DONYA16822
پسندها
990

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدا پرسید:

    میخوری یا میبری؟

    و من گرسنه پاسخ دادم :

    میخورم!

    چه میدانستم

    لذت ها را می برند،

    غصه ها را می خورند...

    "حسین پناهی"
    همین یک وجب آسمان که در اتاق میتراود ، بس است:smile:.سلام دیگه قرار باشه یه امشب شعرای ارامش بخش و شاد باشه دیگه:)
    به گمانم هدف از آفرینش فقط درد است

    ناامید نیستم از رحمت خدا ، اما خدا هم انگار قهر است

    در بی کرانه اقیانوس دنیا سهم من فقط سراب است

    آرزوهای رنگین من چه زیبا بر آب است

    این دنیا دریاست و خانه ام بر ساحل بنا شده است

    گر به دریا هم بزنم دل را ، عاقبت مرگ و غرق است

    گویند دنیا مکان آزمون و خطا است

    کارنامه من بی آزمون هم رد است

    جای درسهایش ، تک به تک درد است

    معدل من در زندگی یک کلام صفر است

    نکند آن دنیا هم حاصلم درد است ؟
    خدایـــا؛

    گفتم دست خالی زشت است ، مهمانی رفتن!

    دست پُر آمده‌ام،

    دستی پُر از گنـاه

    چشمی پُر از امیـد

    بمانم یا برگردم...؟!؟


    سلام دوست خوبم[IMG]
    از الان تا شب یلدا وقت دارید
    :heart:از انارهایی که مهمون روزای آخر پائیزتون هستن:heart:
    عکس تهیه فرمائید و در مسابقه عکاس باشی شرکت نمایید[IMG]
    بیاید از عشق صحبت کنیم....... ممنونم تا حالا گوش نداده بودم الان دارم گوش میدم خیلی مررررسی خیلی:gol:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/525370-برای-داشتن-یک-زندگی-عالی?p=7124722#post7124722
    حالا می آیی با هم برویم ؟؟؟
    بد جور هوای جاده دارم با تو

    جاده ای که باران زده باشد ، و خالی از هر حس تشویش

    بیا با هم برویم ؟؟؟ آنجا که رسیدیم خانه ای برایت میسازم ؛

    سقفش از تلالو مروارید و دیوارهایش از جنس لطافت ابر

    تمام پنجره هایش را رو به باران میسازم

    و دریا را به تماشای تو میکشانم
    25 اذر جشن میلاد "رضاداودی" استارتر پرمخاطب ترین تاپیک باشگاه مهندسان
    قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط
    یستیم !
    به دنیا می آییم
    عکس ِ یک نفره می گیریم !
    بزرگ می شویم ،
    عکس ِ دو نفره می گیریم !
    پیر می شویم ،
    عکس ِ یک نفره می گیریم ...
    و بعد
    دوباره باز
    نیستیم حسین پناهی
    سلام کلا خیلی خوشم میاد اخه واقعا اشعاری که انتخاب می کنید و می فرستید زیبا هستن . و با محتوی شما کلکسیون دار اشعار با محتوی و زیبا هستید. یه دنیا مررررسی:smile:
    من به سیبی خشنودم

    و به بوییدن یک بوته بابونه

    من به یک اینه یک بستگی پک قناعت دارم

    من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد

    و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف می کند

    من صدای پر بلدرچین را می شناسم ...
    دوباره میگماین فرم های اختلاف محدود هست برای مشتق که بر اساس بسط سری تیلور نوشته میشنمرتبه یک دو سه و.... به فرم پیشرو پس رو و مرکزیتما این فرمولا برای فواصل مساوی هستاگه فواصلمون مساوی نباشه چه کنیم؟
    درختان میگویند بهار
    پرندگان میگویند لانه
    سنگ ها میگویند صبر
    وخاک ها میگویند مصاحب
    وانسان ها میگویند خوشبختی
    اما همه ی ما در یک چیز شبیهیم
    در طلب نور!
    ما نه درختیم
    ونه خاک.
    پس خوشبختی را به علم به همه ی ضعف هایمان درتشخیص، باید در حریم خودمان جستجو کنیم...(حسین پناهی):gol:
    سلاممن ازتون یه سوال پرسیده بودمدر مورد مشتق با فواصل غیر مساوی
    نمیدانم چگونه باید باشم ، چگونه بخندم ، چگونه سپاس بگویم

    زمین و آسمان پر از شادی های رنگارنگ است ،کمی باید دقیق شد ؛

    آن کودک که بازی میکند،آن پدر خسته که تلو تلو کنان از کار برمیگردد

    آن مادر که لالایی میخواند،آن فروشنده که آرام بر صندلی نشسته و خیابان را مینگرد

    با تک تک اینها میشود شاد بود ، شاد زیست

    با هر طپش،با هر نفس، با هر دلیل میتوان خندید

    با هر سپاس میشود زیبا و آرام زیست

    دست من و توست که چگونه آرام باشیم و شاد
    برکه گریه میکرد و مینالید : که اگر من زیبا هستم چرا پس سنگم میزنند؟؟؟

    رسم دنیا این است خوبها را سنگ میزنند .
    کاش ،طوری با کاش های زندگی ، کنار می آمدیم تا "کاش" هیچوقت "ای کاش " نمیگفتیم .
    میازار مرا
    بگذار پا بگیرم در این گرد تو خالی آبی ؛
    دنیابگذار پروانه روحم در هوای تو آزادانه بچرخد
    میازار مرا
    با حرف رفتنت جانم را خراش مده
    با بهانه های بیرون ، با ترانه های تنهایی میازار مرا
    بگذار تا جان بگیرد این کودک بی جان
    هوایت را از دم و بازدمم مگیر
    بگذار محبوس در سلول تو باشم
    آزادی از تو یعنی مردن در قفسی بزرگ
    بگذار در همین قفس تنگ عشقت آرام باشم
    میازار مرا
    من مسلول نگاه و محروم دنیای بی تو ام
    مرا مسلول تر و محروم تر کن
    میازار مرا
    من فقط با تو آرامم
    بگذار شاد و آرام به دیدار مرگ بشتابم
    میازار مرا با حرف رفتن
    من با حرف نبودنت هم خواهم مرد
    میازار مرا بیش از این
    نگاه به نگاهم بده
    بگذار جان بگیرم این دو رو باقی را
    به فردا امیدی نیست که باشی و باشم
    تو بگو هستم من امیدوارترین آدم دنیا میشوم
    میازار مرا
    سلام دوست عزیز خوبی
    من اگه خدا بخواد راهی کربلاهستم یه دوهفته ای نیستم
    خواستم خدافظی کرده باشم اونجا به یادت هستم
    :heart::heart::heart::heart::gol::gol::gol::gol:
    جمعه که می شود
    دلت هوایی قریب دارد
    خیال می کنی مال این حوالی نیستی
    و همه ی ساعتهای روزهای قبل برایت غریب و نا اشنا می شوند
    جمعه که می شود
    هی به خود می گویی
    الان میرسد
    الان می اید
    شاید ندانی چه هست یا که هست
    اما در وجودت جای خالیه کسی را حس می کنی
    که با هیچ مرهمی با هیچ جانشینی
    ارام نمی گیرد
    جمعه که می شود
    دوباره و برای بارها و بارها
    از خودت می پرسی
    راستی چند قدم مانده که افق خواب ها را بشکند
    جمعه که می شود
    همه جا بوی سیب می دهد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا