبندم. بیا صبحونه ات رو آماده کردم ، زود باش بخورش تا مدرسه ات دیر نشده
پسرک یک خنده شیطنت آمیزی زد و بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت آشپزخونه و صبحونه اش رو تموم کرد و پس از مسواک زدن دندونهاش ، کیفش رو برداشت و پرید دم در تا سوار سرویس بشه
ظهر شد . زنگ در به صدا در اومد . مادر بزرگ در رو باز کرد . پسره بود که از مدرسه برمیگشت . یه سلامی داد و بازم پرسید : " بالاخره مامان و بابا بیدار شدند ؟ "
مادربزرگ گفت : " نه عزیزم ، حتما خیلی خسته بودند . فکر کنم الانه پا میشن میان . حالا بیا تو ناهارت رو بخور تا از دهن نیفتاده "
پسرک بازم اون لبخند شیطنت آمیز رو زد و داخل شد . ناهارش رو خورد و رفت تو اطاقش تا مشقهاشو بنویسه و کمی هم استراحت کنه
بعد از ظهر بود که پسره اومد پیش مادربزرگش و ازش پرسید : " بابا مامان هنوزهم نیومدند ؟ "
مادربزرگ که داشت یواش یواش نگران میشد گفت : " نه ؟ "
پسرک اینبار دیگه نتونست جلو خودش رو بگیره و زد زیر خنده
مادربزرگ عصبانی شد و سرش قریاد کشید : " تو چت شده ؟ چرا هر بار که اینو میپرسی ، میخندی ؟ "
بچه جواب داد : " شب دیر خیلی وقت بو دو منم داشت خوابم میبرد که یهو دیدم بابا اومده تو اطاقم و دنبال یه چیزی گشت "
- خوب دنبال چی میگشت ؟
پسره ادامه داد : " بابا گفتش کف پاش ترک برداشته واسه همین دنبال کرم نرم کننده و مرطوب کننده میگرده ! "
- بعدش چی شد ؟

پسرک در حالیکه که چشمهاش برق عجیبی میزد گفت : " هیچی مامان بزرگ، چون اطاق تاریک بود ، به جای کرم ، اشتباهی تیوب چسب فوری رو بهش دادم ! "
:w15::w15::w15::w15::w15:

هالا اینکه طنز بود ولی من به چشم خودم یه بار تو دوره مجردی توی اتاق یکی از دوستا که اتفاقا مهمون هم داشت یه قالب کره توی یه بشقاب دیدم که یه چاقو هم کنارش بود! البته نون وچایی و اینا نبود! گفتن دیشب گشنمون شده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:w15::w15::w15::w15::w15:

هالا اینکه طنز بود ولی من به چشم خودم یه بار تو دوره مجردی توی اتاق یکی از دوستا که اتفاقا مهمون هم داشت یه قالب کره توی یه بشقاب دیدم که یه چاقو هم کنارش بود! البته نون وچایی و اینا نبود! گفتن دیشب گشنمون شده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگه تو روغن جامد شده رو به جای کره بخوری بهت میگم که چه حالی میده:biggrin:
 
  • Like
واکنش ها: a30r

a30r

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15:دمت گرم خیلی باحال بود مرسی بعد ببخشید بابا خیلی شاسگول بوده مامانشم بدتر از اون:biggrin:
 

a30r

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15::w15::w15::w15::w15:

هالا اینکه طنز بود ولی من به چشم خودم یه بار تو دوره مجردی توی اتاق یکی از دوستا که اتفاقا مهمون هم داشت یه قالب کره توی یه بشقاب دیدم که یه چاقو هم کنارش بود! البته نون وچایی و اینا نبود! گفتن دیشب گشنمون شده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مهمونش کی بود؟؟؟؟؟:w20:
 

anom

عضو جدید
نه،احتمالاً هردوشون کوررنگی داشتن:w15:
مگه میشه چپس و از کرم تشخیص نداد:w20:
یام که....
 

sariii

کاربر بیش فعال
خجالت آوره!اول بايد شرايط و جور كنن بعد برن تو اتاق!!!:w15:
 
  • Like
واکنش ها: a30r

EAS

عضو جدید
آقا بی خیال ، چه گیری دادین به این بابا ها و مامانا ؟ فردا پس فردا به خودتون هم گیر سه پیچ میدن ها !
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
بیچاره ها:biggrin:،فکر آبروریزیه بعدش باشین:biggrin:
 

نام زشت

اخراجی موقت
تا حالا دقت کردین چرا ایرانی ها اینقدر از این جور طنزها خوششون میاد ؟
 
بالا