آنان که از ازدواج می‌ترسند بخوانند!

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟

بنظر من همونطور ک از آشنایی تا ازدواج چند مرحله طی میشه،در زمینه تبیین معیارها و خواسته ها هم ی سری مراحل وجود داره.من بشخصه درحالت کلی اعتقادات و باورهایی دارم ک معیارهای اصلی منو در انتخاب فرد موردنظرم داره.ینی کسی ک اون معیارهای اصلی رو داشته باشه ک خیلی هم کلی هستش میتونه گزینه ای برای فکرکردن باشه.خب معیارهای کلی هم حدود متوسطی از ایده آلهای ذهنیمه.شامل موارد ظاهری-مالی-تحصیلی-جایگاه اجتماعی-تصوری ک در برخوردهای اول واسم ایجاد میشه
و بعد ازونه ک همزمان با افزایش شناخت معیارهامو دقیقتر میکنم و طرفمو هربار میسنجم. خودمو از همون ابتدا با ی سری معیارهای ریز و دقیق محدود نمیکنم. اما در روند شناخت دقیق و سختگیرانه عمل میکنم. ترجیح میدم کسی ک نهایتا ب معیارهای نهایی من مطابقت نداره رو با شناخت رد کنم تا صرفا از همون ابتدا معیارهای ریز و سختگیرانه داشته باشم.
مسائل اعتقادی و باورهای شخص مقابلم ازین مقوله مستثنی ست. ینی از موارد مهمیه ک ازهمون ابتدا سختگیرانه بررسی میکنم.

و اما متقابلا درباره مسئولیتها و تعهدات خودم هم سختگیرانه عمل میکنم. خواسته ها و انتظاراتمو واضح بیان میکنم و از فرد مقابل هم همین انتظارو دارم. صادقانه ب اون خواسته هایی ک درآینده نمیتونم برآورده کنم
ن میگم!! اینکه تو دلم ن بگم اما واسه خوشایند طرف قبول کنم یا خودمو قانع کنم ک شاید بتونم، رو ن خودم انجام میدم و ن دوست دارم طرف مقابلم انجام بده!!کما اینکه قبلا هم گفتم ک در مسئله ازدواج نمیشه با انشالا درست میشه پیش رفت! باید از همون ابتدا همه چیز واضح و معلوم باشه.ازدواج مسیری نیست ک با چشم بسته یا نیمه باز واردش شد! و این همه چیز هرچه ریزتر و جزئی تر بیان شه در آینده مشکلات کمتری خواهند داشت.

2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟

متاسفانه علی رغم اینکه در جامعه کنونی ما حریم شخصی تعریف نشده هستش و خیلی آسون میشه سر از زندگی بقیه درآورد اما شناخت افراد و خونواده هاشون در رابطه با ازدواج واقعا سخته
من بجز روشهای معمول ک شامل تحقیق و رفت و آمد و ... میشه سعی میکنم خودم هم ریزبین تر شم و عکس العملهای فرد مقابل رو در شرایط متفاوت بسنجم.حتی ب عمد شرایط خاصی رو ایجاد کنم-مثلا خیلی عصبانی کنمش!!!- و واکنشهاشو خودم-و یا ب کمک مشاور- بررسی کنم تا بتونم ب شناختی حدودی از شخصیتش برسم..

و باهمه اینها بازهم معتقدم ازدواج واقعا سخته. ن بخاطر مسائل مادی.. بزرگترین مانع و ترس من اعتماد نکردنه!!

ب قول دوستمون بیاید برای هم دعا کنیم!


ممنونم بابت دعوت
:gol:
 

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شما عزیزانی که وقت ازدواجتون هست :


1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟


2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟



سلام.

سوال خيلي کلي و جامع هست.

فقط سوال اول سه بخش داره

معیارها

خواسته های خودتون

وظایف خودتون در مسئولیت پذیری



____________

اما سوال دوم رو خيلي از پيرمردهاي اقوام و فاميل ها راهشو بلدن ، دنبال راه ميانبر هستيد؟
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
شما عزیزانی که وقت ازدواجتون هست :


1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟


2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟



سلام.

سوال خيلي کلي و جامع هست.

فقط سوال اول سه بخش داره

معیارها

خواسته های خودتون

وظایف خودتون در مسئولیت پذیری



____________

اما سوال دوم رو خيلي از پيرمردهاي اقوام و فاميل ها راهشو بلدن ، دنبال راه ميانبر هستيد؟

سلام.

درسته سوالات کلی هست اما خب مشخصه چی میخواد و همون سه بخشی که گفتید رو شامل میشه اما خب به هرحال قابل پاسخگویی هست دیگه :)
هدف از طرح این سوالات از طرف دوستان و راه انداختن این بحث اینه که خب مایی که (خانوما و آقایون) وقت ازدواجمونه با خودمون چند چندیم، چه شناختی داریم از خودمون، مسولیت هامون و ملاک هامون و ... و هدف از دعوت دوستان اینه که هرکسی نظرشو بگه و بقیه استفاده و یا نقد کنند و این وسط مطمئنا نتیجه خوبی حاصل میشه و باعث میشه هرکس چیزای بیشتری بدونه، چون همه چیز را همه کس دانند.
امیدوارم که مثمر ثمر باشه
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهر و محبت ها ،صداقت ،وفاداری،گذشت کم شده.کسی به این چیزا اصلا اهمیت نمیده!
زندگی ای هم ک مهر ومحبت،صداقت و گذشت در اون نباشه پایدار نمی مونه،چ بخواد مهریه کم باشه چ زیاد،چه خونه وماشین داشته باشه چه نداشته باشه!
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما عزیزانی که وقت ازدواجتون هست :


1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟


2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟



سلام.

سوال خيلي کلي و جامع هست.

فقط سوال اول سه بخش داره

معیارها

خواسته های خودتون

وظایف خودتون در مسئولیت پذیری



____________

اما سوال دوم رو خيلي از پيرمردهاي اقوام و فاميل ها راهشو بلدن ، دنبال راه ميانبر هستيد؟
من از طرف خودم میگم،کاری هم به کسی ندارم.

1) هر سه بخش رو بطور کامل میدونم.بهم یاد دادن،خیلی مطالب خوندم و خیلی هم خودشناسی داشتم و میفهمم نیاز هر انسانی تو هر مقطع و سن و جنسی،چی هست.

2)من خواستگاری نمیرم که بشناسم،قبل از خواستگاری میشناسم بعد میرم.میان بُر خاصی هم نداره یه وظیفه ی "آشنایی" به گردن هست به اسم "خواستگاری" ، ولی اگر به من باشه که دوست دارم فقط دختر مورد علاقم رو بشناسم و سپس رابطه ی دو طرفه رو شروع کنم.
خوبی و بدی خانواده دختر روی من تاثیر بینهایت کمی دارن.میخواد پدرش معتاد باشه،یا میلیاردر باشه،یا خانوادش مذهبی یا جلف باشن،اول 90% خود دختر واسم مهمه،10% خانواده اش،که اگر خوشم نیومد از خانوادش یا ایراد فجیعی داشتن،قطع رابطه میکنم یا رابطه ام رو باهاشون سرد میکنم.

کلن خانواده رو توی امر ازدواج،مهره ی خاصی به حساب نمیارم.فقط چون احترام واجب هست و بزرگترن و تجربه دارن،چون Deyn به گردن ما دارن و بزرگمون کردن و این صحبت ها،تا جائیکه بشه احترام میزارم و قدر میدونم وگرنه اینکه بی منطق و بی دلیل حرفی بزنن ،زیر بار نمیرم.
حقیقتن عاشق خانوادم هستم ، ولی غیر ممکنه توی امر ازدواج کسی رو دخالت بدم،همینطور توی زندگی خودم.پند ها و اندرز ها و باید ها و نباید ها رو میشنوم،خودم فکر میکنم و به نتیجه رسیدم بهش عمل میکنم.ولی بکن و نکن و برو نرو،تو گوش من نمیره.
و برعکسش هم هست،بهیچوجه خوشم نمیاد و نمیزارم از طرف دختر مورد علاقم،کسی مانعم بشه.یعنی خانواده طرف بگن اینکارو کن و نکن چون ما میگیم،بی دلیل و بی منطق،بهیچ وجه قبول نمیکنم.


اینم بگم منظور من از کلمه "دختر مورد علاقم رو بشناسم و..." این بشناسم با اون بشناسم ها فرق میکنه.منظور من خیلی خیلی عمیق تر هست.خودم هم وسواس زیادی دارم،کمکم میکنه انتخاب بی نقصی داشته باشم.



البته همه ایراد دارن همه نظرات هم 100% صحیح نیست و ایرادات من هم بخاطر نپختگیمه.هنوز زیرم کمه،دَم نیومدم :|
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
ترس از اصل تشکیل خانواده نیست ترس از اصیل نبودن خانواده است :(
هرچقدرم تحقیق کنی برای اصالت خانوادگِ در بهترین حالت شناخت هم ممکنه 30% بیشتر نشناخته باشی.واسه همین بعد از ازدواج متوجه خیلی مسائل میشی که باید بتونی یه جوری مدیریت اختلافات کنی.
هرکی بگه ما به 100% شناخت رسیدیم یا می رسیم(قبل ازدواج،در هر قالب ارتباطی) به نظرم راست نمیگه.
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچقدرم تحقیق کنی برای اصالت خانوادگِ در بهترین حالت شناخت هم ممکنه 30% بیشتر نشناخته باشی.واسه همین بعد از ازدواج متوجه خیلی مسائل میشی که باید بتونی یه جوری مدیریت اختلافات کنی.
هرکی بگه ما به 100% شناخت رسیدیم یا می رسیم(قبل ازدواج،در هر قالب ارتباطی) به نظرم راست نمیگه.

این نظر شما اشتباهههه
میشه تا درصد بالایی شناخت پیدا کرد
الان عصر ارتباطات و عصر فناوری هست
ازدواج هم چه بسا بهتر باشه از این همه تکنولوژی و ارتباطات استفاده کنه در جهت شناخت طرفین
الان دیگه اونطوری نیست که ازدواج سنتی باشه و مادر پسر بره دخترو توی حمام عمومی واسه پسرش بپسنده
الان ازدواج ها طوری شده که بیشتر خواستگاری برای معرفی خانواده ها به همدیگه هست تا دخترو پسر
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
من از طرف خودم میگم،کاری هم به کسی ندارم.

1) هر سه بخش رو بطور کامل میدونم.بهم یاد دادن،خیلی مطالب خوندم و خیلی هم خودشناسی داشتم و میفهمم نیاز هر انسانی تو هر مقطع و سن و جنسی،چی هست.

2)من خواستگاری نمیرم که بشناسم،قبل از خواستگاری میشناسم بعد میرم.میان بُر خاصی هم نداره یه وظیفه ی "آشنایی" به گردن هست به اسم "خواستگاری" ، ولی اگر به من باشه که دوست دارم فقط دختر مورد علاقم رو بشناسم و سپس رابطه ی دو طرفه رو شروع کنم.
خوبی و بدی خانواده دختر روی من تاثیر بینهایت کمی دارن.میخواد پدرش معتاد باشه،یا میلیاردر باشه،یا خانوادش مذهبی یا جلف باشن،اول 90% خود دختر واسم مهمه،10% خانواده اش،که اگر خوشم نیومد از خانوادش یا ایراد فجیعی داشتن،قطع رابطه میکنم یا رابطه ام رو باهاشون سرد میکنم.

کلن خانواده رو توی امر ازدواج،مهره ی خاصی به حساب نمیارم.فقط چون احترام واجب هست و بزرگترن و تجربه دارن،چون Deyn به گردن ما دارن و بزرگمون کردن و این صحبت ها،تا جائیکه بشه احترام میزارم و قدر میدونم وگرنه اینکه بی منطق و بی دلیل حرفی بزنن ،زیر بار نمیرم.
حقیقتن عاشق خانوادم هستم ، ولی غیر ممکنه توی امر ازدواج کسی رو دخالت بدم،همینطور توی زندگی خودم.پند ها و اندرز ها و باید ها و نباید ها رو میشنوم،خودم فکر میکنم و به نتیجه رسیدم بهش عمل میکنم.ولی بکن و نکن و برو نرو،تو گوش من نمیره.
و برعکسش هم هست،بهیچوجه خوشم نمیاد و نمیزارم از طرف دختر مورد علاقم،کسی مانعم بشه.یعنی خانواده طرف بگن اینکارو کن و نکن چون ما میگیم،بی دلیل و بی منطق،بهیچ وجه قبول نمیکنم.


اینم بگم منظور من از کلمه "دختر مورد علاقم رو بشناسم و..." این بشناسم با اون بشناسم ها فرق میکنه.منظور من خیلی خیلی عمیق تر هست.خودم هم وسواس زیادی دارم،کمکم میکنه انتخاب بی نقصی داشته باشم.



البته همه ایراد دارن همه نظرات هم 100% صحیح نیست و ایرادات من هم بخاطر نپختگیمه.هنوز زیرم کمه،دَم نیومدم :|
هر دختر یا پسری هرچقدر تافته جدا بافته از خونوادش باشه،باز خونوادش تاثیر زیادی داره.فرضا اون دختر 20 ساله تو اون خونواده بزرگ شده و زندگی کرده.روابط پدر و مادرشو دیده،روابط خواهر و برادراش،رفتار خانوادگی در موارد مختلف،مسائلی که مستقیم یا غیر مستقیم تربیت اون دختری که انتخابش کردینو تحت تاثیر قرار میده.حتی بعد از ازدواجتونم تاثیرش قطع نخواهد شد.قبل از ازدواج آدم با کلیات طرف مقابلش انتخاب میکنه اما بعد از ازدواج تک تک جزییات به مسائل مهمی تبدیل میشن چون دارین با هم زندگی میکنین.دختری که در خانواده ای بار بیاد که خدای نکرده پدر معتاد باشه یا خدای نکرده توش بی احترامی و بد حرف زدن مسائلی عادی تلقی شه، خطرهای مهمی داره.حتی بعدا هم که بچه دار شین، بچتون هم تحت تاثیر فرهنگ مادرش و خانواده مادریش به طور مستقیم قرار میگیره.چه طور براتون مهم نیست؟
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
[/B][/COLOR]این نظر شما اشتباهههه
میشه تا درصد بالایی شناخت پیدا کرد
الان عصر ارتباطات و عصر فناوری هست
ازدواج هم چه بسا بهتر باشه از این همه تکنولوژی و ارتباطات استفاده کنه در جهت شناخت طرفین
الان دیگه اونطوری نیست که ازدواج سنتی باشه و مادر پسر بره دخترو توی حمام عمومی واسه پسرش بپسنده
الان ازدواج ها طوری شده که بیشتر خواستگاری برای معرفی خانواده ها به همدیگه هست تا دخترو پسر
بهترین نوع شناخت از نظر من،شناخت ارتباط از نزدیک و حضوری دخترو پسر به همراه خونواده هاست.
حتی به نظرم فناوری خیلی به درد نمیخوره.چون صحبت تلفنی یا چت کردن هم شناختش خیلی کمتره.
نمیگم اصلا نمیشه شناخت، اما وقتی شناختیم،باید درصدی احتمال بدیم که ممکنه بعد از ازدواج یه سری شناخت جدید به دست بیاریم که مسلما میاریم.اینم نه بخاطر اینکه باعث شه بترسیمو طرفمونو دیگه انتخاب نکنیم و شناخت درستی که بدست آوردیمو بزاریم کنار.نه.بخاطر اینکه آمادگی برخورد صحیح با ناشناخته ها رو داشته باشیم یا اگر آمادگیشو نداریم،ببینیم چه جوری میتونیم بیشتر یاد بگیریم.هیچ دو تا آدمی 100% با هم تفاهم یا اتفاق نظر ندارن.باید تلاش کنیم که اختلاف های جزیی رو چه جوری میشه مدیریت کرد.
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
مشورت!

خیلی خیلی خیلی در ازدواج مهمه.اصلا در هر کاری مهمه.ولی ما ایرانیا چون عموما خودمونو در همه زمینه ها کارشناس میدونیم،خیلی به مشورت اهمیت نمیدیم.منظورم از مشورت اینه که حداقل با 4 5 نفر که ازدواج موفق داشتن،بعد از ازدواجشون پیشرفت کردن و الان صاحب همسر و بچه و ...شدن صحبت کنیم.بپرسیم با چه مسائلی مواجه شدن و چطور موفق شدن.البته انتخاب این آدما خیلی مهمه.آدمی باشه که واقعا فهیم،دلسوز و خیر خواه شما باشه.مشاور ازدواج هم بد نیست اما خیلی از این مشاورا خودشون در زندگیشون مشکل دارن!یا طلاق گرفتن،یا درگیرن...مشاوری که واقعا آدم مورد اعتمادی باشه و خودش تجربه ازدواج موفق داشته باشه.حتی کمک گرفتن از همچین افرادبا تجربه ای برای شناخت طرف مقابل هم خیلی کمک میکنه.برای دخترا کمک گرفتن از پدر برادر عمو دایی(جنس مخالف باشه،کسی که واقعا دلسوز،امین،فهمیده و محرم آدم باشه) برای پسر هم مادر خواهر عمه خاله... .نیاز نیست با همه مشورت کنیم.اما حداقل 2 3 نفر مورد وثوق واقعا لازمه.
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر دختر یا پسری هرچقدر تافته جدا بافته از خونوادش باشه،باز خونوادش تاثیر زیادی داره.فرضا اون دختر 20 ساله تو اون خونواده بزرگ شده و زندگی کرده.روابط پدر و مادرشو دیده،روابط خواهر و برادراش،رفتار خانوادگی در موارد مختلف،مسائلی که مستقیم یا غیر مستقیم تربیت اون دختری که انتخابش کردینو تحت تاثیر قرار میده.حتی بعد از ازدواجتونم تاثیرش قطع نخواهد شد.قبل از ازدواج آدم با کلیات طرف مقابلش انتخاب میکنه اما بعد از ازدواج تک تک جزییات به مسائل مهمی تبدیل میشن چون دارین با هم زندگی میکنین.دختری که در خانواده ای بار بیاد که خدای نکرده پدر معتاد باشه یا خدای نکرده توش بی احترامی و بد حرف زدن مسائلی عادی تلقی شه، خطرهای مهمی داره.حتی بعدا هم که بچه دار شین، بچتون هم تحت تاثیر فرهنگ مادرش و خانواده مادریش به طور مستقیم قرار میگیره.چه طور براتون مهم نیست؟

ادمی که تاثیرات منفی رو از ادم های منفی دور و برش بپذیره یعنی خودش هم آدم منفی ای هست و این در طول زندگیش نمایانه حتی تو چهرش هم میشه دید و با دو تا حرف میشه شناخت

ولی اینکه آدم در خانواده منفی ای بزرگ بشه و مثبت از آب در بیاد،این همون آدم خاص ـه هستش که من دنبالشم

من اعتقاد دارم آدم ها باید ۹۹.۹۹٪ قبل از ادواج همدیگر رو بشناسن و هیچ چیز جدیدی نباشه که توی ازدواج بفهمن

شما خیلی زود ازدواج کردید،خانواده سالمی داشتید و تصورتون از "اونور قضیه" ممکنه محدود باشه ولی کلن پست هات در مورد ازدواج رو خیلی دوست دارم ;)
:D
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام

راستش مابین نظارت و حرفایی که گفته شد در مورد مسولیت ها و ملاک های انتخاب هم بحث شد و هم آقا پسرا نظر دادند و هم دختر خانوما ملاک هاشون رو گفتن. اما خب این موضوع خوبیه که یه بحث فقط در مورد مسولیت ها و ملاک ها در نظر گرفته بشه.
خب همینطور که شما گفتید باید از دوستان دعوت کنیم که به این دو سوال جواب بدن تا هممون به خودآگاهی برسیم.


شما عزیزانی که وقت ازدواجتون هست :


1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟


2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟​
سلام مرسی از دعوت
درمورد سوال اول یه سری معیارها ست که تقریبا میشه گفت برای همه افراد یکسانه و عمومیت داره مثله اخلاق اصالت خانواده ایمان تحصیلات و .... اما خب یع سری معیارها هم هست که بستگی به شخصیت و طرز فکر شخص داره. که در مورد خودم ظاهر و نوع شخصیت طرف مقابلم البته در درجه ی دوم برام مهمه.
در مورد سوال دوم میشه گفت این یه جور مهارتی هست که هر کسی میتوته با طرح سوالایی طرف مقابلشو بشناسه یا اینکه اگه مواردی باشه که خیلی براش مهم باشه میتونه سعی کنه موقع صحبت کردن درمورد موضوع موردنظرش صحبت کنه و از طرف مقابلش نظرشو بخواد و البته رفت و امد بیشتر و قرارگرفتن تو موقعیتای مختلف و عکس العملی که ازخودشون در مورد مسایل و اتفاقات مختلف نشون میدن میتونه باعث شناخت بیشتر شه... البته اینو باید درنظر داشته باشیم که هیچکس کامل نیست و همه عیب و نقصایی دارن و هیچکس هم دقیقا اونطوری که ما میخوایم نیست و همه معیارهای ما رو نداره...
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام

راستش مابین نظارت و حرفایی که گفته شد در مورد مسولیت ها و ملاک های انتخاب هم بحث شد و هم آقا پسرا نظر دادند و هم دختر خانوما ملاک هاشون رو گفتن. اما خب این موضوع خوبیه که یه بحث فقط در مورد مسولیت ها و ملاک ها در نظر گرفته بشه.
خب همینطور که شما گفتید باید از دوستان دعوت کنیم که به این دو سوال جواب بدن تا هممون به خودآگاهی برسیم.


شما عزیزانی که وقت ازدواجتون هست :


1- آیا معیارهای دقیق و خواسته های خودتون از طرف مقابل و وظایف خودتون در مسئولیت پذیری رو میدونید؟؟؟


2- میدونید اگر یک خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومد چطوری بشناسیدش؟؟؟

سلام و ممنون از دعوت...
1- بله... تا اندازه ای در این مورد سوال و مطالعه کردم و شرایط و روحیات و خواسته های خودم رو هم مرور کردم و میتونم بگم تا حد قابل قبولی بله. البته همون طور که شرایط تحصیلی، شغلی و موقعیت اجتماعی فرد در طول زمان تغییر میکنه بعضی از معیار ها و خواسته هام ممکنه تغییر کنه. ولی بحث مسئولیت پذیری ونقشی که برای ساختن و داشتن یه خونواده سالم بر عهده هر کسی هست همیشه مطرحه و تغییری نمیکنه
2- شناخت کار سخت و حساسیه مخصوصا برای ما دخترا که سریع از نظر احساسی درگیر میشیم :دی
ولی کار نشد نداره و با ارتباط درست و صحیح و تحت نظر خونواده ها قبل از مراسم خواستگاری تا حد زیادی میشه شناخت کسب کرد، و بعد از اون هم در دوران نامزدی و قبل از عقد تا حد زیادی شناخت کامل تر میشه، و در طول مدت عقد هم که دو طرف کامل با زیر و بم شخصیت هم آشنا میشن و با آمادگی کامل زیر یه سقف میرن، البته اگر شناخت مراحل قبلی به خوبی و در مدت زمان مناسبی کسب شده باشه.

در کل ترس از ازدواج به نظر من بر میگرده به شرایط بد جامعه و تربیت نادرست بچه ها چه پسر و چه دختر، و اینکه پدر و مادرها بیشتر بچه ها رو وابسته و مصرف کننده تربیت میکنن، نه مستقل و مسئولیت پذیر، جوری که الان خیلی دیده شده که یه آقا پسر با سن بالای 25،26 سال برای مخارج زندگی مجردی خودش حتی! رو جیب باباش حساب باز میکنه و به فکر این نیست که الان باید خودشم یه کمک خرجی باشه واسه باباش
و اینکه دختر خانومایی هم دیده شدن که هنوز روشن کردن اجاق گازو هم بلد نیستن و ماشین لباسشویی رو هم مامانشون براشون روشن میکنه، به نظرتون با همچین کسایی اصلا میشه در مورد مسئولیتای تشکیل خانواده صحبت کرد؟؟؟ معلومه همچین کسی از قبول مسئولیت میترسه!
 
آخرین ویرایش:

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حیفم اومد در تائید حرفای دوستان این مورد رو نزارم ..
یکم نامردیه ولی به نظرم در راستای شناخت افراد (به هر منظوری)به کار میاد (اسم بهترش امتحان کردن طرف با چیزی خلاف میلش هست)
متنم

به منظور شناخت شخصیت واقعی هر فرد، کافیست که او را به شدت خشمگین کنید
زیرا انسان در هنگام خشم کنترل خودآگاه را بر ناخودآگاه خویش از دست می دهد و
در آن حالت هر حرفی بزند و هر کنش و واکنشی نشان دهد، با تصمیم ناخودآگاه(یعنی شخصیت واقعی) اوست

هنگامیکه به شدت خشمگین شود قادر به بازیگری نیست

....بعد اینکه به شدت عصبانیش کردید هم..فرار کنید
:D

پس اگر یک شخصیت منطبقی در هنگام خشم نیز گرفتار و کردار او از دایره منطق بیرون نشود
او دارای شخصیتی یگانه و کامل است یعنی ظاهر و باطن او یکی است و نقش بازی نمی کند
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
حیفم اومد در تائید حرفای دوستان این مورد رو نزارم ..
یکم نامردیه ولی به نظرم در راستای شناخت افراد (به هر منظوری)به کار میاد (اسم بهترش امتحان کردن طرف با چیزی خلاف میلش هست)
متنم

به منظور شناخت شخصیت واقعی هر فرد، کافیست که او را به شدت خشمگین کنید
زیرا انسان در هنگام خشم کنترل خودآگاه را بر ناخودآگاه خویش از دست می دهد و
در آن حالت هر حرفی بزند و هر کنش و واکنشی نشان دهد، با تصمیم ناخودآگاه(یعنی شخصیت واقعی) اوست

هنگامیکه به شدت خشمگین شود قادر به بازیگری نیست

....بعد اینکه به شدت عصبانیش کردید هم..فرار کنید
:D

پس اگر یک شخصیت منطبقی در هنگام خشم نیز گرفتار و کردار او از دایره منطق بیرون نشود
او دارای شخصیتی یگانه و کامل است یعنی ظاهر و باطن او یکی است و نقش بازی نمی کند

به امضات حس خوبی دارم:)
. راستی راجع به این حرفت آیا میشه واقعاً همه جوره طرف روشناخت؟. یعنی شرایط گذشته (چه قدیمی و چه یه ثانیه قبلش) تاثیر منفی نداره؟. البته خب آدم تو هر شرایطی بوده باشه، شخصیتشم اگر تغییر کرده باشه، بهرحال اون شخصیت رو داره دیگه.....براش ساخته شده. آره؟!. روانشناسی اینو میگه؟. ممکنه بعضیا فیلم بازی کنن؟ یا سیاست داشته باشن؟. البته بدبین بودن هم خوب نیست! خخخخ.
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به امضات حس خوبی دارم:)
. راستی راجع به این حرفت آیا میشه واقعاً همه جوره طرف روشناخت؟. یعنی شرایط گذشته (چه قدیمی و چه یه ثانیه قبلش) تاثیر منفی نداره؟. البته خب آدم تو هر شرایطی بوده باشه، شخصیتشم اگر تغییر کرده باشه، بهرحال اون شخصیت رو داره دیگه.....براش ساخته شده. آره؟!. روانشناسی اینو میگه؟. ممکنه بعضیا فیلم بازی کنن؟ یا سیاست داشته باشن؟. البته بدبین بودن هم خوب نیست! خخخخ.
میکی موس عزیزم اگه مخاطب نوشته ات منم..من روانشناس نیستم..تخصصم هم سوالایی که پرسیدی نیست!
شرمندت شدم ببخشید:D
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راستش من تا چند سال پیش معیارها و خواسته هام چیزای دیگه ای بود منظورم از لحاظ اولویت بندی خواسته هامه ولی الان میتونم بگم اولویت بندی خواسته هام تغییرات اساسی کرده.اونم فقط دلیلش شناخت و آگاهی بیشتر نسبت به جنس مخالف و مسائل مربوط به ازدواج و شرایط جامعه هست.
متاسفانه یا خوشبختانه هر چی سن آدم زیاد میشه در مورد ازدواج سخت گیرتر میشه و این موضوع خوبی ها و بدی های خاص خودشو داره.

در مورد شناخت خواستگار که باید عرض کنم متاسفانه تا وقتی با طرف مقابل زندگی نکنی نمیتونی اون شناختی که برای تصمیم گیری در مورد ازدواج بهش نیاز داری برسی.ولی تا اونجاییکه میشه باید تلاش کرد.
خود من از پدرم و برادرام میخوام که تا اونجاییکه میتونن در مورد خود خواستگار و خانواده و ایل و تبار و دوستاش تحقیق کنند.برای من مهمه که طرفم تو چه خانواده ای بزرگ شده باشه و در حال حاضر با چه افرادی حشر و نشر داره.خیلی کم هستن افرادی که تاثیر پذیریشون از اطرافیان و محیط اطرافشون کم باشه.
خدا خودش همه جوونا رو کمک کنه.آمین
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد اون پاسخ خانم زینب به بنده :

بله اینایی که میگین همش درسته ، شما یه جورایی فداکاری کردین ، ولی من دوست ندارم کسی رو به خاطر خودخواهی خودم به مشکل بندازم ، گرچه اون مشکل به خاطر دوست داشتن یا فداکاری یا عشق یا هرچی آروم آروم خنثی بشه ، من بهانه برای ازدواج نکردن نمیتراشم ، من میگم اول باید شرایط جور بشه بعدا....

شرایطم برای ما جوون هایی که قصد تحصیلات تکمیلی داریم به سختی جور میشه ، علتشم اون 12 سال عمری هست که بیهوده در دبستان و راهنمایی و دبیرستان و حتی در مورد درس های غیرمربوط در دانشگاه خوندیم ، به نظر من باید کشور ما از همون کودکی استعداد یابی کنه و درس های نامربوط و غیرضروری رو حذف کنه و سن تحصیل از 7 سالگی به 4 سالگی تغییر کنه و یک نفر بتونه در 17 سالگی دکتراشو بگیره در یه زمینه خاصی ، اونی هم که نمیخواد درس بخونه از همون اولش یه فن و مهارتی رو یاد بگیره ....
این بنظر من درسته. البته فعلا شاید کسی حرف منو گوش نکنه اما پیش بینی من برای 100 سال آینده ی ایران یه همچین وضیعتی هستش...
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
در مورد اون پاسخ خانم زینب به بنده :

بله اینایی که میگین همش درسته ، شما یه جورایی فداکاری کردین ، ولی من دوست ندارم کسی رو به خاطر خودخواهی خودم به مشکل بندازم ، گرچه اون مشکل به خاطر دوست داشتن یا فداکاری یا عشق یا هرچی آروم آروم خنثی بشه ، من بهانه برای ازدواج نکردن نمیتراشم ، من میگم اول باید شرایط جور بشه بعدا....

شرایطم برای ما جوون هایی که قصد تحصیلات تکمیلی داریم به سختی جور میشه ، علتشم اون 12 سال عمری هست که بیهوده در دبستان و راهنمایی و دبیرستان و حتی در مورد درس های غیرمربوط در دانشگاه خوندیم ، به نظر من باید کشور ما از همون کودکی استعداد یابی کنه و درس های نامربوط و غیرضروری رو حذف کنه و سن تحصیل از 7 سالگی به 4 سالگی تغییر کنه و یک نفر بتونه در 17 سالگی دکتراشو بگیره در یه زمینه خاصی ، اونی هم که نمیخواد درس بخونه از همون اولش یه فن و مهارتی رو یاد بگیره ....
این بنظر من درسته. البته فعلا شاید کسی حرف منو گوش نکنه اما پیش بینی من برای 100 سال آینده ی ایران یه همچین وضیعتی هستش...
چرا مشکل؟
درس خوندن بخشی از زندگیه آدمه.همونطور که ازدواج بخش مهمی از زندگیه آدمه.با هم در تناقض نیستن.حتی به نظر من مکملن.شما صبح که بیدار میشین تا شب که میخواین بخوابین ممکنه خیلی کارا انجام بدین.یکی از کار های مهمی که انجام میدین هم درس خوندنه.قطعا اون طرف مقابلی هم که انتخاب میکنین برای خودش برنامه داره.ممکنه اونم مثل شما درس بخونه،یا کار دیگه ای انجام بده.ازدواج کردن مفهومش این نیست که شما یا طرف مقابلتون از کارهای مهم دوران مجردی بیفتینو فقط 24 ساعت با هم باشینو برین بگردین یا تفریح کنین.شما وقتی ازدواج میکنین فقط یه تفاوت بزرگ و مهم با دوران مجردیتون داره و اونم اینه که شخص جدیدی به عنوان شریک زندگیتون در همه زمینه ها وارد شده.اگر درس میخونین،بیرون میرین،غذا میخورین،.....میتونین دیگه تنها نباشین و زندگیتونو با یه نفر دیگه تقسیم بر 2 کنین.
البته خیلی مهمه که طرف مقابلتون درکتون کنه.این برمیگرده به اینکه چه انتخابی داشته باشین.ضمنا سنتون بالا بره انتخاب سختتر میشه.هم گزینه های انتخابتون کمتر میشه هم سختگیر تر میشین.من از نظر خودم فداکاری نکردم.آدم اگه کسیو انتخاب کنه که 24 ساعت صرفا بخواد باهاش تفریح کنه،فکر نمیکنم به جایی بتونه برسه.چون صرفا داره کسیو همراهی میکنه که اونم یه آدم بی برنامست.جالبه؟
بالاخره برای رسیدن به هر هدفی باید سختیشو کشید.حالا هرکی یه جور.
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدین جدیدا مد شده قبل ازاینکه برن خاستگاری اول میرن خونه ی دختر رو میبینن ک جاش کجاست خونه تازه سازه یا قدیمیه!!..خلاصه به سر وضع خونه فک میکنن .
اگه خونه اوکی بود بعد تازه میرن دختر رو میبینن:Dتوو ولایت ما ک اینجوری شده :biggrin:

بعد میگن چرا امار طلاق بالاست؟؟!!چرا احساس خوشبختی نمیکنن؟؟!!!و هزاران چرای دیگه؟!!
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدین جدیدا مد شده قبل ازاینکه برن خاستگاری اول میرن خونه ی دختر رو میبینن ک جاش کجاست خونه تازه سازه یا قدیمیه!!..خلاصه به سر وضع خونه فک میکنن .
اگه خونه اوکی بود بعد تازه میرن دختر رو میبینن:Dتوو ولایت ما ک اینجوری شده :biggrin:

بعد میگن چرا امار طلاق بالاست؟؟!!چرا احساس خوشبختی نمیکنن؟؟!!!و هزاران چرای دیگه؟!!

واقعاً ؟. چه آدمای :hate:ی!. حالا مال هرکجا که باشن
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
صحبت‌های شما متینه به شرط اینکه سر برج، پدر مادر پسره یا دختره حساب بانکی‌شون رو پر کنند وگرنه الان هم درس بخونی هم کار کنی، یا اون زندگیت زندگی نمیشه، یا درس‌اش درس نمیشه. الان من دور و برم افرادی رو میشناسم (شش نفر توو ذهنم هستند) که ازدواج کردند و همزمان با درس کار هم می‌کنند. چهار نفرشون رسماً اظهار ندامت کردند، اون دو نفر دیگه‌شون هم بهم گفتند توو ایران خیلی مشکله هم درس بخونی هم زندگی رو بچرخونی. البته اون 4 نفری که عرض کردم از زن زندگی‌شون ناراضی نیستند و فقط میگن زود بوده و نمیارزیده اینطوری خودمون و یه نفر دیگه رو به دردسر بندازیم. دو تاشون با اینکه ارشد هستند و نیازی به حضور زیاد توو دانشگاه نیست باز هفته‌ای یک یا دو بار به سختی توو دانشگاه می‌بینمشون و استاد راهنماشون شدید شاکیه. نگاه نکنید 3 ماه اول که بدنشون گرم هست چی میگن.

مشکل سختی نیست، مشکل "زمان" هست. وقتی کسی شبانه‌روز داره میدوه ولی باز کارهای خودش رو نمیرسه چرا باید عجله کنه؟ واقعاً وقتی کسی میتونه درسش رو تموم کنه و با خیال راحت‌تر بره سراغ این مسائل، چه نیازی هست خودش رو به هلاکت بندازه و هر چیزی تا به حال کِشته بوده رو به باد بده.
اصل در آمد داشتن خود پسر مال بعد عروسیه.تا قبل عروسی یعنی از روز عقد تا روز عروسی که دختر یا پسر مثل دوران مجردیشون میگذرونن.در این دوران خرج دخترو پسر نمیده.فقط خرید عقد مثل یه کم لباس یا کیف و کفش برای عروسو دوماد یا یه سری لوازم آرایش یا حلقه های ازدواجه که بعضیا سرویس طلای عروس رو هم همون موقع میگیرن،خانواده ها به طرف مقابلشون هدیه میدن.یعنی طرف پسر واسه دختر میخرن،طرف دختر هم واسه پسر.بعدش که عقد کنن دیگه هیچ خرجی از دختر گردن پسر نیست.مگه اینکه خودش هدیه ای بخره یا ... .
من معتقدم اگر پسری کار نداره، نامزدیه دوران عقد هیچ فشاری بهش نمیاره.مجبور نیستن همون روز اول عروسی بگیرن.یا همون روز اول بعد عقد یه جشن مفصلو .... .میشه با یه جشن خصوصی فامیلای درجه یک،مراسم عقدشونو برگزار کنن بعد هروقت که خود دخترو پسر خواستن عروسی بگیرن.یکی از دوستای خودم چیزی حدود 5 سال عقد بودن.تا درساشونو بخوننو ... .البته بستگی به روحیه افراد داره.بعضیا دوست دارن زودتر مستقل شن و برن خونه خودشون زندگی کنن.
بعد از عروسی، دو نفر آدم اگر تجملاتی نباشن،بریزو بپاش نداشته باشن، جز هزینه های ضروری خوراکشون و رفت و آمد، هزینه سنگین دیگه ای ندارن.(تاکید میکنم اهل ولخرجی نباشن.چون دختری که عادت به خرید لباس،کیف،کفش،اودکلن و ... نو هرچند روز یه بار داره،واقعا مرد زندگیشو میتونه نابود کنه، این دیگه برمیگرده به اون مرد که چه زنی،با چه شخصیت و روحیاتی انتخاب کنه)
هزینه غذای خوب (اعم از لبنیات و گوشت و سبزیجات و میوه) 3 وعده در روز (که حالا همیشه 3 وعده رو خونه نیستن که) با ماهی 400-300 هزار تومن میشه برای دو نفر خوب گذروند.(هرکی به نظرش اومد نمیشه،میتونم اثبات کنم.اونم نه غذای بی کیفیت و بد). هزینه رفت و آمد هم بستگی به تعداد و نوعش متوسط ماهی 100 هزارتومن.مجموعا 500 هزار تومن.حالا شاید ماهی دو بار رستوران خوب هم بخوان برن که برای دو نفر،یه رستوران خوب با غذای خوب،از70 80 هزار تومن بیشتر نمیشه.
اگر خونه داشته باشن،که عالیه.هیچ هزینه ای جز شارژ ماهانه نداره.اما خیلی ایده آله.اگر مستاجر باشن،هزینه کرایه خونه هست که واقعا بستگی به جاش داره.نمیتونم کلی بگم.
الان پایه حقوق یه کارگر طبق قانون حداقل 700 هزار تومنه.فکر میکنم هرکی هر جا کار کنه،حداقل این مقدارو دریافت میکنه.هدایای نقدی که در عقد و عروسی دریافت میشه هم تا مدت ها میشه ازش برای خرج زندگی استفاده کرد.ضمن اینکه خونواده ها فرار نکردن که!حتی اگر حساب بانکیتونم نتونن یا نخوان پر کنن، یه سری مواد غذایی یا چیزای دیگه رو فراهم میکنن.نکنن هم شما خونشون خیلی وقتا میرین!
شاید این مدل زندگی کردن برای خیلیا که با اسراف و ولخرجی بار اومدن،نشدنی باشه یا بالاخره یه سری سختیای جدید برای شروع زندگی جدید و مستقل به همراه داشته باشه،اما خیلیا هستن که دارن اینجوری زندگی میکنن و احساس بدبختی هم نمیکنن.متاهل بودنشونو به مجرد بودنشون بخاطر خیلی چیزای دیگه ترجیح میدن.استقلال و آزادی که به نظرم خیلی از دوران مجردی بیشتره!
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همچین پدر مادری داشته باشم واقعاً از خونه فرار می‌کنم.

اونا ک نمیان بشما بگن ما فلانی رو بابت مدل خونش چون قدیمی بود رد کردیم!...
همچیزو از قبل چک میکنن بعد اگ اوکی بود بشما معرفی میکنن!:D

تاحالا معتقد بودم ک هیچ کس به اندازه پدر و مادر نمیتونه در امر ازدواج به فرد کمک کنه و اینکه مادرو خواهر پسر میرن دنبال ی دختر مناسب،درسته!چون برای پسرشون بد نمیخوان.ولی حالا به این پی بردم اگ خود اقا پسرا کیسشونو پیدا کنن بعد با پدرومادر مشورت کنن بهتر باشه!....چون هرچقدرم پدرومادر دید روشن و باز ی داشته باشن بازم از سلایق پسراشون خبر ندارن!

نظر شما چیه؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
من حاضرم اگر کسی پیدا بشه که به من یه آپارتمان پنجاه متری بده (یا پول اجارشو بده) + خرج 3 وعده غذا رو بده + خرج پوشاک + پول تو جیبی و کرایه تاکسی و .... اینارو بده ، ازدواج کنم!!

یعنی اگه این شرایطو داشتم ازدواج میکردم و یه جورایی با ازدواج کنار میومدم ، ولی مشکل اینجاست که مشکل یکی دوتا نیست آخه ، من اگه بخوام کار کنم تا خرج زندگیمو در آرم دیگه اونوقت اونجوری که باید مطالعه کنم اونوقت نمیتونم و اگه نتونم یعنی مطالعه م ناقص باشه اونوقت دیگه به اون اهداف خاص خودم نمیرسم و زندگیم میشه مثل همه ی آدمای معمولی که کار میکنن و زندگی میکنن!
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من حاضرم اگر کسی پیدا بشه که به من یه آپارتمان پنجاه متری بده (یا پول اجارشو بده) + خرج 3 وعده غذا رو بده + خرج پوشاک + پول تو جیبی و کرایه تاکسی و .... اینارو بده ، ازدواج کنم!!

یعنی اگه این شرایطو داشتم ازدواج میکردم و یه جورایی با ازدواج کنار میومدم ، ولی مشکل اینجاست که مشکل یکی دوتا نیست آخه ، من اگه بخوام کار کنم تا خرج زندگیمو در آرم دیگه اونوقت اونجوری که باید مطالعه کنم اونوقت نمیتونم و اگه نتونم یعنی مطالعه م ناقص باشه اونوقت دیگه به اون اهداف خاص خودم نمیرسم و زندگیم میشه مثل همه ی آدمای معمولی که کار میکنن و زندگی میکنن!

پس تو هنوز خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مونده به این نتیجه برسی که یه آدم معمولی هستی...



:gol:
 

Similar threads

بالا