E . H . S . A . N
پسندها
12,785

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اسم کتاب معماری پایدار
    تالیف و گردآوری:سید احسان صیادی،سید مهدی مداحی و با همکاری:علی محمدپور
    انتشارات لوتس
    200 صفحه
    فونت:16،نازنین:D
    قیمت:نمیگم!!! :دی
    چرا باید دلت بسوزه شما که دیگه واسه خودت کتابخونه ای داداش!!!:D
    آره با توجه به بودجه ای هم که داشتم یه چیزایی گرفتم
    لیستش اینهاست:
    1)دوبیتی های باباطاهر
    2)معماری پایدار
    3)مجتمع مسکونی
    4)اکنون معماری
    5)سانتاگو کالاتراوا
    6)مرجع جیبی معماری
    خیلی دلم می خواست کتابای بیشتری بگیرم اما نشد که بشه!:cry::crying2:
    20 تا!!!:eek:
    اسم کتاب مجتمع مسکونی از انتشارات کتابکده کسری
    جای شما خالی نمایشگاه کتاب رفتم اندک خریدی هم کردم،کاش شما هم بودی یه کمکی به من میکردی!:cool:
    اين امضاي يكي از اعضاي باشگاس
    خيلي خوشم اومد.......

    اسمش را میگذاریم؛دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
    خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند.وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد وقت میگذاردبرایم، وقت میگذارم برایش
    نگرانش میشوم دلتنگش میشوم
    وقتی درصحبت هایم،به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقی ست
    شب بخیر مهندس احسان:gol:
    بازم اضافه کاری :دییی
    غرض از مزاحمت یادم میاد قبلا یه پروژه مجتمع مسکونی می خواستی،پیدا کردی؟
    یه کتاب گرفتم در مورد مجتمع مسکونی،اگه خواستی شاید بتونم کمکت کنم،توجه داری یا نه؟
    عشق یا دوست داشتن ؟؟؟!!!

    عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی


    دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

    عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است


    دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد

    همگام با آن اوج می گیرد

    عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها

    بر آن اثر می گذارد


    دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

    عشق طوفانی و متلاطم است


    دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

    عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی

    “ فهمیدن و اندیشیدن “ نیست


    دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود

    و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد
    یک غریبه در جهانیم آشنایی نیست مارا
    عاشقیم شوریده حالیم هم نوایی نیست مارا
    تیرگی ها قد کشیدند در دل آبی دنیا
    نور شمعی و چراغی تارهایی نیست مارا
    لحظه ها ره می سپارند تا ابد تا مرگ ماهی
    در سکوت سرد و بی جان ، هم صدایی نیست مارا
    می شکافد قلبها را دست بی رحم شقاوت
    کشتی درهم شکسته ،ناخدایی نیست مارا
    بی امید ره می سپاریم در نشیب روزگاران
    جاده ای در عمق وحشت ،انتهایی نیست مارا
    یک غریبه در جهانیم غرق در ابهام و تردید
    بهر یک آغاز دیگر ابتدایی نیست مارا . . .
    دُرود احسان جان:gol:
    چشماتون قشنگ میبینه!:surprised:
    ممنون اما فعلا این آواتار دستگرمیه!!! :دی
    اولین روزدبستان باز گرد‏‎ کودکی ها شاد و خندان بازگرد درسهاى سال اول ساده بود آب رابابا به سارا داده بود درس پند آموزروباه و خروس روبه مکار و دزد و چاپلوس باوجود سوز وسرمای شدید ریز علی پیراهن ازتن میدریدتا درون نیمکت جامی شد یم ماپراز تصمیم کبرا میشدیم کاش هرگز ز نگ تفریحی نبود جمع بودن بودوتفریقی نبود کاش میشد باز کوچک میشدیم لااقل یکروز کودک میشدیم
    سلااااااااااااااااااااااااام
    مممنونم ازت عکس فوق العاده ای بود
    راستی یادم رفت آزمون ارشد هم دارم شما بگو من چه کار کنم
    دوست..

    روی جلد یک کتاب نوشته ای دیدم که خیلی من رو جذب خودش کرد. من اون طرف رو ندیده بودم ولی به آدرسی که زیر نوشته داده بود نامه میدادم و اون هم برای من نامه میداد تا قرار شد همدیگه رو ببینیم. در محل قرار دختری بسیار زیبا از کنار من گذشت و پیرزنی با همان مشخصه نامه پیش من آمد. من که مجذوب شخصیت او شده بودم بدون توجه به او پیشش رفتم و شاخه گلی به او دادم او در جواب من گفت همان دختر زیبا که از کنارت رد شد گفت که اگر شاخه گل را به من دادی بگویم که در رستوران آنطرف خیابان منتظرت است

    خوشال میشیم تو تاپیک شرکت کنین
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا