یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام علی اقای گل
    مرسی
    خوبم
    شما خوبین؟
    از جریمه ها چه خبر؟
    از شازده پسر چه خبر؟
    میدونین که چ کسی رو مد نظرم هست
    ان شاء الله با خوندن این دعا در اول ماه صفر از بلا دور بوده و حاجت روا بشید
    سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین



    دست عشق از دامن دل دور باد !

    مي‌توان آيا به دل دستور داد؟!

    مي‌توان آيا به دريا حكم كرد

    كه دلت را يادي از ساحل مباد؟!

    موج را آيا توان فرمود: ايست!

    باد را فرمود: بايد ايستاد؟ !

    آنكه دستور زبان عشق را

    بي‌گزاره در نهاد ما نهاد

    خوب مي‌دانست تيغ تيز را

    در كف مستي نمي‌بايست داد !!!
    خوبه خوشبحالت یکم از خامی در اومدی،
    ما انقدر پخته شدیم، دیگه داریم ته دیگ می بندیم!!!
    خوبم مرسی.
    رو به راه هستم اما رو به همون راهی که باید باشم نیستم!!!
    اسمش آشناست !کدوم شعرشِ؟
    در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
    می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

    می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
    چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

    باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
    باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

    شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
    یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست

    چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
    دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!

    وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
    پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

    می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
    باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست...!

    بعد تو این کار هر روز من است
    باور این که نباشی،کار آسانی که نیست...!
    سلام علی اقای گل
    خوب هستین؟
    چه خبرا؟
    خوش میگذره؟
    افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
    هرچشمه ای که می خشکید از چشم ماه می افتاد
    از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
    یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
    دل چشمه بود و می جوشید وقتی خدا واسه ی مردم
    هر روز یه کوزه رو میشکست از تیکه هاش دل می ساخت
    از تیکه تیکه ی قلبم هی کوزه ساخت اما حیف
    هرشب واسه من ِ تنها از خون و خاک گِل می ساخت

    بکار و بچین بچین و ببخش
    زمین خدا برای همست
    ببین و نترس نترس و بگو
    خدای تا ابد خدای همست
    تا چشم کار می کرد و تا اعتماد می کردم
    چشمم به هرچی که می دید
    بی اعتماد تر می شد
    معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
    با هر مسکن ِ تازه دردم زیادتر می شد
    خشکیده تر شدم ای ماه
    عکست توی کدوم چشمست
    اینجا که هرچی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه..
    اینجا که هرچی می گردم راهی به سرپناهی نیست
    روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه..
    بکار و بچین بچین و ببخش
    زمین خدا برای همست
    ببین و نترس نترس و بگو
    خدای تا ابد خدای همست
    بکار و بچین بچین و ببخش
    زمین خدا برای همست
    ببین و نترس نترس و بگو
    خدای تا ابد خدای همست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا