M I N A
پسندها
4,146

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه میبینم
    سلامش سرد
    راهش درو و تاریک است
    به سوسوی چراغش نیست امیدی
    هوایش بد شبیه مرده گاه باشد
    صدایش خوف دارد
    تنش بد بو
    چه میبینم
    امید روشنایی ها
    نباشد در برم پیدا شدم رسوا
    زدست نابسامانی
    چه میبینم هوایش سرد و دلگیر است
    سخن میگفت چون نقال برای ما آق بابا
    صدای کتری بی بی
    امیدی بود گاهی
    زجریان گفتن بابا
    که عمر کوتاه است
    میبیند که می آید هوایش سرد
    راهش دور و تاریک است
    عجب زشت است
    خوفناک است
    گرت نور امیدی نیست تلاشت کن
    به برق کوچکی از نوز که اوناید
    ترسناک است ویرانگر
    بپرسیدن شروع کردم
    نامش چیست ویرانگر کجا خوابد چه میپوشد می آشامد
    به نقالی شروع میکرد آق بابا
    عزیز دل زقلب هر کس وناکس جاگیرد درون من درون تو پر گیرد
    به کابوس شبت خفتد
    ز افکار بدت آید
    دلم لزید و میترسیدم وگفتم که نامش چیست ویرانگر
    نگاهم کرد
    که او یأس است سلامش سرد
    راهش دور و تاریک استstart_up
    نامت را انسانی باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌های متفاوتشان شناختی،و یادت باشد که کاری نه چندان راحت است
    مهاتما گاندي
    دنیای امروز ما....دنیای روابط آدمها با آدمها نیست...!! دنیای روابط نقابها با نقابهاست...!! آدمها کمتر فرصت میکنند تا سیمای حقیقی یکدیگر را ببینند..!!!

    روزگارا
    تو اگر سخت به من میگیری
    با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
    گرچه دلگیرتر از دیروزم گرچه فردایی غم انگیز مرا میخواند
    لیک باور دارم....
    دلخوشی ها کم نیست...
    زندگی باید کرد...
    گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
    شاید چون آرزوهایم بلندند ...
    ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید امیدی هست
    چون خدایی هست ...
    آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
    همواره با خود تکرار میکنم،امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
    سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده
    شاید گلی بروید مانند گلی که در بهار رویید
    .
    .
    .
    پس به نام زندگی
    هرگز نگو هرگز
    زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
    و دلم بس تنگ است
    بیخیالی سپر هر درد است
    باز هم میخندم
    آنقدر میخندم
    که غم از رو برود
    تا خدا هست
    زندگی باید کرد:w05:
    یادتونه وقتی بچه بودیم تخته پاک کن رو خیس میکردیم

    و میکشیدیم رو تخته به خیال اینکه تمیز شده؟؟؟

    بعد که خشک میشد میفهمیدیم چه گندی زدیم

    الانم همین حسو نسبت به زندگی دارم !
    گام بر می دارم اما این گذر بیهوده است
    تا کلید دل نچرخد فکر در بیهوده است
    آه ای گنجشک من در کنج غمهایت بمان
    آسمان وقتی نباشد بال و پر بیهوده است
    ناخدا ! پا از گلیم دور دریاها بکش
    بادبان وقتی نباشد این سفر بیهوده است
    کار با ابرو کمانان آخرش رسوایی است
    تیر اگر از چشم بر خیزد سپر بیهوده است
    موجها افسار خود را دست ساحل داده اند
    کوشش دریای طوفانی دگر بیهوده است
    ای درخت پیر از قانون جنگلها نترس
    ریشه تا در خاک می ماند تبر بیهوده است

    رضا کرمی
    سلام..ممنون دوست خوبم...آره خیلی خوشگله لندسکیپش
    سلااااااااااااااااااااام خوبی گلم :gol: مرسی امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم.
    چشم هرسوالی داشتم میپرسم.
    راستی رشته تحصیلیت چیه؟
    البته فکرشونم آزاده-اینجا فقط دنبال این هستن که کارو هرچه زودتر انجام بدن پولشونو بگیرن
    موفق باشی آبجی مینا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا