قصة شيرين
قصة شيرين
مهرورزان زمانهاي كهن
هرگز از خويش نگفتند سخن
كه در آنجا كه” تو“ئي
برنيايد دگر آواز ز”من“
ماهم اين رسم كهن را بسپاريم به ياد
هرچه ميل دل دوست؛
بپذيريم به جان!
هرچه جز ميل دل او؛
بسپاريم به باد!
آه!
باز اين دل سرگشتة من
ياد آن قصة شيرين افتاد؛
بيستون بود و تمناي دو دوست؛...