Tybe Engineer
پسندها
3,048

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/537400-۩۞۩ٌ-و-بلخره-یاسین-هم-فارق-تحصیل-گشت-۩۞۩ٌ
    می بده ای ساقی آخرزمان ای ربوده عقل های مردمان

    خاکیان زین باده بر گردون زدند ای می تو نردبان آسمان

    بشکن از باده در زندان غم وارهان جان را ز زندان غمان

    تن به سان ریسمان بگداخته جان معلق می زند بر ریسمان

    ترک ساقی گشت در ده کس نماند گرگ ماند و گوسفند و ترکمان

    چون رسید این جا گمانم مست شد دل گرفته خوش بغل های گمان
    بجای ای کاش هم و بجای اون شکلک غم که یه لحظه رفتم تو فازش می گم. حتما ایشاالله بعدش یه لبخد واقعی:D
    بله زدید به خال و اصل مطلب همون که می خواستم بگم. کاش ما هم دلمون بچه بمون..................:cry:
    واضحترین شاخصه شون کنار این همه شاخصه خوبی که دارن یک رنگ بودنشونه . اصلا دورویی تو کاراشون پیدا نمی شه خیلی بی غل و غشن و صاف و ساده. که تو دنیای ادم بزرگا کم پیدا میشه این صفات
    میگن ادم نباید تو هر چهره ای زل بزنه چون تاثیرات اون چهره تو وجود ادم می افته. ولی من می گم باید غرق چهر یی بچه ها شد تا از شون پاکی و مهربونی رو گرفت. این دومی هم خیلی معصوم و زیباست
    یه بچه ایی بود پری روز تو تاسی همش زل میزد به من اینقده با حال بود که نگو پاکی محض زیبایی محض تو چشماش بود .
    تازه فهمیدم خدایم، این خداست
    این خدای مهربان وآشناست

    دوستی، از من به من نزدیك تر
    از رگ گردن به من نزدیك تر

    آن خدای پیش از این را باد برد
    نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود
    چون حبابی، نقش روی آب بود

    می توانم بعد از این، با این خدا
    دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

    می توان با این خدا پرواز كرد
    سفره ی دل را برایش باز كرد

    می توان درباره ی گل حرف زد
    صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

    چكه چكه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صد هزاران راز گفت

    می توان با او صمیمی حرف زد
    مثل یاران قدیمی حرف زد

    می توان تصنیفی از پرواز خواند
    با الفبای سكوت آواز خواند

    می توان مثل علفها حرف زد
    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می توان درباره ی هر چیز گفت
    می توان شعری خیال انگیز گفت
    خدا را گفتم
    بیا جهان را قسمت کنیم :
    آسمان برای من ابرهایش برای تو
    دریا برای من موج هایش برای تو
    ماه برای من خورشید برای تو

    خدا خندید و گفت :
    تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
    من هم برای تو

    خدا میان عبور افکارت
    آواز می خواند...
    کافی چشم هایت را ببندی و دست هایت را رو به طلوع باز کنی
    اشکستگان را جان‌ها بستست بر اومید تو
    تا دانش بی‌حد تو پیدا کند فرهنگ‌ها
    تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو
    تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگ‌ها
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا