«ما سَلَكَكُمْ في سَقَرْ...»

ساقي كوير

عضو جدید
آنچه كه سلوك و حركت وجودي انسان را تضمين مي­كند و به فوز مي­رساند بايد ابزاري غير از خلوت، تمركز، رياضت با تمام انواع و اقسامش أعم از شرعي و غير شرعي باشد. . كسي كه بناي آن دارد كه از قدرت­ها و علومش حركت بيشتري را دنبال كند و به آن حقيقت عبوديّت برسد آن سه هدف كه اشاره شددر سير و سلوك كه عبوديّت بود و لهف الي جودِالله بود و رضاءبه بقضاءالله بود اين اهداف مركب­هاي ديگري را مي­طلبد.
انسان بايد به اين مطلب فكر كندكه ما سلككم في سقر، چي ما رادر اين رنجها انداخت،ما با چه مركب­هايي حركت مي­كرديم و به چه اهدافي فكر مي­كرديم و به كجاي راه رسيديم.
انسان هرمقدار هم كه سالك باشد.به طوري كه حتي زمزمه فرشتگان را نيز بشنود و به قول حافظ از شنيدن صدا و نفس فرشتگان به حال ملال در بيايد باز اين نوع سلوك مي­تواند با رنج و تبعيد و سقر همراه باشد، كساني رجيم نيستند، كساني محكم مي­توانند بعد از اينكه ضربه آخر بر فرق مباركشان زدند جازمانه فرياد فزتُ و ربِّ الكعبه بگويند و فوز خودشان را جشن بگيرند كه مركب­هاي ديگري در سلوك داشته باشند.
خلوت، تمركز و رياضت كافي نيست و با اينها كار اصلاح نمي­شود چرا كه رياضت ها كارهايي است كه ما انجام مي­دهيم و. كارهايي كه ما انجام مي­دهيم با ذوق ما همراه است، و درست نمي­تواند نقطه­هاي ضعف ما را فشار دهد و درست نمي­تواند آن وابستگي ما را از بين ببردو با رياضت كار اصلاح نمي­شود.
وسائل سلوك هدايت است، شُكر است، بلاءهست و... و ركن تمامي مراحل سلوك بلا مي­باشد، و بلاء دو شكل دارد(إنما نبلوكم بالشر و الخير) بلا درست آنجايي فرود مي­آيد و اتفاق مي­افتد كه آدمي خودش نمي­تواند آنجا را پاك كند، كه اين خاصيت بلاست و هركس به تناسب خودش بلا مي­بيند. بلاست كه نشان مي­دهد كه ما كجاي كاريم و قدر و اندازه ما را به ما نشان مي­دهد.
سلوكي كه بخواهد سقر نباشد و به وسيله آن به وصول حق دريابد آن سلوكي است كه با بلا همه رشت­هاي تعلّق انسان را قطع كند. همه وابستگي هاي درون انسان را و شرك­هاي خفي و أخفي او را از او بگيرد.
و آن چيزي كه باعث سلوك سقر مي­شود و باعث عذاب مي­شود. آن است كه ما به حق پيوند نخورديم، عارفي كه خود را مستغيث بجودالله و بخشش خدا نداند. عارف نيست و براي سلوك حتي نياز به يقين نداريم، براي سلوك با احتمال هم مي­توانيم حركت كنيم. يقين نه شرط لازم براي سلوك است و نه شرط كافي. مي­توانيم با يقين سالك نباشيم و مي­توانيم با احتمال سالك باشيم حتي شروع سلوك با احتمال است و يقين در مراتب بالاي سلوك به سالك داده مي­شود.:gol::gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Similar threads

بالا