lilium.y
پسندها
3,636

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دستان تو.
    پاییز آمد و من‎ ‎ساختن لحظات ناب را بدون تو حرام کرده ام
    چه بهانه های خوبی برای امروز هست اما تو را ندارم‎
    !‎مثلا خوردن یک ‏لیوان قهوه در کافه هایِ کنار پیاده رو کار شراب را می کرد، اگر دستان تو در دستانم بود!‏‎ ‎
    بعد از آن هم پیاده روی در خیابان ولیعصر‎ ‎مردم درگیر روزمرگی و من هم درگیر پیچش موهایت که باد به صورتم می زند وقتی دارم ‏شعر در گوش ات زمزمه می کنم‎
    تو هم درگیر صدای دورگه من‎!‎‏
    فکر کن کمی سرد هم باشد،
    کل ولیعصر را قدم می زدیم، اگر ‏دستان تو در دستانم بود‎!‎
    کنسرت سیامک عباسی به یاد ماندنی می شد و تا خانه همه ی آهنگ هایش را با صدای بلند برایت می خواندم و تو هم الکی از ‏صدای من تعریف می کردی و من هم ذوق مرگ می شدم !
    اگر دستان تو در دستانم بود!‏
    میدانی؟
    مدینه فاضله ی من لحظاتِ با تو بودن شده، آن هم در خیال، اما من به این خیالِ با تو بودن هم خیانت نمی کنم‎ !
    راستی... فکر کن باران هم ببارد‏‎!
    این روزها قهوه ام را ...
    تلخ تر از همیشه می نوشم ...
    کمتر می خوابم ...
    و بیشتر سکوت می کنم ...
    من منتظرم ...
    و انتظــار ...
    دل آشوب ترین واژه ی دنیاست ...
    خوشم با شمیم بهاری که نیست
    غباری که هست و سواری که نیست
    دو فصل است تقویم دلتنگی ام
    خزانی که هست و بهاری که نیست...
    یکی از همین روزها خودم را باید بنشانم ....
    کمی جدی صحبت کنم...!
    مثلا بگویم کمی به فکر خودت باش.....!
    شاید هم گفتم کمی تو فراموش کن ...
    یکبار تو زودتر برو...
    شاید گفتم ...کمی خودت را بردار و برو...
    رفتن گاهی عجیب فعل قشنگیست....!!
    سلام عزیزششششش������
    دلش برات یه ذره شده بود������������������
    به به..کاربر فعالم ک شدی������
    خوبی؟؟؟؟
    خوش میگذره؟؟؟
    سلام عزیزممممم??????
    دلم برات یه ذره شده بود??????????????????
    به به..کاربر فعالم ک شدی??????
    خوبی؟؟؟؟
    خوش میگذره؟؟؟
    عالی :)

    باشه بفرمایین خیلی خوشحال شدم :gol

    روز بخیر بهار جان:redface:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا