بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
بس توبه شایسته بر سنگ تو بشكسته
بس زاهد و بس عابد كو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمیزدم دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد