درد بعضی ها، خودشون نیست. دردشون درد و غم داشتن بقیه س. دردشون اینه که گاهی پرپر میزنن تا اون شور و شوق و اندکی نور مهری که پیدا کردن (حتی اگه یک نقطه از بینهایت نور مهر باشه) همون یه نقطه رو به بقیه بدن، اما بیشتر اوقات نتونن،چون نه حرفشون فهمیده میشه و نه مهرشون.
اونوقته که سکوت میکنن و حرفاشون و مهرهاشون همش میشه اشک... چشم هاشون میشه رودخانه داعمی اشکهای نامرعی...
باری به هرجهت، خدا رو شکر، شکر شکر