shokraneh.28
پسندها
50

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نقاشی های ایمان ملکی.حتما ببینید بسیار زیباست
    یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت... پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه... این پیام جک نیست یه واقعیته.. فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیام و به 10 تا از دوستات بفرست حتی به من.. اگه 5 تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سورپرایزت میکنه...
    .............
    به امید خدا
    سلاااااااااااااااامممممممممممم................
    مرسی دوست گلم.......قابل نداره:gol::gol:





    یادم باشد که خدا با من است......
    ..................که فرشته ها برایم دعا می کنند،
    ..........................که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد
    یادم باشد،که قاصدکی در راه است،
    ........................................که بهار نزدیک است
    ....................که فردا منتظرم میماند
    ............که من راه رفتن میدانم...و دویدن!
    .........و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد،
    اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
    که خدای من اینجاست،همین نزدیکی ها
    اولین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ 4

    دومین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ4

    درود،لطفا در هر دو نظر سنجی شرکت کنید:gol:

    ممنون
    عکاسی مینیاتوری از نقاشی‌های ون گوک!!

    مجسمه های منحصربه فردی که سیلوین مه یر ساخته است
    زندگی ریاضیات است . خوبی ها را جمع کنید ، دعواها را کم کنید ، شادی ها را ضرب کنید ، دردها را تقسیم کنید ، نفرت ها را زیر رادیکال ببرید . عشق را به توان برسانید .
    نـــــــــی نـــــــــی کوچولوهای دوست داشتنی جدید رسیدن بـــــــــدو بـــــــــدو بــــــــــــــــــــــدو
    زندگی شاید ،
    شعر پدرم بود ، که خواند
    چای مادر ، که مرا گرم نمود
    نان خواهر ، که به ماهی ها داد
    زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
    زندگی ، زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت
    زندگی ، خاطره ی آمدن و رفتن ماست
    لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
    من دلم می خواهد ،
    قدر این خاطره را ، دریابم
    سلام خانم شفیع زاده
    لطف دارید مرسی :)
    مرسی که منو بعنوان دوست پذیرفتید
    [گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
    تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
    من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
    وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
    گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
    سلام
    دیدم از شمس و مولانا خوشتون می یاد
    گفتم شعر هایی که می فرستم از اونها باشه
    منم ممنون دوست خوبم :gol:
    برخوانم و افسونش حراقه بجنبانم
    هم ناطق و خاموشم، هم لوح خموشانم
    هم خونم و هم شیرم، هم طفلم و هم پیرم
    کیستم من؟ کیستم من؟ چیستم من
    تا نگردی پاکدل چون جبرئیل
    گرچه گنجی در نگنجی در جهان
    رخت بربند و برس در کاروان
    آدمی چون کشتی است و بادبان
    تا کی آرد باد را آن بادران
    کیستی تو… رهنُمایم، همرهت باشم رفیق
    من قلاووزم در این راه دقیق
    کیستی تو… همدلی کن ای رفیق
    در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
    هم عشق پری دارم، هم مرد پری خوانم
    هر کس که پری خو تر، در شیشه کنم زودتر
    کیستی تو… قطره ای از باده های آسمان
    این جهان زندان و ما زندانیان
    حفره کن زندان و خود را وارهان
    کیستی تو… آدمی مخفی ست در زیر زبان
    این زبان پرده است بر درگاه جان
    کیستی تو… تیر پرّان بین و ناپیدا کمان
    جان ها پیدا و پنهان جانِ جان
    هر زمان نو می شود دنیا و ما
    بی خبر از نو شدن اندر بقا
    پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست
    مصطفی فرمود دنیا ساعتی ست
    آزمودم، مرگ من در زندگی ست
    چون رهی زین زندگی، پایندگی ست
    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد

    سكوت داغی است بر زبان سايه ها

    باز هم يادت شرری می شود

    بر قامت باران های اشک

    اين جا ميان غم آباد تنهايی

    به اميد احيای خاطره ای متروك

    روزها گريبان گير آفتابم

    و شب ها دست به دامن مهتاب

    نمی گويم فراموشم نكن هرگز

    ولي گاهی به ياد آور

    رفيقی را كه ميدانم نخواهی رفت از يادش....
    لطفا داغش کن.. به چند تا از دوستات بفرس..خواهش
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/422963-سرنوشت-ابراهیم-مالک-اشتر-بعد-از-شهادت-مختار-چه-بود؟/
    ر وز مبادا


    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونان که بایدند
    نه باید ها...

    مثل همیشه آخر حرفم
    و حرف آخرم را
    با بغض می خورم
    عمری است
    لبخند های لاغر خود را
    در دل ذخیره می کنم :
    باشد برای روز مبادا !
    اما
    در صفحه های تقویم
    روزی به نام روز مبادا نیست
    آن روز هر چه باشد
    روزی شبیه دیروز
    روزی شبیه فردا
    روزی درست مثل همین روزهای ماست
    اما کسی چه می داند ؟
    شاید
    امروز نیز روز مبادا باشد !


    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه باید ها...

    هر روز بی تو
    روز مبادا است

    قیصر امین پور
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا