mahdi271
پسندها
453

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آقا مهدی.کاش خبرم میکردید واسه دیدن نمایشگاهتون می اومدم.ای ول به استقامتتون.انشالله اجرتونو از شهدا بگیرید.منم این نمایشگاه نصر 4 رو رفتم دیدم در حد شهری مثل رشت نبود.اما باز جای شکرش باقیه که شهدا توی این هفته حداقل،تو رشت گرامی داشته میشن!!!
    می‌شه خدا رو حس کرد
    تو لحظه‌های ساده
    تو اضطراب ِ عشق‌و
    گناه ِ بی‌اراده
    بي عشق عمر ِ آدم
    بي اعتقاد ميره
    هفتاد سال عبادت
    یک شب به باد میره
    وقتی که عشق آخر
    تصمیمش‌و بگیره
    کاری نداره زوده
    یا حتی خیلی دیره
    ترسیده بودم از عشق
    عاشق‌تر از همیشه
    هر چی محال میشد
    با عشق داره میشه
    انگار داره میشه
    عاشق نباشه آدم
    حتی خدا غریبه‌س
    از لحظه‌های حوا
    هوا می‌مونه و بس
    نترس اگه دل ِ تو
    از خواب ِ کهنه پاشه
    شاید خدا قصه تو
    از نو نوشته باشه
    وقتی که عشق آخر
    تصمیمش‌و بگیره
    کاری نداره زوده
    یا حتی خیلی دیره
    ترسیده بودم از عشق
    عاشق‌تر از همیشه
    هر چی محال میشد
    با عشق داره میشه
    انگار داره میشه
    سلام اقا مهدی
    خوبین؟
    داشتم مطالبی میخوندم
    رسیدم به صحبتای شما تو بخش اون شهید 16ساله
    خیلی زیبا بود
    ماه من ، غصه چرا ؟!

    آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

    مثل آن روز نخست

    گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

    یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

    نه شکست و نه گرفت !

    بلکه از عاطفه لبریز شد و

    نفسی از سر امید کشید

    ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

    زیر پاهامان ریخت ،

    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

    ماه من !

    غصه اگر هست ! بگو تا باشد !

    معنی خوشبختی ،

    بودن اندوه است ...!

    این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور

    چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

    همه را با هم و با عشق بچین ...

    ولی از یاد مبر،

    پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا

    و در آن باز کسی می خواند ،

    که خدا هست ، خدا هست
    سلام علیکم . همینجام.رشت. شما خوبی؟ ببینم این نمایشگاه دفاع مقدس رسالت رو رفتید دیدید؟تکراری هست یا نه؟
    فعلا خدا حافظ.

    بر مي گردم در مورد شهيديان حرف بزنيم.
    شايد يه تاپيك جديد زدم.
    بدون دعوت!
    هر كس طالب باشه خودش مياد.
    صبح دكتر رفيعي داشت تو تلويزيون صحبت مي كرد.
    مي گفت درسته الان جنگي نيست ولي مي شه شهيد شد!
    مي گفت حداقلش اينه كه هر كي آرزوي شهادت داشته باشه با شهدا محشور ميشه.
    چند تا روايت هم آورد.
    دلم لرزيد.
    رواياتي كه گفت همون كارايي بود كه ما مي خواستيم تو شهيديان انجام بديم.
    ما داشتيم از شاه راه مي رفتيم.
    نبايد مي ذاشتيم اينجوري بشه.
    من به اميد خدا راش ميندازم.
    هر كس عاشق بود خودش مياد.
    همه بچه ها طالب هستن ولي مثل خود من نياز به هُل دادن دارن.
    مي خوام شهيديان رو راه بندازم به اميد خدا

    هستيد؟؟؟
    هههههههههه
    :biggrin:

    منم اين جمله رو زياد گفتم.
    اما آقا مهدي
    اگه توكل نكرده بوديم الان همينم نمي شد!

    پس تا مي تونيد اين جمله رو بگيد.:victory:
    اگه بشه اول عمران عمران بعد ساختمان

    توكل بر خدا
    اگه نشد هم برام مهم نيست.
    چون از اين گرايش هم خوشم مياد.
    همه اينه كه عمرانه:w11:
    سلام
    مرسي
    شما خوبين؟
    بله رفتم امروز.
    ثبت نام كردم.
    پس فردا بايد پول بريزم بعدش واحدام مشخص ميشه.
    دانشگاش خوب بود.
    براي تغيير رشته هم سوال كردم.
    گفتن ميشه يه كارايي كرد.
    سلام داداش
    به سلامتي و دل خوش
    ايشالا كه برات اومد داشته باشه...فقط مراقب باش...خيلي تند نرو
    فعلا من برم ديگه.
    خوشحال شدم.

    خبر بدين اومددين تهران

    خداحافظ.
    ههههههههههه
    شايد من يهو گم شدما.....:lol:
    نه شوخي كردم.

    سوغاتي سر جاشه.
    :w16:
    بله
    خدا رو شكر شما ثابت قدم هستين.
    خيلي خوبه آدم يه همچين روحيه اي داشته باشه.


    تشريف بياريد قدمتون سر چشم...
    آره
    شما روحيه تون با خيلي ها فرق داره
    :دي
    اگه بخوايد بريد خوابگاه سابقه دار مي شيد.
    :lol:

    حالا نيومدين هم عب نداره ها
    آدرس بدين پست مي كنم.:w16:
    مرسي.
    سوغاتي هم به چشششم
    شما قدم رو چشم ما بذاريد بيايد تهران!

    ههههههه
    عجب!
    حالا يادتون نره!
    حتما ببريد مداركو.
    سرويس داره!
    از سر شهركمون سرويسش رد ميشه.
    تا دانشگاه دو ساعت راهه.
    از اتوبان ميره.
    من تو مقطع كارداني دانشگام تو شهر بود.
    با اتوبوس كه مي رفتم به خاطر ترافيك و شلوغي همون دو ساعت تو راه بودم.

    شما تهران اومدين؟

    انقدر جاده تهران به سمت شمال افتضاحه كه نگو!
    اگر خانواده هم راضي مي شدن من خودم نميومدم.
    چون با هر بار رفت و آمدم مطمئنم كه بابام ده سال پير مي شد!

    قزوينم جزء اولين انتخابام بود.
    ولي قبول نشدم.

    دانشگاه گرمسار خيلي دانشگاه خوبيه.
    يكي از دوستما با رتبه 36 عمران اونجا رو زده.

    خدا كمك كرد كه اينو قبول شدم.
    خب شركت مي زنيم!
    كاري نداره كه!
    مي تونيم هم گريد آب بگيريم و هم گريد ساختمان.
    :دي


    خيليييييييييييييييي خوشحال شدم واقعا
    شما هم پس همون رامسر قبول شدين.
    عاليه
    تبريك مي گم.

    من هنوز نرفتم ثبت نام!!!
    همين ديشب از مشهد برگشتيم.
    نائب الزياره دوستان عزيزم بودم.

    هنوز گواهي فارغ التحصيليمو نگرفته بودم.
    امروز با هزار بدبختي گرفتم.
    زنگ زدم دانشگاه هماهنگ كردم.
    گفتن مشكلي نيست اگه فردا بياي.

    كاش كلاساي ما هم همين جوري باشه.
    من اگه بتونم مي خوام سر كار هم برم.
    البته كارم زياد به درسم ربط نداره.
    معلم قراره بشم ان شاءالله.
    خيلي از دوستام با رتبه هاي بالاتر از من عمران عمران قبول شدن ولي جاهاي خيلي پرت مثل رفسنجان.
    دانشگاه هاي شمال هم با رتبه بالاتر از اين هم قبول مي شدن ولي من ترجيح دادم شمال نباشه.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا