یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی اخر امد دوسداران را چه شد
در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند[/QUOTE
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
........
در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند[/QUOTE
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
........
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دو نصیحت کنـمت بشنو وصد گنج ببر از در عـیـــش درآ و به ره عــیــب مــپـــوی
حافظ
[/FONT]
دو نصیحت کنـمت بشنو وصد گنج ببر از در عـیـــش درآ و به ره عــیــب مــپـــوی
حافظ
یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب منیاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم من بجز از کشته ندروی
حافظ
[/FONT]
دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگهیاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه
دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه
[FONT=times new roman,times,serif]همی ز عادت و کردارِ زشت کم کردن هَماره بر صفت و خوی نیک افزودن[/FONT]
دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هم گلستان خیالم زتو پرنقش ونگار [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] هم مشام دلم اززلف سمن سای توخوش
حافظ
[/FONT]
هم گلستان خیالم زتو پرنقش ونگارهم مشام دلم اززلف سمن سای توخوش
حافظ
[FONT=times new roman,times,serif]شنیده اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطرِ بیچارگان نیاسودن[/FONT]
شنیده اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطرِ بیچارگان نیاسودن
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز که خورشید غنی شد کیسه پرداز به یاد رفتگان و دوستداران موافق گرد با ابر بهاران
حافظ
نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بيدل که جاي فريادست
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر | ز طرزی کن نگردد شهره بگذر | |
چو من ماهی کلک آرم به تحریر | تو از نون والقلم میپرس تفسیر |
راه و رسم عاشقي را شاعران دانند و بس
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر ز طرزی کن نگردد شهره بگذر چو من ماهی کلک آرم به تحریر تو از نون والقلم میپرس تفسیر
راه و رسم عاشقي را شاعران دانند و بس
آنچه را بر دل نشيند بر زبان رانند و بس
سر فتنه دارد دگر روزگار | من و مستی و فتنهی چشم یار | |
یکی تیغ داند زدن روز کار | یکی را قلمزن کند روزگار |
حافظ
سر فتنه دارد دگر روزگار من و مستی و فتنهی چشم یار یکی تیغ داند زدن روز کار یکی را قلمزن کند روزگار
روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
نکرد آن همدم دیرین مدارا | مسلمانان مسلمانان خدا را |
نکرد آن همدم دیرین مدارا مسلمانان مسلمانان خدا را
ز شادي دست و پا گم ميکنم خود را نمي يابماگر خواهي غم دل با تو گويم جايي نمي يابم
اگر پيدا شود جايي تو را تنها نمي يابم
اگر يابم تو را تنها و جايي هم شود پيدا
مرا با عدو عاقبت فرصت است | که از آسمان مژدهی نصرت است | |
مغنی نوای طرب ساز کن | به قول وغزل قصه آغاز کن |
[FONT=times new roman,times,serif]نخست درسِ هنر را بکودکی خواندن کدام درس هنر،عیبِ خَلق ننمودن[/FONT]
مرا با عدو عاقبت فرصت است که از آسمان مژدهی نصرت است مغنی نوای طرب ساز کن به قول وغزل قصه آغاز کن
مرا با عدو عاقبت فرصت است
که از آسمان مژدهی نصرت است
مغنی نوای طرب ساز کن
به قول وغزل قصه آغاز کن
نخست درسِ هنر را بکودکی خواندن کدام درس هنر،عیبِ خَلق ننمودن
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟!
(استاد محمدحسین شهریار)
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی فال به نام من بیچاره زدند
نگاه کن که غم درون سینه ام چگونه قطره قطره آب میشود؟!
چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیردست آفتاب میشود؟!
(فروغ)
در این خونفشان عرصهی رستخیز | تو خون صراحی و ساغر بریز | |
به مستان نوید سرودی فرست | به یاران رفته درودی فرست |
تندرستان را نباشد درد ریش
در این خونفشان عرصهی رستخیز تو خون صراحی و ساغر بریز به مستان نوید سرودی فرست به یاران رفته درودی فرست
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به هم دردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود نا خورده نیش
شرابم ده و روی دولت ببین | خرابم کن و گنج حکمت ببین | |
من آنم که چون جام گیرم به دست | ببینم در آن آینه هر چه هست |
تمام از گر دش چشم تو شد کار من اي ساقي
شرابم ده و روی دولت ببین خرابم کن و گنج حکمت ببین من آنم که چون جام گیرم به دست ببینم در آن آینه هر چه هست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |