agin
پسندها
2,104

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برنامه های ویژه نوروز 92 تالار معماری .

    عکاسی موضوعی معماری شماره 3 - کــهـنــــــه و نــــــــو


    مسابقه مدلسازی بناهای معماری - برنامه ویژه نوروز 92 ( با هدایای ویژه)
    آسمان آمد و
    آهسته زیر گوش ماه
    چیزی گفت انگار

    ماه آمد و
    به کوچه‌ی کهن‌سال مُشیری
    چیزی گفت انگار
    کوچه
    کوچه‌ی بی‌گفت و بی‌گذر
    رو به روشن‌ترین پنجره چیزی گفت انگار
    چیزی، رازی، حرفی
    سخنی شاید
    سَربسته از چراغی
    شکسته‌ی هزار پاییز بی‌پایان
    چیزی، حرفی آشنا
    و چقدر زیباست دانستن این‌که قدر می‌نهند وجودت را و بودنت را
    روز زن بر همه مبارک

    سلام ..خیلی از لطفت ممنونم عزیزم که دوستی شدی:smile: .نمیدونم پیامی که دادم رو دیدی یا نه!ایشالله امتحانتو خوب بدی بعد مزاحمت میشم.
    تاپیک: گفتگوی معماری شماره 6 : کپی کاری در معماری !!
    خب کاربران عزیز این بود قصه دختر شهرمهندسان
    امیدوارم شما از داستان این دو درس عبرتی بگیرید و دوستانتون هیچوقت فراموش نکنید
    حالا به نظر شمانتیجه اخلاقی این داستان چیه؟ 2 نتیجه داره
    1-شیطونه میگه یه دل سیر دختره رو کتکش بزن تا دلت خنک بشه[IMG]
    2-اینکه حاکم و داروغه های شهر بیخودی به مردم اروم و قانونمندشون گیر ندن و باعث رنچش و قهر اونا نشن..چون افرادی مثل دختر قصه به این چیزا عادت نداره ..چون هنوزم که هنوزه بعداز یکسال و اندی با اینکه حاکم فهمید دختر مقصر نبوده و اخطارشو پاک کرد ولی دختر نتونست اون واقعه رو فراموش کنه و تو دلش مونده اینه [IMG]
    نتیجه دوم ربطی به اینجا نداره ولی نوشتم شاید اگر داروغه ای حاکمی چیزی از این طرفا رد بشه سرگذشت قهرمان قصه مارو بخونه[IMG]:)
    وقتی به رفتار و اعمال دختر توجه کرد بازم بیشتر به دلش نشست و عاشقش شد و تصمیم گرفت با اون دختر طرح دوستی بریزه
    بالاخره هرطوری بود با دختره دوست شد وبعدها دید همونجوریه که فکر میکرده
    خلاصه گاها از احوال هم خبری میگرفتند و صحبت میکردند تا برای دختر دوم قصه ما اتفاقی پیش امد که دل و دماغ گشتن تو شهرو نداشت و کمتر از خونش بیرون می امد:w05:
    مدتی گذشت تا حاکم اون شهر بی دلیل باعث ناراحتی قهرمان اصلی قصه ما شد و اونم چون مقصر نبود خیلی رنجیده شد و از اون شهر به شهر کوچیک قبلی خودش برگشت ولی بخاطر دوستانش گاهی به اونجا سر میزد
    بیشتر دوستانش سراغشو میگرفتن جز دختر دوم قصه ما
    که ظاهرا دوستش رو فراموش کرده بود
    نه سری.نه سراغی..انگار که از اول هیچوقت باهم دوست نبودند:w05:
    تا اینکه دخترخودش تصمیم گرفت به خونه او بره ببینه هنوز اونجا زندگی میکنه که دید بله هنوز اونجاست ولی ...:w05:
    یکی بود یکی نبود..درگذشته ها اون قدیم ندیما دختری در شهر کوچکی زندگی میکرد که به دلایلی از اون شهر کوچ کرد :cry:
    امد امد تا به شهر بزرگی به نام مهندسان رسید..چون اون شهر از نظر ظاهری شباهت زیادی به شهر قبلی داشت وارد اون شهر شد
    اوایل ورود خیلی سر درگم بود چون ادمای اونجا همه غریبه بودن تا اینکه خیلی زود با تعدادی از مردم اونجا اشنا شد:redface:
    بعضی هاشون خیلی مهربون بودند و بعضی نامهربون و بد[IMG]
    دخترقصه ما یک روز در شهر برای خودش راه میرفت و به گفتگوهای مردم گوش میکرد که ناگهان چشمش به دختری افتاد که درحال صجبت کردن با دیگران بود..وقتی به صحبتهاش گوش داد دید با چیزهایی که تو فکر خودشه خیلی نزدیکه و از او خوشش اومد[IMG]
    درست متر کن، آدمها هم قد خودشان هستند، نه هم قد انتظارات تو...

    ممنونم
    اون که باعث افتخاره و منتی از طرف خواهر بزرگواری چون شما
    کم سعادتی بوده این مدت
    خدا حفظتون کنه برای همه اونایی که مهم هستید براشون، علی الخصوص پدر و مادر بزرگوارتون
    زنده باشید
    یا علی
    سلام از بنده
    شما خوب هستید
    شرمنده مدتی نبودم، جواب دیر شد
    ممنون که سری به برادرتون زدید
    یا علی
    گاه می اندیشم...چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم...همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران و انسان هایی درزندگیم باشند که زلال تر از باران هستند...
    به دنبال ظواهر نباش، شاید فریب بخوری

    به دنبال ثروت نباش،این هم ماندنی نیست

    به دنبال کسی باش که به لبانت لبخند بنشاند

    چون فقط یک لبخند می تواند شب سیاه را نورانی کند

    کسی را پیدا کن که دلت را بخنداند
    سرگرمی هایی برای باهوش شدن


    10 عمل مبتذل که هر روز می بینیم!



    معاشران گره از زلف یار باز کنید
    شبی خوش است بدین وصلش دراز کنید
    یلدا نماد پایان تاریکی و تولد دوباره خورشید بر شما مبارک باد
    سلام آگین جان. شما خوبی؟ آره سوالات رو دادم دفتر مقررات ملی فعلا جوابی ندادن.واسه سنجش هم فرستادم شما هم به سنجش اعتراضت و سوالارو پست کن. لطفا با دوستان دیگه هر روز به دفتر مقررات زنگ بزنید و اعتراض کنید ...ممنون
    سلام عزیزم شما خوبین؟ سوالا خوب بودن .آره امروز پست کردم .فکر خوبیه البته من دو تا از سوالارو ( 48 و 34) رو با دلیل قبلا گذاشتم.
    ببخشیدبجانمیارم
    .
    .
    .
    .
    به به ببین کی اومده خونمون مهمونی[IMG]
    پاشم اب جاروکنم ابروم نره
    خیلی وقته ازخونه زندگیم دوربودم تارعنکبوت گرفته
    خوبی خوشی
    کجاهایییییییی
    این سوالم جزء سوالایی هست که باید جوابش دو گزینه ای بشه.من نمی دونم کی این سوالارو طرح کرده!!!
    مرسی، جالب بود ولی سادگی و صمیمیت و پاکیشون رو دوست دارم طوری که هوس کردم:D
    سلام دوستم

    متاسفانه لینکتون خرابه و نتونستم سربزنم...
    سلام دوست خوبم
    اگر تمایل داشتید خوشحال میشم در گفتگوی تازه نیزشرکت بفرمائید فکر میکنم بتونیم در مورد موضوعات جالبی صحبت کنیم!
    سپاسگزارم

    تاپیک: گفتگوی شماره 4 - مشاهیر معماری ؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا