پشت شیشه تا بخواهی شب
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با اوج
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا میکرد
یک فضای باز شن های ترنم
جای پای دوست
سلام عزیز
خوبی؟
میبینم که شمام هم رشته ما هستی ؟
خوشحال میشم به سایت ما سر بزنی و عضو شی
تا با هم یه جمع بزرگ مهندسان معماری رو تشکیل بدیم
مرسی
منتظرت هستم www.memarirani.com
قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت مي يابد ولي گوشهايتان در حسرت و آرزويند که آواي چنين شناختي را که بر قلبهايتان فرود مي آيد ، بشنوند . جبران خليل جبران