مگه من رفتم که بدونم
اینقدر بابام اصرار کرد گفتم نمیام گفتمشون الان آفتاب سوزان میخوره تو سرتون
از قرار معلومم همینجور بود بعد بعدظهر بهتر شد
راستش از جاده شهیون خوشم نمیاد وقتی میرم حالت تهوع میگیرم شرمنده که گفتم
و میخواستم کمی از خانواده ها دوری کنم
خوشبحالت به جاش ما خونه نشین بودیم
قرار بود بریم علی کله
اما نیدونم چی بود نرفتیم حتی هنو نفهمیدم چرا نرفتیم
فردا بابام اینا گفتن بریم شهیون من بهشون گفتم نمیام پامو نمیذارم شهیون من میرم خونه آجیم