دهه شصتياش بياتن تو........

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم بدجور هواي اون موقع هاروكرده


يادتونه.........................!!!!


مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما
بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی !

تقلید کار میمونه…میمون جزو حیوونه !
این جمله حرص درار ترین جمله بود تو اون زمان !


… سیاهی کیستی ؟منم پار۳۰ کولا

آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه !

وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه
میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم !



وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم
بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند
دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم
بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !

اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !






يادش بخير هميشه از جلد اين دفترا بدم ميومد و سعي ميكردم خوشلترين كاغذ كادورو برا جلدش انتخاب كنم

خوشگلترين برچسبامم كه نامو نام خانوادگي داشت ميزدم روش


واااااااي چه عذابي ميكشيدم سرخط كشيشhttp://www.daneshju.ir/forum/images/smilies/icon_pf (34).gif




هميشه مشقامو مينوشتم تامامانم بذاره بازي كنم عااااااااااااااااااشق اين بازي بودم
هنوزم سگامو دارم



يادمه آخره اون سال كتاب فارسي منم شده بود مثله كتاب
كبري



چقدر اين فيلمومن دوس داشتممممم



هميشه ازين كارتونا بدم ميومد




 
آخرین ویرایش:

Aghrab Khatoon

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همش عالی بوووووووووووووووود
یادش بخیر واقعا"...
مخصوصا" این...

اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
همش عالی بوووووووووووووووود
یادش بخیر واقعا"...
مخصوصا" این...

اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !
هميشه منتظر زنگاي ورزش بودم
مدرسه كويت ميشد اون زنگ
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
حالا بازشما یه سگا داشتین
ما که هیچی
میرفتیم بیرون با بچه ها تیله بازی و توپ بازی و...
تازه ما همون روی جلد دفتر با خط خرچنگی اسممون رو مینوشتیم
خاطرات خوبی بود
ممنون
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
حالا بازشما یه سگا داشتین
ما که هیچی
میرفتیم بیرون با بچه ها تیله بازی و توپ بازی و...
تازه ما همون روی جلد دفتر با خط خرچنگی اسممون رو مینوشتیم
خاطرات خوبی بود
ممنون
خواهش
خب معمولا پسرا واسشون مهم نيس
من پايين هر برگ از دفترم يه برچسب ميچسبوندم:D
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي بزرگ مي‌شوي ديگر...


وقتي بزرگ مي‌شوي ديگر خجالت مي‌كشي به گربه‌ها سلام كني و براي پرنده‌هايي كه آوازهاي نقره‌اي مي‌خوانند دست تكان بدهي.

خجالت مي‌كشي دلت شور بزند براي جوجه قمري‌هايي كه مادرشان برنگشته، فكر مي‌كني آبرويت مي‌رود اگر يك روز مردم، همان‌هاي كه خيلي بزرگ شده‌اند، دل شوره‌هاي قلبت را ببينند و به تو بخندند.
وقتي بزرگ مي‌شوي ديگر نمي‌ترسي كه نكند فردا صبح خورشيد نيايد، حتي دلت نمي‌خواهد پشت كوه‌ها سرك بكشي و خانه خورشيد را از نزديك ببيني.

ديگر دعا نمي‌كني براي آسمان كه دلش گرفته، حتي آرزو نمي‌كني كاش قدت مي‌رسيد و اشك‌هاي آسمان را پاك مي‌كردي.

وقتي بزرگ مي‌شوي، قدت كوتاه مي‌شود. آسمان بالا مي‌رود و تو ديگر دستت به ابرها نمي‌رسد و برايت مهم نيست كه توي كوچه پس كوچه‌هاي پشت ابرها، ستاره‌ها چه بازي مي‌كنند.

آنها آنقدر دورند كه تو حتي لبخندشان را هم نمي‌بيني!! و ماه، همبازي قديم تو آنقدر كمرنگ مي‌شود كه اگر تمام شب را هم دنبالش بگردي پيدايش نمي‌كني. وقتي بزرگ مي‌شوي، دور قلبت سيم خاردار مي‌كشي و در مراسم تدفين درخت‌ها شركت مي‌كني و فاتحه تمام آوازها و پرنده‌ها را مي‌خواني و يك روز يادت مي‌افتد كه تو سال‌هاست چشمانت را گم كرده‌اي و دستانت را در كوچه‌هاي كودكي جا گذاشته‌اي، آن روز ديگر خيلي دير شده است



كاش زندگي دكمه ريپيت اگين داشت...........

 

yoolia

عضو جدید
کاربر ممتاز
واییییییییییییی عاشقتمممممممممممممممم
کلی خاطرات خاک خورده رو جلا دادی
مرسی
 

m3164

کاربر فعال تالار مهندسی شیمی
کاربر ممتاز
سلامتی اونایی که به خاطر بعضی از همکلاسیاشون لباس نوهاشونو نمی پوشیدند

سلامتی اونایی که به خاطر بعضی از همکلاسیاشون لباس نوهاشونو نمی پوشیدند

خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن مانا ترند
درس‌هاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مكارو دزد دشت وباغ
روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است
كاكلي گنجشككي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود
با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن ميدريد
تا درون نيمكت جا ميشديم
ما پرازتصميم كبري ميشديم
پاك كن هايي زپاكي داشتيم
يك تراش سرخ لاكي داشتيم
كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ كاه بود
مانده در گوشم صدايي چون تگرگ
خش خش جاروي با پا روي برگ
همكلاسي‌هاي من يادم كنيد
بازهم در كوچه فريادم كنيد
همكلاسي‌هاي درد و رنج و كار
بچه‌هاي جامه‌هاي وصله‌دار
بچه‌هاي دكه خوراك سرد
كودكان كوچه اما مرد مرد
كاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بود و تفريقي نبود
كاش مي‌شد باز كوچك مي‌شديم
لا اقل يك روز كودك مي‌شديم
ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن گچ‌ها كه بودش روي دوش
اي معلم ياد و هم نامت بخير
ياد درس آب و بابايت بخير
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها را خط بزن
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهیییییییی
آخه چرا ما دهه شصتیا اینقد مظلوم بودیم؟
یادتونه یه کیکی تازه اومده بود...کیک رو که میخوردیم کاغذ زیرشم گلوله میکردیم مینداختیم بالا:biggrin:...انگار همه مزه کیک تو کاغذش بود:redface:
لطفا تایید کنید وگرنه شک میکنم به خودم:biggrin:
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهیییییییی
آخه چرا ما دهه شصتیا اینقد مظلوم بودیم؟
یادتونه یه کیکی تازه اومده بود...کیک رو که میخوردیم کاغذ زیرشم گلوله میکردیم مینداختیم بالا:biggrin:...انگار همه مزه کیک تو کاغذش بود:redface:
لطفا تایید کنید وگرنه شک میکنم به خودم:biggrin:
تائئئئئئئئئئئئئئئئد مينماييم.صدالبتتتتتتتتتتتتتته
من دلم ازون شيركاكائو شيشه اي ها ميخواد :redface:
تو دبستان بهمون تغذيه ميدادن
يه بار تو هفته شيركاكائوشيشه اي يادش بخير هيچ شيركاكائويي مزه اونو نميده
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن مانا ترند
درس‌هاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مكارو دزد دشت وباغ
روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است
كاكلي گنجشككي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود
با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن ميدريد
تا درون نيمكت جا ميشديم
ما پرازتصميم كبري ميشديم
پاك كن هايي زپاكي داشتيم
يك تراش سرخ لاكي داشتيم
كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ كاه بود
مانده در گوشم صدايي چون تگرگ
خش خش جاروي با پا روي برگ
همكلاسي‌هاي من يادم كنيد
بازهم در كوچه فريادم كنيد
همكلاسي‌هاي درد و رنج و كار
بچه‌هاي جامه‌هاي وصله‌دار
بچه‌هاي دكه خوراك سرد
كودكان كوچه اما مرد مرد
كاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بود و تفريقي نبود
كاش مي‌شد باز كوچك مي‌شديم
لا اقل يك روز كودك مي‌شديم
ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن گچ‌ها كه بودش روي دوش
اي معلم ياد و هم نامت بخير
ياد درس آب و بابايت بخير
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها را خط بزن
ممنونم دوست عزيز
تشكرام باز غيب شد
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
تائئئئئئئئئئئئئئئئد مينماييم.صدالبتتتتتتتتتتتتتته
من دلم ازون شيركاكائو شيشه اي ها ميخواد :redface:
تو دبستان بهمون تغذيه ميدادن
يه بار تو هفته شيركاكائوشيشه اي يادش بخير هيچ شيركاكائويي مزه اونو نميده
اااااااا
پ چرا به ما نمیدادن؟:(
میگم چرا کمبود کلسیم دارم!اینطوری بوده پس:biggrin:
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
اااااااا
پ چرا به ما نمیدادن؟:(
میگم چرا کمبود کلسیم دارم!اینطوری بوده پس:biggrin:
:biggrin:برو شكايت كن از وزير آموزش پرورش
حقتو پس بگير
كلسيوماي ازدست رفترو پس بگييييير
من مثه شيير پشتتم;)
 

middbox

کاربر بیش فعال

دلم بدجور هواي اون موقع هاروكرده


يادتونه.........................!!!!


مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما
بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی !

تقلید کار میمونه…میمون جزو حیوونه !
این جمله حرص درار ترین جمله بود تو اون زمان !


… سیاهی کیستی ؟منم پار۳۰ کولا

آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه !

وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه
میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم !



وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم
بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند
دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم
بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !

اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !






يادش بخير هميشه از جلد اين دفترا بدم ميومد و سعي ميكردم خوشلترين كاغذ كادورو برا جلدش انتخاب كنم

خوشگلترين برچسبامم كه نامو نام خانوادگي داشت ميزدم روش


واااااااي چه عذابي ميكشيدم سرخط كشيش





هميشه مشقامو مينوشتم تامامانم بذاره بازي كنم عااااااااااااااااااشق اين بازي بودم
هنوزم سگامو دارم



يادمه آخره اون سال كتاب فارسي منم شده بود مثله كتاب
كبري



چقدر اين فيلمومن دوس داشتممممم



هميشه ازين كارتونا بدم ميومد






یادمه کلاس اول و دوم پسرا تو نوبت دخترا بودن ازکلاس پنجم دخترا یکی میومد تو کلاس ما مبصر میشد ، همیشه خواهرم میومد مبصر میشد منم حال میکردم ، کسی جرات نداشت بهم بگه تو اینقدر فضول بودم که ناظم نمیدونست باهام چیکار کنه با خواهرم صحبت میکرد که میخواد منو گول بزنه میگفت اگه یه بار دیگه فضولی کنی و دروغ بگی میزارمت رو دستگاه دروغ سنج ( ما هم ساده ) البته من هیچوقت دروغ نمیگفتم ولی نمیدونم چرا اون فکر میکرد من دروغ میگم، بهترین سالای عمرم بووووود ، مدرسه افطاری درست میکرد همیشه برنجشون و من تهیه میکردم با معلما و والدین دعوت میشدیم اونجا

ایخدا چه زود گذشت ( خانم کرمی، آقای هادی پور ، آقای سرخوش ، آقای گنجی ) خانم آماره ناظممون بود

یادش بخر الان خواهرم داره سوئد زندگی میکنه فقط گاهی وقتا آقای هادی پور و آقای سرخوشو میبینم
دلم برای همشون تنگ شده
امیدوارم هر جا هستن سالم باشن
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:برو شكايت كن از وزير آموزش پرورش
حقتو پس بگير
كلسيوماي ازدست رفترو پس بگييييير
من مثه شيير پشتتم;)
آره میرم حقمو میگیرم..منو میبینی که با یه وانت از اون شیر شیشه ایا دارم میام خونه:biggrin:
من چرا تشکر ندارم؟:confused:
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمه کلاس اول و دوم پسرا تو نوبت دخترا بودن ازکلاس پنجم دخترا یکی میومد تو کلاس ما مبصر میشد ، همیشه خواهرم میومد مبصر میشد منم حال میکردم ، کسی جرات نداشت بهم بگه تو اینقدر فضول بودم که ناظم نمیدونست باهام چیکار کنه با خواهرم صحبت میکرد که میخواد منو گول بزنه میگفت اگه یه بار دیگه فضولی کنی و دروغ بگی میزارمت رو دستگاه دروغ سنج ( ما هم ساده ) البته من هیچوقت دروغ نمیگفتم ولی نمیدونم چرا اون فکر میکرد من دروغ میگم، بهترین سالای عمرم بووووود ، مدرسه افطاری درست میکرد همیشه برنجشون و من تهیه میکردم با معلما و والدین دعوت میشدیم اونجا

ایخدا چه زود گذشت ( خانم کرمی، آقای هادی پور ، آقای سرخوش ، آقای گنجی ) خانم آماره ناظممون بود

یادش بخر الان خواهرم داره سوئد زندگی میکنه فقط گاهی وقتا آقای هادی پور و آقای سرخوشو میبینم
دلم برای همشون تنگ شده
امیدوارم هر جا هستن سالم باشن
چه باحااااااااال:biggrin:
وقتي مبصر ميشديم انگار پست رياست جمهوري داشتيم
خيلي حال ميكردم
مخصوصاوقتي اسم بچه هارو تو بدها مينوشتمو اونا ميومدن خواهش............. كه اسممونو خط بزن
 

middbox

کاربر بیش فعال
اولین روز دبستان

اولین روز دبستان

راستی کلاس سوم بودم اومدن تو مدرسه یه فیلم درست کردن همتون اون فیلمو دیدین ، اگه اسمشو بگم همه میفهمن..... نمیتونم بگم ...شرمنده بخدا خیلی دلم میخواد بگم ولی نمیشه..........

اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد

باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیلم چی؟:question:
چقد مدرسه ما از همه چی محروم بوده:D
 

middbox

کاربر بیش فعال
کسی یادش هس؟ یه کاکائو های کروی یا شکلهای متفاوت دیگه ای بود دورشو ورقهای آلومینیومی گذاشته بودن وسط اون کاکائو شانسی بود .... چیزای زیبایی از توش در میومد...

کی یادش هست کلوچه نادری ی ....
بسکوییت گندمی... با اون ساقه....
خونه مادربزرگه....
فوتبالیستها
تیم امید
السونو ولسون
پرین
پسر کوهستان
توشیشان
دوقولوهای افسانه ای
مدرسه موشها
......
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستی کلاس سوم بودم اومدن تو مدرسه یه فیلم درست کردن همتون اون فیلمو دیدین ، اگه اسمشو بگم همه میفهمن..... نمیتونم بگم ...شرمنده بخدا خیلی دلم میخواد بگم ولی نمیشه..........

اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد

باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

:gol:
بين خودمون ميمونه
كدوم فيلم؟؟؟:D
فیلم چی؟:question:
چقد مدرسه ما از همه چی محروم بوده:D
يادت باشه اين محروميتارو هم پس بگيري

همين شماهايين كه پس فرامملكتو آباد ميكنين
اميد ما به شما بچه هاي مدارس مناطق محرومه.............................دي
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشکرررررررررررررررررررررررررر
بووووووووووووووووووس
بخخخخخخخخخخخلللللللل
تاپیکت خیلی باحاله
ممنون عزيزم
چيشات باحال ميبينه
کسی یادش هس؟ یه کاکائو های کروی یا شکلهای متفاوت دیگه ای بود دورشو ورقهای آلومینیومی گذاشته بودن وسط اون کاکائو شانسی بود .... چیزای زیبایی از توش در میومد...

کی یادش هست کلوچه نادری ی ....
بسکوییت گندمی... با اون ساقه....
خونه مادربزرگه....

فوتبالیستها
تیم امید
السونو ولسون
پرین
پسر کوهستان
توشیشان
دوقولوهای افسانه ای
مدرسه موشها
......
من اينارو خيلي خوب يادمه
عاششششششششششق
دوقلوها بودماااا
 

Similar threads

بالا