sarang saman
پسندها
103

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یه دنیا سپاس
    خیلی خوشجلن.من خیلی دوسشون دارم
    سلام عزیز.......... خوبی؟
    بابت شعر زیبات مرسی.
    راسی ی خرده از خودت بگو بیشتر باهات آشنا شم!
    من به تنگ آمده ام از همه چیز.
    بگذارید هواری بزنم:آی..!
    چاره درد مرا باید این داد کند
    ار شما خفته چند
    چه کسی می آید با من فریاد کند؟
    جایی ، صدایی از اعماق قلبم صدا می زنه
    ممکنه همیشه خواب ببینم
    رویاهایی که قلبم رو می بره
    با اشک و اندوه و غم بسیار
    میدونم اونطرف یه جایی من پیدات میکنم
    هر وقت که زمین میخوریم
    به آسمون آبی بالای سرمون نگاه میکنیم
    و با رنگ آبی اون بلند میشیم
    هر شب خواب می بینم

    سقوط می کنم از یک آسمانخراش

    و تو از لبه ی آن

    خم می شوی و دستم را می گیری

    سقوط می کنم هرشب

    از بام شب

    و اگر تو نباشی

    که دستم را بگیری

    بدون شک

    صبحگاه

    جنازه ام را در اعماق دره ها پیدا می کنند.
    ملسییییییییییییییییییییییییییی
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/377634-لوز-پدر-مبالککککککککککککککککککککک-کککککککک
    گفتی که مرا دوست نداری گله ای نيست
    بين من و عشق تو فاصله ای نيست
    گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده
    گفتی که نه بايد بروم حوصله ای نيست
    گفتم که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
    دیدم بجز عشق تو در خاطر من مشغله ای نيست
    رفتی تو... خدا پشت و پناهت ، به سلامت
    بگذار بسوزد دل من مسئله ای نيست...
    گفتگوی ماه و نابینا:
    نابینا گفت: دوستت دارم .
    ماه گفت: تو که منو نمی بینی چطوری دوستم داری .
    نابینا گفت: اگه می دیدمت عاشق زیباییت می شدم اما الان که نمی بینمت عاشق خودت هستم
    مهلبونی از خودتونه بابای مهلبونم....همیسه تو در نی نی هستین حتی وختی نیاد باسگاه...بابل کن بابا
    ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﻬﺎﯾﻢ ﻛﻮﭼﻚ
    ﻭ ﺩﻟﻢ ﻗﺎﻧﻊ ﺍﺳﺖ

    ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﻛﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ
    ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﭘﺎﻙ ﻧﻜﺮﺩﻡ
    ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺷﻮﻡ
    ﺍﺻﻠﻦ
    ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ
    ﺧﯿﺎﻝ ﺧﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
    ﻓﻘﻂ
    ﺭﻫﺎﯾﻢ ﻛﻦ
    نی نی یه ذله کال داست..ولی همیسه به یادتونههههه..میدونی کزا؟؟ تو قلبس
    سناااااااااااااااااااااام...درم باستون یه ذله سده بووووووووووود..بخدا الان داستم پنامامو میخونتم یکی یکی جباچ بدم بابا سالنگ مهلبونممممممممممم
    موسيقي عجيبي ست مرگ
    بلند مي شوي
    و چنان ارام و نرم مي رقصي
    كه ديگر هيچكس تو را نمي بيند
    شعرايي كه مي فرستي خيلي جالبه........حس خوبي بهشون دارم
    با اين (دلم دل نيس) كاملا هم حسم............
    وقتی هستی


    معنی زندگی را شاید


    کودکان گل فروش سرچهارراه ها درک کنند


    و وقتی نیستی ...


    پیرمرد سیگار فروش کنارِ خیابان


    من هم بینِ گل و سیگار ...


    تنها ... مانده*ام
    ﻧﺎﻡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ

    ﻧﺎﻡ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﯿﻨﮏ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﻦ!

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ

    ﺭﮒ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ

    ﻭ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ

    ﺍﺩﺍﻣﻪ ﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

    ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺳﻨﮕﯽ ﺭﺍﻣﺴﺮ

    ﺗﻠﻔﯿﻘﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﯼ ﻭ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ

    ﻭ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﺎﻓﻪ ﺍﯼ
    آدمهای ساده را دوست دارم.

    همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.

    همان ها که برای همه لبخند دارند.

    همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند.
    باران پاکی میخاهد
    و من از باران فراریم
    عشق او هم پاکی میخاهد
    و این بار او از من فراری است
    درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند.

    در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.

    درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم.

    آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

    (حسین پناهی).
    من
    از ترنم باران بر پنجره
    ازسمفوني باد در كوچه ها
    از بي رنگي برف بر بام خانه ها
    از پرواز پروانه و از عطر ياس
    از آواز گنجشك هاي بي قرار
    از سبزي يكدست جاليز
    از رويش مترسك ها بر صليب
    و از رستاخيز رنگ
    بر بوم زمين
    زمان را میفهمم
    در گذر
    بي تامل
    بی درنگ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا