درياي شور انگيز چشمان تو زيباست
آنجا كه بايد دل به دريا زد همين جاست
در من طلوع آبي آن چشم روشن
ياد آور صبح خيال انگيز درياست
بيهوده مي كوشي كه راز عاشقي را
از من بپوشاني كه در چشم تو پيداست
ما هر دو مون خاموش خاموشيم اما
چشمان ما را در خموشي گفتگوهاست
بگذار دستت را ز دستم را بداند
بي هيچ پر وايي كه دست عشق با ماست
با ماست