چه زبیا خالقی دارم..
چه بخشنده خدای عاشقی دارم..
که میخواند مرا با آنکه میداند گنه کارم..
اگر رخ بربتابانم,دوباره مینشیند سر راهم..
دلم را می رباید با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی,قهر,نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم
دلم گرم است,می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم
خدای من,خدایی خوب می داند
ومی داند که سائل را نباید دست خالی راند
چه ترس از ظلمت شبها به هنگامی که می گوید
عزیزم حاجتی داری اگر,اینک بخوان مارا
که من حاجت روا کردن برای بنده ام را دوست دارم..