اگر بری به طرفت تیغ پرت میکنماجوجه تيخي كه گريه نميكنه
اگر بری به طرفت تیغ پرت میکنما
قایقی خواهم ساخت ،
خواهم انداخت به آب .
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه ی عشق
قهرمانان را بیدار کند.
قایقی از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید ،
همچنان خواهم راند .
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به د ریا ـ پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان.
همچنان خواهم راند .
همچنان خواهم خواند :
"دور باید شد ، دور"
مرد آن شهر اساطیر ند اشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود .
هیچ آیینه ی تالاری ، سر خوشی ها را تکرار نکرد .
چاله آبی حتی ، مشعلی را ننمود .
دور باید شد ، دور .
شب سرودش را خواند ،
نوبت پنجره هاست .
همچنان خواهم خواند .
همچنان خواهم راند .
پشت دریا ها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است .
بام ها جای کبوتر هایی است ، که به فواره ی هوش بشری
می نگرند.
دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه ی معرفتی است .
مردم شهر به یک چینه چنین می نگرند
که به یک شعله ، به یک خواب لطیف.
خاک ، موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد .
پشت در یاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان
است .
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند .
پشت دریاها شهری است
قایقی باید ساخت ...
ميرم ولي گفتم فقط امشب رو مهمونتون هستم و دوس داشتم بچه ها يه بار ديگه دور هم جمع بشيمبرو دیگه اه اینقدر حرف می زنی
میخوای بری یه خدا حافظی میکنن و می رن دیگه اینقدر حرف زدن نداره که((البته تمام خانوما اینجورین یک ساعت و نیم فقط خداحافظیشونه وا بحال بقیش)) شوخی کردم
خدا نگه دار
یک روز غمی رسد به اندازه ی کوه
یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت
افسانه ی زندگی چنین است عزیز
در سایه ی کوه باید از دشت گذشت
اخه کجا داری میری تو هان
میام گوشتو می گیرما بشین سر جات
داداش مهدي بگم كچل شدي همه بهت بخندن
تو آينه يه نگاه بنداز چقدر بيريخت شدي اونوقت تو ميخواي بشي خوشگل باشگاه
هفته ای یه بار یه سر بزنی بد نیستا!
چندتا عکس از خودم بزارم بمونی!!!؟؟؟
هنوز ول نکردم بشین سر جات تا نزدمتكندي گوشمو ول كن
حالا كه ول كردي
نميشه نميشه نميشه
اي مهربانتر از من
با من
در دستهاي تو
آيا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟
کز من دريغ کردي
تنها تويي
مثل پرنده هاي بهاري در آفتاب
مثل زلال قطره بباران صبحدم
مثل نسيم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهرباني تو با من
در کوچه باغهاي محبت
مثل شکوفه هاي سپيد سيب
ايثار سادگي است
افسوس آيا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مايوس مي کند؟
آخه چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟
خیلی بی انصافی
اگه من اینکار رو میکردم چی میگفتی؟؟؟؟
میشه یه دلیل بیاری که من هم قانع بشم؟؟؟؟؟
آخه تو چرا لجبازی میکنی؟؟؟؟
چرا اذیت میکنی؟
خودت میدونی که حال من خوب نیست
باشه اذیت کن
تو هم زخم بزن
اخ آخ كنديشهنوز ول نکردم بشین سر جات تا نزدمت
بخدا قلبم میگیره وقتی دارم می خونم این تاپیک رو
قلبم تپشش زیاد میشه
شاید یاد خاطره های گذشتم میافتم