آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز

نه هوا ابریست، نه بارانی می باردپس بهانه ی دلم برای این همه سنگینی چیست؟
در خیال من بمان ،
اما خودت برو .
آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو!!!

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
و صدای باران ، و سکوتی دلگیر


و نوایی که تو را می خواند : آه ای همدم ِ من زود بیا


یاد ِآن روز بخیر ، یاد ِ آن روز ِ سپید


یاد آن روز که دیدار ِ تو شد قسمت ِ من


یاد آن روز که نقاش ِ زمان


طرح ِ چشمانِ تو را


ساخت اندازه ی دیوار دلم


یاد آن روز بخیر...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
آزارم می دهی به عمد...


اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم


نه گله ای


نه شکوه ای


حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است.


دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است.


انتظار بی مفهوم است.


نه کینه ای ، نه بغضی ، نه فریادی


فقط صدای نم نم باران...


این منم که روی وسعت دل زمین می گریم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکایت باران بی امان است
این گونه که من
دوستت می دارم .
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب ها
به بی راهه و راه ها تاختن
بی تاب ٬ بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
حکایت
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
كوير تشنه باران است
تشنه خوبي


به من محبت كن !
كه ابر رحمت اگر در كوير مي باريد
به جاي خار بيابان
- بنفشه مي روئيد
و بوي پونه وحشي به دشت بر مي خاست

چرا هراس ؟
چراشك ؟
بيا
كه من
- بي تو
درخت خشك كويرم كه برگ و بارم نيست
اميد بارش باران نو بهارم نيست...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
... و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را,
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی ,
آنها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم ,نوش کنیم.
زنده یاد حسین پناهی
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر جای تو خالی است زیر بارانها


دقایقی كه من و خلوت خیابانها



دقایقی كه سكوت و شراب و مستی و عشق


من و ترك ترك بی امان لیوانها


چقدر جای تو خالی تو را بغل بكنم


میان دلهره مرگبار توفانها


تو را بغل بكنم تا دوباره تازه شوند


تمام حادثه ها، بوسه ها و گلدانها


دقایقی كه من و تو دقایقی كه خدا


و یك توقف كوتاه بین دورانها


دقایقی كه بیایند و خیره مان بشوند


دقایقی كه نگاه تمام انسانها


چقدر جای تو خالی كه عاشقت بشوم


چقدر جای تو خالی كه زیر بارانها… .
 

banooyeariayi

عضو جدید
من نمی‌گویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی،
پاک، روشن،
مثل باران،
مثل مروارید باش
 

banooyeariayi

عضو جدید
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…


وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت


تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…


روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای


سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا


افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت


فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا


کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان


در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…


تا آفتاب زد همه جا تار شد برام


دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،


از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط


یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…

 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اره.بارون میومد خوب یادمه...خوب یادمه...خوب یادمه همیشه بهت میگفتم من عاشق بارونم..عاشق بودن کنارت زیر بارون...عاشق قدم زدن پا به پای تو زیر بارون....عاشق بارونی شدن کنار تو....اره اون روز بارون میومد..خوب یادمه....یه دفعه ای پیش اومد...یه روز بارونی....همون روزایی که تنها حرفم از جدایی بود و دل کندن ازت محال....
نمیدونستم....ارزوی من واسه بودن کنارت توی یه ئروز بارونی میشه یکی از بهترین خاطراتم...که توی این روزا با حس کردن بوی نم بارون...باز...
باز...تو بیایو دلتنگیاتم از تو جلوی چشام....
کاش....
 

banooyeariayi

عضو جدید
[COLOR=#00000]نیا باران ،
زمین جای قشنگی نیست ،
من از اهل زمینم
خوب میدانم که گل در عقد زنبور است
ولی سودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست میدارد ...
[/COLOR]

__________________
 

banooyeariayi

عضو جدید
آغاز من ، تو بودي و پايان من تويي
آرامش پس از شب توفان من تويي
حتي عجيب نيست، که در اوج شک و شطح
زيباترين بهانه ايمان تويي
احساسهايي از متفاوت ميان ماست
آباد از توام من و ، ويران من تويي
آسان نبود گرد همه شهر گشتنم
آنک ، چه سخت يافتم : «انسان» من تويي
پيداست من به شعله تو زنده ام هنوز
در سينه من ، آتش پنهان من تويي
هر صبح ، با طلوع تو بيدار مي شوم
رمز طلسم بسته چشمان من تويي
هر چند سرنوشت من و تو ، دوگانگي است
تنهاي من ! نهايت عرفان من تويي
 

banooyeariayi

عضو جدید
دریادلان از پـرتــگاه مـرگ
به دریـا رسیـده‌انـد
مــا
با صدای باران
از کوچه می‌گریــزیــم . »
 

banooyeariayi

عضو جدید
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون

دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون

ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون

ببار ای ابر بهار
با دلُم به هوای زلف یار
داد و بیداد از این روزگار
ماهُ دادن به شبهای تار ای بارون

ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون


دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون

ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون

با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
 

banooyeariayi

عضو جدید
 

banooyeariayi

عضو جدید
سراغم بیا، چون که بارانی ام

پر از خاطرات پریشانی ام

سکوتی پر از غم دلم را گرفت

کجایی، که دیگر نمی خوانی ام

نمی پرسی از من که عمری چرا

درون دل خویش زندانی ام ...

دلم باز "غمگین" تر از لاله هاست

سراغم بیا، چون که بارانی ام
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
منتظر باش که باراني شوم
تا ببارم بر کلون خانه ات
تا ببوسم جاي دستان تو را
روي قفل آهنين خانه ات...
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران، قصیده واری،
- غمناک -
آغاز کرده بود.
می خواند و باز می خواند،
بغض هزار ساله ی درونش را
انگار می گشود
اندوه زاست زاری خاموش!
ناگفتنی است...
این همه غم؟!
ناشنیدنی است!
***
پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟
گفتند: اگر تو نیز،
از اوج بنگری
خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تاختن تا مرز های شک

برای بی تو بودن های زجرآور

برای لحظه های خیس دلتنگی

من و باران و کوچه ،

هر سه همدستیم.

برای فراموشی یک کابوس وحشت زا

برای خنده های تلخ و تکراری

برای رفتن تو ، بی تو بودن ها

من و باران و کوچه ،

هر سه همدستیم

و اما من

من و دلتنگی و آوار تنهایی

من و یک عمر با یاد تو دریایی

برای کوچه گردی ها پی درپی

من و باران و کوچه ،

هر سه همدستیم ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز


اگر عمیق‌تر نفس بکشی

مرا به درون خویش می‌بری

و اگر نفست را باز دهی

به ابرها می‌سپاری‌ام

آنقدر سبکم

که با قاصدکی به آسمان می شوم

و با قطره بارانی بر بام تو برمی گردم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
به http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=زودی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=باران http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=می‌بارد http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=و http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=من http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=دیوانه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=وار
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=بدون http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=چتر
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=راه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=برگشت http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=تو http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=را
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=اندازه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=خواهم http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=گرفت http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=.http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=.http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=.http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدم دل ام گرفته
هوای گریه دارم
تواین غروب غمگین
دور از رفیق و یارم

دیدم دل ام گرفته
دنیا به این شلوغی
این همه آدم اما
من کسی رو ندارم

دیدم غروبه اما
نه مثل هر غروبی
پهنای آسمونو
هرگز ندیده بودم
از غم به این شلوغی

دیدم که جاده خسته س
از این که عمری بسته س
اون ام تموم حرفاش
یا از هجوم بارون
یا از پلی شکسته س
اون ام تموم راهاش
یا انتها نداره
یا در میونه بسته س

من و غروب و جاده
رفتیم تا بی نهایت
از دست دوری راه
یکی نداشت شکایت

گم شدیم از غریبی
من و غروب و جاده
از بس هوا گرفته
از بس که غم زیاده

پر از غبار غم بود
هرجا نگاه میکردی
کی داشت خبر که یک روز
میری که بر نگردی
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستی من شبیه باران نیست که گاهی بیاید و گاهی نه....

دوستی من شبیه هواست!!

ساکت اما همیشه در اطراف تو
...
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران
بهانه ای بــــــود...
کـــــه زیر چتـــــر من...
تا انتهای کـــــــــــــــــــــــــ
ـوچه بیایی
کاش...
نه کوچـــــــــــــــه انتهایی داشت..
و
نه باران بند می آمـــــد
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
زير بارون راه نرفتي
تابفهمي من چي ميگم
تو نديدي اون نگاه رو
تا بفهمي از كي ميگم
چشماي اون زير بارون
سر پناه امن من بود
سايه بون دنج پلكاش
جاي خوب گم شدن بود
تنها شب مونده و بارون
همه ي سهم من اين بود
تو پرنده بودي من سرو
ريشه هام توي زمين بود
اگه اون رو ديده بودي
با من اين شعر رو مي خوندي
رو به شب دادمي كشيدي
نازنين ! چرا نموندي ؟
حالا زير چتر بارون
بي اون خيس خيس خيسم
زير رگبار گلايه
دارم از اون مي نويسم
تنها شب مونده و بارون
همه ي سهم من اين بود
تو پرنده بودي من سرو
ريشه هام توي زمين بود
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران
باران نم نم ریز
و من،
در امتداد من، نگاهم و پاهایم
و خیسِ خیابان
و آدمهای هراسان
و چتر
و چتر
و چتر
باران ،
باران و اشکهای ناپیدا،
روی گونۀ من.
چه فرصت خوبی،
که هر چه بغض دارم،
در این خیابان خیس بترکانم.
 

banooyeariayi

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي وسوسه ي ابر پريشان... باران![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي همدم پاييز و زمستان... باران![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از زندگي ام هيچ نمي خواهم جز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]يك پنجره ي رو به خيابان ... باران![/FONT]​
 
بالا