یک ملا و یک راهب كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از ديري به دير ديگر سفر مي كردند ، سر راه خود دختري را ديدند در كنار رودخانه ايستاده بود و ترديد داشت از آن بگذرد.
وقتي ان دو نزديك رودخانه رسيدند دخترك از آن ها تقاضاي كمك كرد. راهب بلا درنگ دخترك را برداشت و از رودخانه گذراند.
آن دو...