zahra1386
پسندها
9,996

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قدیما
    شما یادتون نمیاد

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    مثل اینکه زیادی رفتم قدیمتر.خودمم یادم نمیاد
    تا دیداری بعدی خدانگهدار:w15:
    یکی تو پیجش نوشته بود:

    بچه ها من پام شکسته یه مدت نمیتونم بیام فیسبوک...

    گزیده اى از کامنت هاى هموطنان غیورمان را با یکدیگر مرور میکنیم:

    ۱/عـــــــــــــــــه!!!!!! مگه پیاده میاى فیسبوک...؟؟؟؟؟!!!!!

    ۲/مگه تو با پات تایپ میکنى...؟؟؟!!!!

    ۳/این سریو با تاکسى بیا کرایت با من...

    ۴/ببین من مسیرم میخوره ها!!! میتونم تا یه جایى برسونمت!!!

    ۵/عیب نداره به مارک میگیم واست مرخصى استعلاجى رد کنه!

    هنر نزد ایرانیان بود و رفت
    خیلی سخته وقتی داری پست عاشقانه میذاری از خیسی کلیدای کیبوردت بفهمی داری گریه میکنی
    واسه شما هم پیش اومده؟؟؟؟؟
    .
    .
    واس من که پیش نیومده!!
    این قرطی بازیا چیه!!
    من ته دیگ ماکارونیم سوخت گریه نکردم!!!
    این کارا چیه ملت در میارن والا به خدا!:w15:
    یارو تعریف میکرد:
    صبح رفتم واسه صبحانه پنیر بگیرم ...
    به فروشنده میگم اندازه ۲ هزار تومن پنیر می خوام
    یه تیکه کوچولو گذاشت رو ترازو، گذاشتم دهنم ،گفتم بدک نیستش از همین بدین
    برگشته میگه : همین بود دیگه خوردیش!
    تاحالا دقت کردین اول صبحی که خوابالو سوار تاکسی میشی

    این مجریای رادیو چقدر سرحال و پرانرژی ان؟

    آدم دوس داره بگیره خفشون کنه :|
    مخصوصا وختی اون زنههه داد میزنه ایرااااااااانی ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلاااااااام
    ﺩﯾﺸﺐ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﯾﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ
    ﺍﻭﻣﺪ، ﺍﻭﻧﻢ ﭼﯽ، ﯾﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺎﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ
    ﺗﺤﺼﯿﻠﮑﺮﺩﻩ !!!
    ﭼﻪ ﺫﻭﻗﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ
    ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺍﺯ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﮐﻤﺪ
    ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﺎ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﻫﺮﻭﺥ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ
    ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻦ ﻃﺮﻓﻮ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻭ اون تو ﮐﻠﯽ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ
    ﺁﻏﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﮐﻤﺪ ﻻﻣﺼﺐ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ
    ﻭﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﺎﻕ.
    ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ
    ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﻣﺮﺯ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺍﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻢ ﺑﺎ
    وینچستر ﺩﻧﺒﺎﻟﻤﻮﻧﻪ :-S
    مجری: پسرعمه تو چرا انقدر خرابکاری میکنی؟
    پسرعمه: شیطون منو گول میزنه آقای مجری!
    مجری: این شیطون چرا بقیه بچه هارو گول نمیزنه!؟
    پسرعمه: واس کم کاری شیطون هم من باید پاسخگو باشم!؟
    مجری: بچه ی خوب گول شیطون رو نمیخوره
    پسرعمه: بچه ی خوب که فقط مال تو قصه هاس!
    مجری: کی گفته!؟ همین بهزاد پسر آقا بهروز،تا حالا دیدی خرابکاری کنه؟
    پسرعمه: پس من دیروز با کی رفتم ماشین همسایه رو پنچر کردم!؟
    مجری: بچه تو مگه آزار داری!؟ چرا ماشین مردم رو پنچر میکنی!؟
    پسرعمه: بهزاد منو مجبور کرد!تهدیدم کرد که باید ماشین همسایه رو پنچر کنی!
    مجری: پسرعمه من واقعاٌ شرمنده م که بهت شک کردم،اصلاٌ بهش نمیومد یه همچین بچه ای باشه! تهدید کرد که میزنتت؟
    پسرعمه: نه بابا،گفت اگه پنچرش نکنی میرم به آقای مجری میگم که مغازه عباس آقا رو تو آتیش زدی!:w15:
    اداره آب و فاضلاب :
    در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای آبی ، از کولرهای گازی استفاده کنید
    اداره برق :
    در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای گازی ، از کولرهای آبی استفاده کنید
    اینایی که تو شروع صحبتاشون میگن فضولی نباشه ها…
    اینا آدمای ترسناکین چون به کمتر از شماره شناسنامه مامان باباتون راضی نمیشن
    قبلا به گربه پخ میکردیم ۳ متر رو هوا بودن،حالا از کنارمون ردمیشن نگاه معنادارچند ثانیه ای هم میکنن، همین مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن!
    مامانم مودم رو گذاشته توی آشپزخونه!!
    هر وقت کارمون داره، دیگه صدامون نمی کنه، مودم رو خاموش می کنه... یکی یکی از اتاقمون خارج مى شیم!
    اصن ى وضعىىى
    من به این شکلک بسنده میکنم:دی خودش گویای همه چی هست!از شعر حافظ سعدی و اندی داریوش ....:heart:

    :w15::w15:
    سلام زهرا جون...احوالتت؟؟

    منم خوبم شکر خدا، یه کارایی کردم اینجا نمیشه بگم که حسابی سرم شلوغه...ازدواجم نکردم اصلا، گفتم بزارن این دو هفته بگذره یکم سرم خلوت شه بعدش دیگه یه گلی ، دختری به سرم بمالن...:D

    تو خوبی خواهر شومبولویی؟؟:D خوب ولله یه حالی از من بپرسی خداییش خداییش، به قسم آیه گناه که نمیکنی هیچی، یه ثوابی هم واست مینویسن...:razz:

    خیلی موخوامت ولی هموجوری:redface::D
    زهرایی جون شبت بخیر عزیزم ، من برم لالا ، فعلا ، بای بای عزیزم :* :heart:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا