آرمین محسن دانشگر

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز

تحصیلات دانشگاهی :

دکتری معماری (دانشگاه فنی وین - اتریش)
- 2002-2000

فوق لیسانس معماری (دانشگاه فنی وین - اتریش)
- 1999-1993

فعالیت های علمی آموزشی و دانشگاهی :

- از سال 2009 تاکنون
- استاد و مدیر آموزشی معماری
- مدرس واحد درسی (هنر و معماری در خاورمیانه) دانشگاه آمریکایی وبستر، پردیس دانشگاهی وین از سال 1999 تاکنون
- عضو هیئت علمی دانشکده ی معماری، دانشگاه فنی وین

افتخارات :

- جایزه بهترین معماری سبز برای پروژه مسکونی - اداری Steingasse وین بارسلون، اسپانیا (2011)
- احراز رتبه اول در مسابقه معماری طراحی مجموعه ی مسکونی Goldschlagstrasse وین، اتریش (2009)
- جایزه طراحی و بازسازی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مونیخ، لندن (2008)
- دریافت لوح تقدیر و جایزه ی بهترین معماری اروپا، سازگار با محیط و صرفه جو در مصرف انرژی پاریس، فرانسه (2007)
- دریافت لوح تقدیر و جایزه بهترین معماری سال 2006 اتریش برای مجموعه مسکونی Obere Amtshausgass (2006)
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
آرمین محسن دانشگر

دكتر آرمين محسن دانشگر فارغ التحصيل دانشكده معماري وين – اتريش و داراي مدرك دكتراي معماري و مدرس فعلي دانشكده معماري وين .و استاد مهمان در دانشكده هاي لندن – نيويورك و هنگ و كنگ.

دكتر رامين محسن دانشگر مهمان 2 روزه در شهر مشهد بود. شهري كه از فقر هميشگي سخنراني هايي اين چنيني به خاطر دوري از پايتخت نشينان رنج مي برد. در روز اول حضور ايشان مهمان سازمانهاي گردشگري و ميراث فرهنگي بودند كه با پي گيري هاي فراوان ايشان مهمان چند ساعته دانشكده معماري آزاد مشهد بودند. در بدو ورود به دانشكده ايشان طالب ديدن پروژه هايي از نوع سايبر اسپيس در بين پروژه هاي دانشجويي بودند و بازديدي كه از كارهاي آرشيو دانشكده داشتند .

عمده پروژه هاي مورد بازديد دكتر دانشگرپروژه هاي طرح 6 و طرح 7 دانشكده بود. سخنراني و معرفي تعدادي از پروژه هاي دكتر دانشگر به سالن آمفي تاتر كشيده شد وماجرا ها آغاز شد.

متن زير گزارشي هر چند كوتاه ولي در حد توان كامل در مورد سخنرايي هاي دكتر دانشگر است:


موضوع از يك خط ساده شد. همه مي دانيم كه يك خط از بي نهايت نقطه تشكيل شده است . اما اين نقاط چيست .؟

كسي تا به حال توانسته يك نقطه را تعريف كند؟ بعد از بررسي هاي نقاط به يك نقطه مي رسيم كه آن همان آفريدگار هستي است!! يعني منشا نقاط – خط –سطح – صفحه – فرم و ..... خداست. وي مدعي بود كه به گوشه اي از اين نور ازلي پي برده است .

پرده اول:

اتریش؛ دانشگر را مثل بسیاری از ایرانیان دیگر خارج از کشور، شناختیم؛ زمانی که شبکه یک، مهاجران موفق در خارجه را معرفی می کرد. البته وی در دهه نود به اتریش مهاجرت کرده بود. اما برای آنکه دستاوردهایش دیده شود، تا سال 2005 صبر کرد.

دانشگر تا این سال، در دانشگاه های لندن، هنگ کنگ و نیویورک تدریس کرده بود... ضمن آنکه دانشگاه فنی وین، خانه وی محسوب می شد:
جایی که در آن تحصیل و تدریس کرده بود.


پرده دوم:

ایران؛ دانشگر از سال 1384، سفرهای متعددی به ایران داشت؛ وی در جمع دانشگاهیان مشهد، تبریز، همدان، قزوین و... به طور خلاصه به بیان ایده های خود پرداخت. تشکل های مدیریت شهری در شهرهای مختلف نظیر تهران و بروجرد هم در جریان دیدگاه های معمارانه وی قرار گرفتند... مجلات و سایت های معماری در مورد آثار او نوشتند و تصویر او "کاور" شد.

برنامه های دانشگر در ایران، اگرچه نام وی را بیش از پیش، به عنوان "یک معمار ایرانی با مقیاس بین المللی" بر سر زبان ها انداخت، اما دو دیدگاه مختلف را در مورد شخصیت حرفه ای وی رقم زد:

دیدگاه اول، دانشگر را فردی فعال، با روابط عمومی بالا و مقبولیت جهانی معرفی کرد که پیشنهادات نابی برای معماری ایران به ارمغان آورده است؛ پیشنهاداتی که با روند جاری پروژه های مهم ایرانی، سنخیت نداشت.

توضیح اینکه الگوی معماری معاصر، در تئوری از شعار آرمانگرایانه "تلفیق سنت غنی ایرانی" و "فناوری مدرن" تبعیت می کرد و در عمل، استعاره ای بود "عین به عین" از موتیوهای گذشته بر پایه فناوری سازه ای روز. پاویون ایران در اکسپو 2010 شانگهای، اثر "کانون آگهی و تبلیغات طرح امروز" نشان می دهد که این سنت همچنان با قوت، باقی است.

...اما دانشگر با تیزهوشی، آرایه ها را از دیوارها و کوچه ها برداشت می کرد تا با فوت کوزه گرانه خود، رنگ و بویی مطابق روز دنیا به آنها بدهد.



...این به مذاق خیلی ها خوش نمی آمد؛ دانشگر نمی دانست آنجا که بمانند مجری برنامه زنده تلویزیونی، بساط لپ تاپ خود را می گستراند و نمایشی شعبده بازانه از در هم تنیدگی، تداخل و برخورد خطوط و صفحات را در مقابل چشم های مبهوت و پرسشگر دانشجویان و مدیران شهری را همراه با بیان شیوا – اما از نظر فنی مبهم و سربسته - ارائه می داد، بسیاری از همان تماشاگران، او را متهم به اغواءگری و پرورش هذیانات ذهنی خواهندکرد.


دانشگر بر روی مجله نقش نو - 1386دانشگر، پیشنهادات طراحی بسیاری برای شهرهای گوناگون ایران، نظیر بروجرد، تهران، خرمشهر، اهواز و... تجویز کرد، وی هیچگاه دغدغه ترکیب سنت و مدرنیته را نداشت؛ اما طرح های وی برای ایران - به واسطه ته مایه های نوستالژیک ذهنی و روش کاری منحصر بفردش - ترجمانی نو از آنچه که در فضای معماری ایران، به هنر تلفیق شناخته می شود، را به دست می داد. ظاهرا این کافی نبود؛ بسیاری از مدیران شهری و دست اندرکاران پروژه های مهم، علیرغم اینکه نتوانستند اشکال عمده ای در ادبیات طرح های وی نسبت به مفاهیم و ارزش های بومی بیابند، هیچگاه جسارت اعتماد به دیدگاه های او را نیافتند... ضمنا کارهای میرمیران همچنان الگوی ایرانی پرطرفدارتری برای دانشجویان بود.

پرده سوم:

اروپا- آسیا؛ بر خلاف آنچه که در شهرها بر دانشگر گذشت، و علیرغم آنچه که به نظر می رسید، فضای مناسب تری در در فضای مدیریتی سطوح ملی، دولتی و بین المللی، در انتظار دانشگر بود: رزومه مهندسین مشاور دانشگر نشان می دهد که بسیاری از شهرهای اروپایی و آسیایی میزبان طرح های این آرشیتکت پیشروی ایرانی هستند.
ضمن اینکه در همان بحبوحه سال 2006 که دانشگر سعی داشت در نشست های تخصصی که به افتخار او در ایران برگزار می شدند، نبوغ خود را به هموطنان خود بقبولاند، برنده جایزه معماری و طراحی محیطی اتریش شد.

برخلاف جریان ملموس معماری پروژه های دولتی درون مرزی، دانشگر نسل جدیدی از آثار ایرانی، با رنگ و بویی که سلایق ایرانی و غیر ایرانی را به وجد آورد، ارائه داده است. البته بخشی از چهره ملی با مقیاس بین المللی را بایستی مدیون رویکرد "خرق عادت گونه دیپلمات های ایرانی" در عرصه های غیر بومی دانست.
مهندسین مشاور دانشگر، به غیر وین، هم اکنون، دفاتری در لندن، مونیخ، استکهلم و کوالالامپور دایر کرده است.

پرده چهارم:

لندن؛این سه چهار سال اخیر را دانشگر با رویه متفاوتی جلو رفته است. بعد از کوران خبری پیرامون دانشگر، در سال های 84 و 85، وی به خوبی درک کرده است که فضای رسانه ای در معماری ایران، بیش از آنکه سازنده باشد، تخریبگر است. بخصوص که بسیاری از همکاران "ایران نشین" او، می پنداشتند که: دیر آمده و می خواهد که زود کارش راه بیفتد. البته این موضوع مانع از پیشرفت فنی و حرفه ای دانشگر نشده است. حجم کارهای این چند ساله اخیر وی مؤید این گفتار است.


تا آنکه در ابتدای ماه جاری میلادی، نام وی بار دیگر بر سر زبان ها افتاد. این بار رسانه های بریتانیایی، سراغ او رفتند. ماجرا، تکراری بود: ساختاری جدید در بافتی تاریخی.
داستان از این قرار بود که اعتراض یک شهروند لندنی نسبت به عملکرد شورای محلی کینزینگتون و چلسی (جایی که سفارت جدید ایران در لندن قرار است در آنجا ساخته شود) که زمان کمی را برای "ارزشیابی محلی طرح توسط اهالی" در نظر گرفته بود، برای حکمیت، نزد چارلز، شاهزاده ای که سابقه حفاظت از میراث تاریخی انگلستان را دارد، برده شد. البته این مقام بریتانیایی، تاکنون در این باره، موضعی اتخاذ نکرده است؛ چه بسا برای اینکه اظهار نظر در اینباره، چیزی فراتر از یک اعتراض نسبت به حفظ آثار تاریخی است و نیاز به رایزنی های دیپلماتیک دارد.

گاردین، از قول اهالی، آن را فاجعه ای دانست که منطقه را زشت و بد نما می کند. رابرت بوث، نویسنده این مقاله که پیش از این در نشریات "ساندی تایمز" و "طراحی ساختمان" قلم می زده است، با ارزیابی مناسبات میان تهران و لندن، مدعی شد که رویکردهای اصلی در فرایند این پروژه، بیشتر سیاسی است تا معمارانه. بوث در این گزارش، جویای دیدگاه مسؤلان شهری لندن پیرامون این اثر نیز شده است. اما در نهایت، خود نویسنده، تندترین مواضع را اتخاذ کرد بی آنکه حتی رأی یک آرشیتکت صاحبنظر را در یادداشت آورده باشد. گاردین –چاپ لندن- روزنامه ای خصوصی و نزدیک به لیبرال دموکرات ها (حزب سیاسی اقلیت در دولت کنونی) است.

بی بی سی، میل آنلاین و چندین نشریه دیگر نیز، با مواضعی مشابه –اما تندروی کمتر-، ماجرا را نقل کردند. در پایان، گاردین، با درج یادداشتی کوتاه که خلاصه همان مقاله اول بود، سعی کرد تا جریان را از تازگی نیندازد. این نشریه همچنین زمان رسیدگی شورای محلی کینزینگتون و چلسی به مسئله را اوایل ماه سپتامبر سال جاری –یعنی حدود یک ماه دیگر- اعلام کرد.

پرده پنجم:

دانشگر؛ به وین برمی گردیم... جایی که دانشگر، نگران –اما صبور- به انتظار فرجام طرحش نشسته است. وی بدون توجه به حاشیه ها، با طرح این موضوع که طرح هایش در وین – که شهری تاریخی است - بارها مورد قبول و به اجرا درآمده است، بی توجهی به بافت اطراف سایت را رد می کند. به اعتراف گاردین، دانشگر به منظور پایدار ساختن طرح، آن را با همراهی باتل مک کارتی -مهندس انگلیسی متخصص در محیط زیست- تهیه کرده است.

جای یادآوری است که هنس هولین، معمار مشهور اتریشی در طرح معروف خود، هاس هاوس، با مسئله مشابه روبرو شده بود: سایت مربوط به این ساختمان تجاری، نزدیک به کلیسای جامع سن استفن قرار داشت. اما در نهایت، اثر پست مدرنیستی معمار که تضاد مشهودی با محیط پیرامون خود داشت، ساخته شد و مورد استقبال قرار گرفت. ساگرادا فمیلیا، شاهکار آنتونی گادی نیز، این روزها محل جدل شهروندان و مدیران شهری بارسلونا، پیرامون عبور و یا عدم عبور مترو از پیرامون آن است.


پرده ششم:

لندن، سفارت قریب الاحداث ایران؛ اکتفا به اثر سفارت ایران در لندن، برای تحلیل این اثر و یا خود معمار، عجولانه به نظر می رسد؛ با مطالعه ایده های گذشته دانشگر و نظریاتی که پیش از این، وی آنها را بی پروا مطرح می نمود، شناخت کار به تدقیق کافی خواهد رسید.

دانشگر به اقتضای زمانه، جغرافیای ممکن برای معماری را جایی در همپوشانی جهان مادی و مجازی می داند. وی در شناخت مجاز، اضافه می کند که به زعم او، مجاز نه تنها با حقیقت متضاد نیست، بلکه بخشی از آن را نیز تشکیل می دهد. در تفکر دانشگر، دنیای مجاز از ذهنیت پویا و شاعرانه انسانی آغاز می شود و تا کرانه های انفورماتیک ادامه می یابد. غایت ایده آل برای معماری دانشگر، آنجاست که بتواند پای کائنات دنیای مجازیش را به طبیعت باز کند.

ایده دیگر دانشگر، اعتماد به نوستالژی هایش است؛ هر آنچه که از کودکی ها و خرده های فرهنگی با خود برداشته است. این حس به او کمک می کند تا برای کاری جدید، به دنبال آشنایی در فضای فیزیکی می گردد که مابه ازایی دوست داشتنی –هرچند انتزاعی- در پس ذهن او داشته باشد. مرحله بعدی اش را به خوبی فرا گرفته است: خط ها را کنار هم در فضا می چیند تا با تقاطع سطوح، موجودی آشنا را –توأم با منطقی فضایی و معمارانه- پدید آورد.

ایده اول مطروحه درباره دانشگر، در زمان کنونی، قابل ارزیابی و کنترل به نظر نمی رسد تا بر اساس آن، بتوان پایبندی معمار را به ادعایش سنجید. اما پیشنهاد دوم دانشگر، به سبب پراگماتیک بودنش، قابل تأمل است. کمتر معماری ایرانی در عصر معاصر، شهامت و توان تبیین شیوه معماری خود را داشته است؛ البته این معضل، ریشه مهمتری دارد: اینکه ادبیات پر تعارف و شاعرانگی افراط گونه ای در فضای گفتمان فعلی معماری ما جریان دارد. تغزل پیرامون سنت، شفافیت و مفاهیمی از این دست، ما را به اعتیاد کشانده است.
این جسارت، تبعاتی را نیز به دنبال دارد؛ در ادبیات معماری ما، بسیاری، عملگرایی را توجیهی تخصصی برای فرایند های فرمالیستی می دانند. فرمالیسم یا صورت گرایی، اگرچه پیروان ناخودآگاه زیادی در ایران دارد، اما هیچکس حاضر به قبول این برچسب نیست.

البته دانشگر، زیرک تر از آن است که در دام انتقاداتی اینچنین بیفتد. بیان شیوا، ظرافت های خلاقانه، استقامت بر روش طراحی خود و فعالیت های دانشگاهی، به وی شخصیتی دارای تئوری و اندیشه در عرصه بین المللی بخشیده است.

در طرح سفارت ایران در لندن، اگرچه ادعای دانشگر برای تحقیق در ردپاهای تاریخی محیط، قابل اثبات نیست، اما نمی توان ایراد قابل ملاحظه ای به آن وارد کرد. از نظر خطوط بصری نماهای شهری، احجام رنگها و خط آسمان، همچنین محورهای مؤثر در محیط، نافرمانی مخاطره آمیزی دیده نمی شود؛ جز بخش گالری که بسیار مورد علاقه وی و مورد انتقاد رسانه ها است. این حجم که منفک از کلیت بنای سفارت است، تطابق خود را در محیط، زیر سایه کالبد اصلی اثر، می جوید؛ وگرنه به خودی خود، تعلقی به بافت ندارد. دانشگر، علاقه خود را به تمایز این بخش، با تهیه رندر دید در شب مجموعه نیز نشان می دهد. گالری در شب، با نورهایی، به رنگ زرد در می آید؛ تا آنجا که بسیاری رنگ واقعی دیواره های بخش نمایشگاهی سفارت را زرد می پندارند.

طرح شرکت نورد و لوله اهواز:

به رفتار صفحات تشکی دهنده نسبت به سطح افق توجه کنید و آن را با رفتار حجم گالری ها در تصویر پایین مقایسه کنید
تصویر بالایی متعلق به طرح شرکت نورد و لوله اهواز است. به رفتار صفحات تشکی دهنده نسبت به سطح افق توجه کنید و آن را با رفتار حجم گالری ها در تصویر پایین مقایسه کنید.




اتفاق مهم دیگر حجم، بازشوهایی شبیه ورودی یک غار یا درز میان دو کوه است:

با همان عظمت و هندسه پر آشوب. اینجاست که می توان نقش حجم مربوط به گالری را مثبت ارزیابی کرد؛ چرا که به تخفیف این شکاف ها، از شوک وارد بر بیننده می کاهد.




ساختمان اداری صنایع و معادن در اهواز

باقی قضیه از جنس همان روندی است که در پروژه کوالالامپور و یا پیشنهاد وی برای مجموعه حقانی تهران، دیده ایم:

خط ها، محوریت آفرینش در طراحی هستند، نه صفحات و نه احجام، نمی توانند انعطاف لازم را برای ذهن خلاق دانشگر داشته باشند. اما خط ها، می توانند تا بینهایت بروند؛ به شرطی که به متن نهایی وفادار باشند. به همین خاطر است که در کارهای ایده آل او، بایستی منتظر رجعت بسیاری از خطوط در جایی میان ابتدا و انتها باشیم. اگر به "ساختمان اداری صنایع و معادن در اهواز" نگاهی بیندازیم، متوجه توسعه تجربیات وی در این زمینه خواهیم شد.




ساختمان اداری کوالامپور؛ شیوه نورپردازی مجموعه نیمه باز، نشان می دهد که دانشگر، برای فضایی که از چنبره حجم اصلی پدید می آید، پیش بینی های غیر کالبدی و روانی برای تأثیرگذاری بر مخاطب را جستجو می کند.


مجموعه حقانی تهران؛ طرح نشان می دهد که راه حلی را که دانشگر امروز در سفارت ایران در لندن به آن دست یافته، حاصل یک فرایند تجربی بلند مدت بوده است.

طرح پیشنهادی برای دانشگاه آزاد بروجرد

دانشگر همچنین روند رو به پیشرفت خود در آرایش نمای شهری کالبدها حفظ کرده است. در طرح پیشنهادی وی برای دانشگاه آزاد بروجرد، دانشگر نماها را با کشیدگی خطی افقی شکل داده است. این کار سبب محو شدن مرز میان "سادگی" و "خامی" در پوسته های بیرونی مجموعه شده است... اما چهار سال بعد، یعنی در سال 2010، وی در مجموعه تهرانسر، طرحی به غایت درجه پیشرو، به آنچه که با آراء و ذهنیات وی سازگارتر بود، رسید. چنانکه وحدت میان روحیه طراحی در حجم و پوسته – آن چنان که در معماری دانشگر انتظار می رفت- برقرار گردید.


تهرانسر

پرده آخر:

تقاطع کوئینز گیت و هرینگتون؛ اینکه ساکنان یک محله تاریخی، نسبت به تغییرات کالبدی، عکس العمل مثبتی نشان نمی دهند، می تواند طبیعی تلقی شود. این اتفاق به کرات، حتی در مورد اهالی بافت های فرسوده نیز دیده شده است. برای ارزیابی اعتراض مربوط به این اثر، تصویر پیش بینی شده اثر را از خیابان هرینگتون تحلیل می کنیم. اگرچه این تصاویر تحلیلی، ابتدایی و ساده هستند، اما برای قضاوت در مورد صحت و سفم ادعای تضاد اثر با بافت، کارایی لازم را دارند.


دید به اثر از خیابان هرینگتون
تحلیل رنگ های اصلی بدنه جنوبی خیابان هرینگتون
نمایش بازشوهای بدنه بدنه جنوبی خیابان هرینگتون

خطوط افتراق کالبد بدنه جنوبی خیابان هرینگتون با آسمان (خط آسمان)؛ خطوط قرمز، به دلیل دوام بیشتر در دید بیننده، اهمیت بصری بالاتری دارند. خطوط سبز، محل انشعاب خیابان ها است.

بنابراین، اگر بخواهیم در مورد ترکیب رنگ های تیره و روشن، ریتم امتداد خط آسمان و یا نظم قابل رؤیت بازشوها به عنوان یک بیننده عام شهری، قضاوت کنیم تا ببینیم که عمق فاجعه آمیز اثر، تا به کجاست، موضوع خاصی برای شوکه شدن وجود ندارد؛ جز آنکه بنای سفارت، به دلیل تازه بودنش، موضوعات جدیدی را به محله آورده است که قاعدتا در زمان ملکه ویکتوریا، وجود نداشته است!

دانشگر در کارهایش نشان داده است که به شاخص بودن اثرش بیشتر از رعایت محافظه کارانه پالمسیس ها اهمیت داده است. قوانین، برایش قابل احترام و تمکین هستند و نه بیشتر. او مثل راننده ای است که پشت چراغ قرمز توقف می کند، اما گاز دادن در کوچه های خلوت را به خاطر ترس، از دست نمی دهد. معمار اجازه داده تا همه در مورد نماهای اصلی شهر بر اساس مدلسازی های سه بعدی اش، جدل کنند، چراکه حداقل ها را رعایت کرده است. اما اگر تا ساعات خلوت روز صبر کنیم تا خیابان های پیرامونی از ماشین ها خالی شوند، تصویر آوانگارد سفارت، نمود بیشتری خواهد داشت:





Iranian Embassy in London Colage Facade

ضمن اینکه دانشگر در نمای مربوط به خیابان فرعی "ریس"، از پیشرو بودن، اجتناب نکرده است تا اشتیاقش را برای حرکت مطابق زمان، نشان دهد.


دید از گذر فرعی مجاور

مثلما با پیش بینی معمار از رویکردهای رایج در مناطق تاریخی و شبه تاریخی می توانست داشته باشد، دانشگر مدارک بیشتری را در اختیار دارد تا نشان دهد که به بافت پیرامون سایتش، وفادار بوده است. وی جداره های نزدیک به کلیسای سنت آگوستین را پایین آورده است و احجام کوتاه قدی را در این زاویه نشانده است.

معمار به اشغال کالبدی فضا به طور تام، هیچ اعتقادی ندارد. این از شاخصه های آثار دانشگر به حساب می آید. تشکیل فضاهای نیمه باز و تشریکشان با شهر، در ادبیات شهری، حرکت مثبتی ارزیابی می شود. گواه دیگر بر این قضیه، توجه به محورهای غالب پلان شهری در حوالی سفارت است. دانشگر، هیچ زاویه ای را به پلان محله، نیفزوده است. این، اگرچه قاعده ای ساده به نظر می رسد، اما برای قوانین سخت شهرهای تاریخی، ملاک مهمی به شمار می آید.




تصویر هوایی از مدل کار؛ کلیسای سنت آگوستین در پایین تصویر، مشهود است



برگرفته از سایت marpiich.ir
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
فرآیند طراحی خلاق ( گفتگو با آرمین محسن دانشگر )

فرآیند طراحی خلاق ( گفتگو با آرمین محسن دانشگر )

در لحظۀ نخست با دکتر «آرمین محسن‎دانشگر» بیش از آنکه بیاد بیاورید که با یک چهرۀ بین‎المللی معماری روبرو شده‎اید؛ از دیدن شورمندی معماری جوان برانگیخته خواهید شد. شور و انرژی بارزترین ویژگی دکتر دانشگر است که در تمام لحظات دیدار اتاق را پرمی‎کند و جریان گفتگو را پیش می‎برد. شاید به همین خاطر بود که مصاحبۀ کوتاه ما در آخرین بعدازظهر حضور او در ایران مملو از نکات تازه‎ای شد که دامنۀ تامل بر آن‎ها را در ذهن شما امتداد خواهد داد.

آرمین دانشگر به روایت خود، پس از گذراندن دورۀ سربازی به اتریش رفته و مشغول تحصیل در رشتۀ معماری شده است. نام او پس از اخذ مدرک دکترا در سال 2000-2002 از دانشگاه فنی وین اتریش به عنوان معمار در دفترخانۀ رسمی معماران هلند ثبت شده و در پی آن در بهار 2002 دفتر مهندسین مشاور دانشگر در وین تاسیس گشته است. او پس از این دفتر دفاتری با همین نام را به ترتیب در 2006، 2007 و 2008 در مونیخ، لندن و استکهلم نیز تاسیس نموده است. همچنین دانشگر از سال 1999 جزء اعضای هیات علمی دانشکدۀ معماری دانشگاه فنی وین و از سال 2009 استاد و مدیر آموزشی دانشگاه آمریکایی وبستر در پردیس وین است و با دانشگاه‎های دیگری همچون دانشگاه نیویورک، لندن و هنگ‎کنگ نیز به عنوان استاد مدعو همکاری داشته است.

از نظر او معماری نه فقط یک مهارت تکنیکی و نه تنها دانستن دربارۀ نظریات پیشرو است؛ بلکه برای معمار بودن باید هنرمند درون خود را از خلال زیستن در فضای معمارانه و تمرین فراوان کشف کرد. باید پس از فراگیری فنون، تلاش کرد که با آنچه روح ما را با محیط پیوند می‎زند ارتباط برقرار کنیم و از طریق آن درکی معمارانه از فضا را در طراحی خود متجلی سازیم و این امکان‎پذیر نمی‎شود جز با تمرین زیاد، شناسایی چگونگی شناخت در ذهن خود و برخورد هوشمندانه با محیط. پس از آن معمار در مسیر تبحر پیدا کردن هرچه پیش برود سبک خاص خود را پیدا خواهد کرد و با فرآیندهای شکل‎گیری طرح‎های خود بیشتر عجین می‎شود.

اول از همه اگر می‎شود معرفی مختصری از خودتان داشته باشید؟

من فارغ‌التحصیل رشته‌ی معماری از دانشگاه وین هستم. یکی از شانس‌های زندگیم آشنایی با «ویلیام آلسوپ[1]» در جریان یک مسابقه دانشجویی در اتریش و در دهه ۹۰ میلادی بود. کار من در آن مسابقه برنده شده‌ بود. ایشان به من پیشنهاد کار در دفتر معماری‌شان را دادند و من در آن‌جا به عنوان دستیار شروع به کار کردم. از طریق ایشان به یکی از مجله‌های معتبر معماری آمریکا معرفی شدم و مقاله پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشدم در آن چاپ شد. پس از آن به عنوان مدرس یک دوره کارگاهی به نیویورک رفتم. در ادامه در دانشگاه «ویت[2]» در استرالیا و مدرسه معماری «بارتلت[3]» در لندن فعالیت‌هایی را در زمینه‌ی آموزش انجام دادم. اما در نهایت باز هم از طریق پروفسور «آلسوپ» جذب دانشگاه فنی وین به عنوان عضو هیات علمی پذیرفته شدم. همچنین در چند مسابقه معماری توانستم رتبه اول ایده را کسب کنم. اما هیچ‌کدام ساخته نمی‌شدند. در واقع کسی جرات ساختن آن‌ها را نداشت. تا این‌که یک کارفرما در اتریش این جرات را پیدا کرد و خواست طرح من را بسازد. از من نشانی دفترم را پرسید. اما من آن ‌زمان دفتر کار نداشتم. گفتم من در دانشگاه یک آتلیه معماری دارم و آن‌جا کار می‌کنم. خود کارفرما پیشنهاد جایی را به عنوان دفتر کار داد و در آن‌جا شروع به کار کردم. خوبی این کار در این بود که خود کارفرما به ما اعتماد کرد و مجبور نشدم دنبال دفتر و دستک باشم. این پروژه تبلیغ خوبی برای من محسوب می‌شد. چون پس از ساخت هم برندۀ جایزه معمار اتریش شد.


اگر ممکن است درباره این مسابقه مختصری توضیح دهید؟

این پروژه پس از اتمام ساختش برای دریافت جایزه ملی اتریش در مسابقه‌ای که حاصل همکاری چند وزارتخانه مختلف همچون مسکن، انرژی، محیط زیست و چند وزارتخانه دیگر بود، شرکت داده شد. از هر وزارتخانه، فردی به عنوان نماینده آن وزارتخانه در تیم داوری شرکت داشت. برای شرکت در مسابقه اول از همه باید مدارک پروژه را برایشان ارسال می‌کردیم. در مرحله بعدی، تیم داوری در عرض چند ماه از تک‌تک پروژه‎هایی که در مسابقه شرکت داده شده‌بودند، بازدید می‌کرد. با ساکنان آن‌ها گفتگو می‌کردند و نظر آن‌ها را راجع آن اثر می‌پرسیدند تا پروژه کارا است یا خیر. در نهایت، ده پروژه به عنوان پروژه برتر انتخاب شد که تقدیر شایان توجهی هم از آن شد. کار من هم در بین این کارها بود و راه آینده را برای من روشن کرد.
خوب برگردیم به عقب‌تر، زمانی که ایدۀ این پروژه را در مسابقه برنده شدید.


زمانی که کارفرما دید من دفتر معماری ندارم، تصمیم گرفت اجرای پروژه را به رتبه دوم واگذار کند. به من پیشنهاد کردند که جایزه نقدی را بپذیرم و کنار بروم. اما من کوتاه نیامدم. گفتم این حق قانونی من است و اگر زیرپا گذاشته شود، شکایت می‌کنم. به من فشار آوردند که دفتر معماری ندارم. گفتم تشکیل می‌دهم، شما زمان بدهید. در پایان پذیرفتند و من موفق شدم این پروژه را اجرا کنم. البته بسیار سختی کشیدم. در چنین محیطی به عنوان یک مهاجر کار‌کردن دشواری‌های خودش را دارد. خاطرم هست در شهرداری جهت صدور جواز ساخت یک هیئت ژوری هفده‌ نفره تشکیل شده بود که برای پروژه‌ای که 54 واحد آپارتمان بود و زیربنایش چیزی در حدود 6 هزار مترمربع بود تصمیم بگیرند اجازه بدهند چنین کاری در شهر بشود یا خیر. اما من واقعا جنگیدم و از پروژه‌ام دفاع کردم تا توانستم مجوز‌های آن را بگیرم و اجرایش کنم. اما بعد از مدتی تفاوت‌های من به عنوان یک مهاجر که زمانی برایم یک امتیاز منفی محسوب می‌شد، تبدیل به وجه تمایزم در این حوزه شد و به راحتی مشهور شدم. عدو سبب خیر شد و ویژگی‌های خاص رنگی و ملیتی من باعث شد که وارد هرجایی که می‌شدم، خیلی زود شناخته می‌شدم.


از نظر شما فرایند طراحی به چه صورت است؟


باید به دو نکت توجه کرد؛ اول اینکه طراحی فضاهایی ناشناخته و تجربه‌نشده برای من از جذابیت خاصی برخوردارند. خلق کردن فضاهایی که تاکنون وجود نداشته‌اند. فضاهایی که به جز در ذهن‌، فرصت حضور و دریافت آن را نداشته‌ایم. تصور من بر این است که کشف فضاهای ناشناخته، پایه‌ی اصلی معماری را تشکیل می‌دهد و معماری به مراتب فراتر از چیدمان قراردادی فضاهای محصور در ترکیبی از بتن و آهن و شیشه است. خلاقیت به تفکر فضایی معمار کیفیتی می‌بخشد که او را از یک مهندس متمایز کرده و اثر او را به یک «پدیده» مبدل می‌نماید. کار معمار خلق شگقتی است.


معماری راجع به زندگی است و هر معماری یک نظریه دارد. من می‌گویم راجع به هیجان و پیچیدگی است و نه سادگی. یک نکته این است که ما بتوانیم خودمان را نقد کنیم. همانطور که برای ادامۀ زندگی، به اکسیژن به عنوان یک عامل حیاتی نیاز داریم، برای خلق معماری هم به عوامل متعددی نیاز داریم که حضور این عوامل، شرط لازم برای تولید معماری خوب و درخور اعتنا خواهد بود. امید به آینده مهمترین عامل موفقیت در معماری است. چون این آینده قرار است توسط فرد معمار ساخته شود و طبعاً در صورتی که چنین امیدی در صاحب اثر وجود نداشته باشد، اثر خلق‌شده توسط او نیز بی‌کیفیت و تکرار جریان یکنواخت و بی‌امید زندگی خواهد بود.

مشکل اساسی کشور ما این است که همه خیلی از خودشان تعریف می‌کنند. وقتی طرحی می‎زنند فکر می‎کنند به کمال رسیده‎اند. اما من وقتی در مسابقه شرکت می‌کنم و تمام می‌شود، طرحم را دور نمی‌ریزم. بعد از چند ماه به آن بر‌می‌گردم و دوباره آن را برای دل خودم انجام می‌دهم. تا ببینم امروز، بعد از گذشت این زمان و رشدی که در این مدت داشتم، چگونه آن را می‌بینم.

در هر اثر معماری باید بتوانیم ردپایی از احساسات طراح آن را به عنوان روح و جوهره‌ی وجودی اثر شناسایی کنیم چرا که مرزهای معماری فراسوی تکنیک و صنعت قرار می‌گیرد و حتی ترسیم و اجرای حرفه‌ای‌ترین جزئیات ساختمانی نیز نمی‌تواند روحی به کالبد این ساختمان‌ها بدمد. پس برای زنده ماندن ساختمان‌ها در بستر شهرها باید روحی از طرف معمار به درون کالبد آنها دمیده شود. من به عنوان معمار همیشه در حال نبرد با هیجانات ناشی از طراحی هستم و سعی می‌کنم ساختمانی طراحی کنم که به بهترین نحو احساساتش را به شهر،‌ همسایگان و مصرف‌کنندگان نهایی خود منتقل نموده و به خواسته‌های آنان پاسخ دهد.

در واقع می‌توان گفت دعوای مسیر و مقصد است. معماری یک مسیر است و نه مقصد. اما ما خیلی زود خودمان را در این مقصد می‌بینیم.

آیا امکان دارد بعد از چند ماه به کارتان مراجعه کنید و هنوز کارتان را کامل و بی‌نقص ببینید؟ آیا ممکن است دیدگاهتان در این مدت رشد نکرده باشد؟ چطور می‌شود بر خودتان نقدی وارد نبینید؟


از نظر شما شاخصه‌های خلاقانه کار‌کردن و زندگی کردن در معماری چیست؟


دقیقاً، دومین نکته (زندگی کردن در معماری) عامل یادگیری خلاقیت است، در حالیکه خلاقیت هیچ‌گاه آموزش‎دادنی نیست! یعنی فرمول مشخصی ندارد. من از تجربه و کار زیاد به آن رسیدم. نباید وقتی کار زیبایی از آب درآوردیم، متوقف شویم. باید روی همان کاری که زیبا شده هم کار کرد. من بعد از ده‌ دوازده سال کار حرفه‌ای می‌توانم بگویم به یک درک نسبی در معماری رسیدم. اما امیدوارم در این نقطه نمانم و مدام درکم را از معماری پرورش دهم. با گذر زمان کار‌های شما تغییر می‌کند و از یک پیچیدگی خام به یک سادگی پخته می‌رسد. ظاهر آن ممکن است ساده باشد اما یک ایدۀ پیچیده در پس آن وجود دارد. برای ما هنرمندها این خصوصیت در اثر کار زیاد دیدن و کار زیاد کردن به وجود می‌آید.


من در کارگاه مشهد از دانشجویان خواستم یک قطعه موسیقی، شعر و یا فیلم مورد علاقه‌اشان را به صورت یک کانسپت در یک برگ 30*30 به صورت سه بعدی به تصویر بکشند و سه قطعه ماکت حجمی که ترجیحاً معماری نباشد، از آن بسازند. در نتیجه، قبل از اینکه کارگاه را شروع کنیم، یک نمایشگاه از کار شرکت‌کنندگان داشتیم. من این فرایند را دنبال کردم تا به دانشجویان نشان دهم کانسپت را می‌توانند حتی از یک قطعه موسیقی پیدا کنند. بعد از این‌که ایده و بستر را پیدا کردند، از آن‌ها خواستم، آن را پرورش دهند. شما می‌توانید کانسپت را با گشت ‌و‌گذار در دنیای هنر پیدا کنید.

اتفاقا در میان آن بچه‎ها دختر خانمی بسیار آرام بود که کارهای خوبی نداشت. با خودم فکر کردم که با توجه به زمان کارگاه و تعداد دانشجوها تنها ده دقیقه وقت دارم که صرف تحریک خلاقیت این بچه بکنم. وقتی از او پرسیدم به چه چیز علاقه دارد؛ گفت موسیقی و قطعه‎ای موسیقی را برای من گذاشت که از نظر من جالب نبود؛ ولی او می‎گفت می‎تواند ساعت‎ها به این آهنگ گوش دهد. پس از او خواستم وقتی به این قطعه گوش می‎دهد روی کاغذ خط بکشد و بعد آن را برای من بیاورد. منظورم این نبود که اینقدر زحمت بکشد؛ ولی او این خط‎ها را در یک تابلوی 30*30 در یک فرم حجمی به هم بافته بود و یک اثر هنری فوق‎العاده درست کرده بود؛ خودش هم از کاری که کرده بود خیلی ذوق کرده بود.

پس شما عقیده دارید معماری بیش از آن‌که مهندسی باشد، یک هنر است.

بله. در این موضوعی شکی نیست. همه چیز معماری است. همه چیز هنر است. چه چیز هنر نیست؟ من منظور شما را از مهندسی در معماری نمی‌فهمم.


در واقع منظور همان جدال کهنه‌ای است که یک‌سری معماری را در جنبه‌های هنری آن می‌بینند و یک‌سری در جنبه‌‌های فنی و عملی آن.

آن، معماری نیست. معماری خلق فضا است. خالق هم، حتما هم هنرمند است و هم مهندس.


در اتریش چطور خلاقیت‎ها را بارور می‎کنند؟ چیزی که به نظر می‎آید ما در این‌جا در آن ضعف داریم.

به نکته جالبی اشاره کردید. پیکاسو می‌گوید که هر کودکی در ذات هنرمند به دنیا می‌آید ولی به مرور زمان خلاقیت‌های او توسط جامعه و محیط آموزشی سرکوب می‌شود. هیچ وقت انتظار نداشته باشید یک استاد دانشگاه یا معلم به کسی چیزی یاد دهد. این ور دنیا هم که ما هستیم، چنین چیزی وجود ندارد. بهترین روش آموزش خلاق شدن این است که دانشجویان سال بالایی و پایینی را در ارتباط با هم قرار بدهیم. دانشجویان ترم پایینی باید به کمک دانشجویان ترم بالایی بروند و از آن‌ها چیز‌های مختلفی یاد بگیرند. در واقع این تبادلی که بین افراد صورت می‎گیرد خیلی مهم است.


من به عنوان استاد در سیزده ‌سال تدریسم همیشه از جایی که خود دانشجو به آن علاقه‌مند است شروع می‌کردم و بعد از همان نقطه او را به هدف می‌رسانم. دانشجویانی داشتم که روز اول واقعا فاجعه بودند. اما زیبایی کار در این است که آن دانشجویی را هم که خیلی از ماجرا پرت است را هدایت کنید و پرورش‎اش دهید. باید خیلی کار کرد. اشکال دانشجویان ایران این است که کار نمی‌کنند. منتظرند که یک فرمولی به آن‌ها یاد دهی تا با آن طرح‌های فوق‌العاده بدهند. مهم پیدا کردن آن نقطه‌ای است که خلاقیت با آن آغاز می‌شود و این نقطه را نمی‌توان در درس‌های طرح پیدا کرد. به نظر من باید درس طراحی را از دانشگاه جمع کرد و در این چند سال ذهن دانشجو را خلاق کرد. وقتی مشغول به کار شود، مجبور است برای خرج زندگی‎اش هم شده قوانین و ضوابط طراحی را یاد بگیرد.

در همه جای دنیا و به خصوص ایران درصد اندکی از ساختمان‌ها توسط معماران طراحی می‌شود و عمده ساخت و ساز‌ها توسط بساز و بفروش‌ها صورت می‌گیرد. بساز و بفروش‌ها هم همیشه دنبال سلیقه عوام و نوکیسه‌‌های شهری هستند تا تجارتشان سودآور باشد. در این میان، معماران چطور می‌توانند در بهبود سلیقه عمومی نقش داشته باشند؟

فضاهای ناشناخته‌ای که به دنبال کشف آن هستیم، با فضاهای سنگینی که منقش به تزئینات به مفهوم کلاسیک آن هستند و مورد پسند بسیاری از کارفرمایان قرار می‌گیرند، در تعارض هستند. از دل یک فضای خام و عاری از دکوراسیون هم می‌توانیم به زیبایی و تعریف جدیدی از فضا برسیم. خوب یا بد، این سیاه‌مشقی است که ما را به پیمودن راه‎های جدیدتر در آینده خواهد رساند. این فضاها هستند که باید خودشان را به کاربران نشان دهند و نه تزئینات داخل آنها. این نوآوری‌ها و تغییرات جزئی و کوچک هستند که می‌توانند به تغییرات بزرگ در شهرها منجر شوند. پس هر طرحی فارغ از مقیاس کوچک یا بزرگی که از آن برخوردار است باید بر وجوه متمایز و نوگرایانه‌ی خود تأکید کند تا بتواند توجهات را به سمت خود جلب نماید. در معماری برخلاف سایر علوم تجربی، می‌توان با تغییر یک نقطه، منشأ تغییر و اثرگذاری شد.

معماری از هم پاشیده‌ای که من امروز این‌جا می‌بینم، نشان‌دهنده وضعیت موجود ما است. هیچ چیز بهتر از در و دیوار شهرمان نمی‌تواند ما را نشان دهد. باید فرهنگ‌سازی شود. خودمان باید خودمان را درست کنیم.


یعنی یک معمار به تنهایی نمی‌تواند کاری انجام دهد. باید بستر فرهنگی آن ایجاد شود.

بله. نیاز به بستر‌سازی است.


نقش معمار، در ایجاد آن بستر فرهنگی چیست؟

معماران باید دید شهرسازانه به شهر داشته باشند. نمی‌دانم این‌جا چرا این طور نیست، ولی آن‌جا همه معماران شهرسازی می‌کنند. معمار نباید تنها، تک‌ بنای خودش را ببیند؛ هم‌زمان باید کوچه و محله را ببینید. در اولین دوره حرفه‌ای کارم، پروژه‌ای در وین انجام دادم که در آن با شهرداری صحبت کردیم و کوچه را با هزینه خودمان درخت‌کاری کردیم. آن‌ها هم استقبال کردند. حالا بعد از ده دوازده سال خود شهرداری هم آن کوچه را درختکاری کرده است. در ابتدا خود کارفرما خیلی راضی نبود. اما ما گفتیم با فضای سبزی که ایجاد خواهی کرد، ارزش مالی آن را هم بالاتر خواهی برد و می‌توانی آن‌را گرانتر بفروشی. بعدها خود کارفرما هم از تصمیمی که گرفته‌ بودیم، راضی بود. این، یک مثال ساده بود که به شما نشان بدهم خیلی ساده می‌شود این بسترسازی را شروع کرد. این‌جا همه درباره ساختمان‌های سبز و مهندسی انرژی صحبت می‌کنند. مهندسی انرژی یعنی چی؟ این مسخره‌ترین چیزی است که من تا به حال شنیده‌ام. همۀ معماران باید مهندسی انرژی را بدانند. آن‎ور دنیا هم که ما زندگی می‌کنیم چنین چیز‌هایی وجود ندارد و خیلی رشته‎ها و دانش‎های عجیب به وجود نیامده است؛ بلکه همه دارند همان ایده‌ها اصلی و دانش قبلی را گسترش و توسعه می‌دهند.


خیلی مهم است که معماران بتوانند با حرکت‌های کوچک در محیطشان تغییر ایجاد کنند. یکی از مشکلاتی که ما در اروپا داریم، همسایگی‌هاست. در یک پروژه‌ای تصمیم گرفتیم دیواری را که از طرف همسایه خالی مانده بود، طراحی سبز کنیم. من مسابقه‎ای در دفتر گذاشتم که هرکس بهترین طراحی را برای آن دیوار ارائه دهد پنج‎هزار یورو جایزه می‎گیرد. همین مسابقه شور زیادی در دفتر ایجاد کرد و در نهایت دیوار را به گونه‎ای سبز کردیم که منظرۀ فوق‎العاده‎ای برای طبقۀ اول که از همه موقعیت بدتری داشت، ایجاد شد. نمایی زیبایی هم در خود ساختمان و هم در محیط اطرافش ایجاد کرده‌بودیم. فرهنگ‌سازی همین است. باید با تغییرات کوچک در شهر شروع کنیم و فرهنگ‌سازی کنیم.

وضعیت صنف معماران در اتریش به چه صورت است؟

مثل همه جا تشکل‌های مختلفی وجود دارد. اما چند سال پیش یک اتفاق خوب افتاد و معماران جوانی که هنوز صاحب موقعیت حقوقی و حق امضا نشده بودند انجمنی را تشکیل دادند تا بتوانند توانایی‌هایشان را نشان داده و موقعیت‌های شغلی گسترش دهند. اتفاقاً انجمن موفق و تاثیرگذاری شد و اتفاقا اخیرا خانمی از یکی از این تشکل‌های صنفی به سراغم آمده بود که یک کتاب درباره‌ی من بنویسد و می‌گفت بعد از این همه سال کار حرفه‌ای هیچ کتاب و سندی از کار‌های شما وجود ندارد. زیرا حقیقتش در اروپا هنوز نشانه‌های نژادپرستی وجود دارد و خیلی‌ها شما را به عنوان بیگانه به جمع‌های خودشان راه نمی‌دهند.


در پایان، آینده معماری را در دنیا چگونه می‌بینید؟

امروزه معماری و دنیای حرفه‌ای از روحیۀ سنتی آن فاصله گرفته و دیگر معماران نمی‌توانند تک‌محوری کار کنند. معماری امروز شبکه‌ای کار می‌کند. می‌بینید که گروه‌های جوان چقدر فعال شدند و خوب کار می‌کنند. من جز نسلی بودم که در آن معماران خودمحور کار می‌کردند. اما در اروپای امروز چنین چیزی وجود ندارد.


منظور شما از شبکه از نظر تنوع آرا است یا تقسیم کار؟ شبکه را تعریف کنید.

یعنی باید در یک گروه کار کنید. علوم و فناوری‌ها آن‌قدر گسترده شده که معمار نمی‌تواند به همه‌ی این زمینه‌ها تسلط داشته باشد. به نظرم باید یک پلتفرم از علوم و رشته‎های هنری و علوم انسانی مثل فیلم‌سازی، فلسفه و جامعه‎شناسی وارد محیط حرفه‌ای معماری شوند تا بین معماری و این رشته‌ها تعامل صورت گیرد. از طرف دیگر فکر می‌کنم در آینده همه مفاهیم معماری معنای دیگری خواهند داشت. مسکن فردا شباهتی به مسکن امروز نخواهد داشت. آینده‌ی معماری به تکنولوژی وابسته خواهد بود.


عکس‎های پنج طراحی آخر دکتر محسن آرمین دانشگر:

Mansory Villa, Vienna, Austria

Fendigasse Housing, Vienna, Austria


Haghani Complex, Tehran, Iran - The Clouds of Tehran

Sanat Square, Tehran, Iran

Penthouse Neilreichgasse, Vienna, Austria
برگرفته از سایت معمارنت
 
  • Like
واکنش ها: mpb

DDDIQ

مدیر ارشد
نگاهی به روش معماری آرمین محسن دانشگر

نگاهی به روش معماری آرمین محسن دانشگر

نگاهی به روش معماری آرمین محسن دانشگر




آرمین محسن دانشگر برای بشر امروز كه از یك طرف خواهان نوآوری، و ابداع است و از طرف دیگر بی توجه به ریشه ها نیست چه تدبیری باید اندیشید ؟ این تدبیر، منحصر به شاخه خاصی از دانش نمی باشد بلكه در هر زمینه باید اعمال گردد. در هر دوره تاریخی تنها فكری ماندگار است كه بدیع و در عین حال اصیل باشد. اگر سنت یا " فرادهش " به معنای دقیق كلمه در هر دوره ظهوری نوین دارد، در واقع منشاء و سرچشمه ای است پویا كه در حال تجلی دائم است.

اندیشیدن در هر زمینه از جمله معماری كه به اعتباری مادر همه هنرهاست نباید در قالبی از پیش تعیین شده باشد. معماری تنها در صورتی می تواند در عین رو به توسعه و نو بودن، جوابگوی نیازهای بشری باشد كه درعین حال كه پویا و جدید باشد از یك طرف تمامی اقتضائات و شرایط را از جمله شرایط زمانی، مكانی، روحی افراد را مورد ملاحظه قرار دهد و از طرف دیگر تاریخ و فرهنگ هر قوم در آن مورد توجه باشد.
وقت آن فرا رسیده تا به یاری قوه خیال كه با بازی خاص خویش قادر است صورتهای زیبای۱ بسیار متنوع بیافریند و با تكیه بر اطلاعات كافی و مبانی اساسی در زمینه معماری، به طرحی بیاندیشیم كه بهترین استفاده را در خدمت زمان انجام دهد. به عبارتی تلفیق زمان و مكان به این معنی كه به اقتضاء زمان و ساعتهای متفاوت از مكان استفاده گردد. این عمل با تغییر فرم دادن (deformation) خطوط و اشكال حاصل می گردد.
در زمانه سرعت و تكنولوژی اگر قرار است بنایی در جهت استفاده برای مقصود خاصی به كار رود (و به عبارتی صرفا تزئینی نباشد) لازم است كه در عین بدیع بودن متناسب با آن مقصود باشد و به سهولت بخشیدن امور و تسریع در كارها كمك كند و در عین ایجاد آرامش واجد زیبایی ظاهری نیز باشد. به عبارتی در معماری آن از تركیب رنگها و اشكالی استفاده گرددكه زیبا،آرامش بخش و مفید باشند. اما اگر قرار است طرحی صرفا نمادین و سمبلیك (به عبارتی تزئینی) آفریده شود باید در عین زیبایی و جذاب بودن نشانگر فرهنگ و تاریخ مربوطه نیز باشد.
معماری نمادین بویژه باید هر آن به صورتی نمایان گردد و از چشم اندازه های مختلف چیزی دیگر به نظر رسد. و تنها در چارچوبی مشخص و مفهومی یعنی چارچوب و قالبی از پیش تعیین شده طراحی نشده باشد. باید بتوان قوه خیال را رها و آزاد ساخت تا آن را از زاویه دیدهای مختلف مورد تامل قرار دهد. لذا طراح با داشتن مبنایی محكم و اطلاعات كافی و غنی و به روز(up to date) در فن خود و با در نظر گرفتن موضوع طرح بر اساس ایده هایی كه احیاناً از سنت سرچشمه گرفته است، طرحی نو در اندازد.
در واقع، هنرمند یافت خاصی از هستی دراد كه این یافت را می تواند به شكلی ویژه و یكه اما قابل فهم برای عموم به زیباترین شكل به منصه ظهور برساند. در این گونه معماری، مفاهیم از پیش تعیین شده راهنمای عمل نیست، بدین معنا كه بر اساس یك چارچوب مفهومی مشخص و متعین هر چیز طراحی شود و برنامه ریزی از پیش تعیین شده ای برای آینده داشته باشیم. مبنای این گونه معماری تفكری است همراه با رهیافت خاصی از هستی كه در هر طرح به شكلی متمایز بروز می نماید و هم از آزادی فكرِ طراحی، سرزنده خبر می دهد و هم از خلاقیت قوه خیال و همچنین توجه به اطلاع كامل از تمامی سبكها و اصول معماری را نشان می دهد كه باعث می گردد در عین حال كه نظرش جذاب و ارضا كننده حس نوخواهی بشر است اما بی ریشه و بی تكیه گاه نباشد و در عین حال به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد.
یونانیان باستان دانشی را كه برای آفرینش آثار هنری و وسایل نیاز است تخنه می نامیدند. تخنه ( اساسی در زمینه معماری، به طرحی بیاندیشیم كه بهترین استفاده را در خدمت زمان انجام دهد. به عبارتی تلفیق زمان و مكان به این معنی كه به اقتضاء زمان و ساعتهای متفاوت از مكان استفاده گردد. این عمل با تغییر فرم دادن (deformation) خطوط و اشكال حاصل می گردد.
در زمانه سرعت و تكنولوژی اگر قرار است بنایی در جهت استفاده برای مقصود خاصی به كار رود (و به عبارتی صرفا تزئینی نباشد) لازم است كه در عین بدیع بودن متناسب با آن مقصود باشد و به سهولت بخشیدن امور و تسریع در كارها كمك كند و در عین ایجاد آرامش واجد زیبایی ظاهریشد و در پس پشت هر فرمی خطوط و اشكال هندسی متنوع وممكن می نگرد تا بتواند هم نمادهای سنتی هر قوم را دراثر جدید حفظ نماید و هم بر آورنده نیازهای بشر مدرن باشد و هم مایه آرامش، در واقع او بر اساس یك سری داده های اولیه بدون محدود ساختن خود در یك قالب از پیش تعیین شده و به عبارتی بستن دست و پای خود در محدودیتها، طرحی نو برگرفته از نوعی الهام و جرقه ذهنی در اندازد كه به بهترین وجه با تغییر صورت دادن به اشكال و خطوط معمول،‌ نقشه ای متمایز و خلاق ولی در عین حال با اساسی محكم طراحی كند.


●نكات عمده :
۱- از پیش متعین نبودن طرح (متفاوت بودن آن طرح)
۲- سابقه تربیتی، فكری و فرهنگی اصیل (مثل تركیب رنگها یا نوع فرم خطوط و اشكال)
۳- اطلاعات كافی و به روز در زمینه معماری
۴- آشنایی با سبكهای متنوع در معماری
۵- طبع هنری و شاعرانه داشتن
۶- توجه به یافتهای متنوع و منظرهای مختلف از یك حقیقت
۷- اعتماد به موهبت الهی در تفكر بشری
۸- توجه به شرایط و اقتضائات زمانی، مكانی، روحی، فرهنگی
۹- جالب بودن و ارضا كننده حس نوخواهی بشر
۱۰-توجه به مبانی اولیه و ضروری در ایجاد طرح و نقشه
۱۱-نه نافی سنت هاست و نه تبعیت مقلدانه و كپی وار از روش های سنتی می كند بلكه با الهام از سنتها طرحهای بدیع ارائه می كند.

بنابراین این معماری، یك معماری پا در هوا نیست كه ریشه ای در زمین نداشته باشد بلكه در عین حال كه از اعماق سرچشمه زمین تغذیه می كند اما نگاهی به بالا انداخته و توانسته وجوه غیرقابل دید برای عموم را دریابد و به امكانات مختلف و غیر معمول صور توجه كند تا بتواند طرحی نو را كه در عین حال بی خانمان نیست برنامه ریزی كند
نوشته شده توسط شكوفه پیراوی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M I N A محسن فروغی مشاهیر معماری 4
M I N A محسن مصطفوی مشاهیر معماری 0

Similar threads

بالا