salvador
پسندها
3,260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام. چشم. کفتر کاکل پسر از کجا گیر بیارم؟ اونم کودشو!:D
    آره نامردی زیاد میکنه! :D
    خواهش میکنم.:gol:
    هنگامیکه از درون زلال باشی
    خداوند به تو نوری می بخشد
    آنچنان که ندانی
    و مردم تو را دوست ميدارند از جایی که ندانی
    و نیاز هایت از جایی برآورده شود که ندانی چه شد!
    این یعنی پاک نیتی
    و پاک نیت کسی است که برای همه ، بدون استثناء ، خیر بخواهد.
    چون میداند
    سعادت دیگران از خوشی او نمیکاهد.
    و بی نیازی آنها از ثروت او کم نمیکند.
    و سلامت انها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد.
    پس چه زیباست که همیشه نیک اندیش و خیر خواه باشیم...
    مثل تو....
    سلام بر برادر عزیز و بزرگوارم رسیدن بخیر:redface:
    سلاااام. خوبم مرسی. الهی شکر که شما هم خوبی:D
    عه؟ نمیدونم. دوباره کاشتیم :D
    سلامتی. خدا رو شکر. خوب میگذره. ایام هم به کامه:)
    شما چه خبرا؟ همه چیز روبراهه؟
    اتفاقی نیست که دوستت دارم
    قرمز پوشیده بودی
    نامی داشتی که نشنیده بودم
    و می خندیدی...
    من از وقت هایی که نیستی میترسم

    و از وقت هایی که هستی بیشتر میترسم!!

    نیستی میترسم رفته باشی نیایی..

    وقتی هستی می ترسم بروی..

    برای همیشه بروی..
    بینوا جمعه !
    چه معصومانه
    در محکمه ای نابرابر
    تاوان همه روزهای دلتنگِ هفته را می دهی
    خوب که فکر کنی می بینی
    تمام خداحافظی ها سخت است
    حتی خداحافظی
    از دیوارهای یک خانه قدیمی!

    :gol:

    دریا همیشه از من دلگیر است ! چون بزرگى دل عزیزانم را به رخ او میكشم...
    سلام بزرگوار
    بعضی سختیها ادمها را عوض می کنند
    وبعضی آدمها سختی ها را ....:gol:
    «در ایستگاه»



    دیگر منتظر کسی نیستم
    هر که آمد
    ستاره از رویاهایم دزدید
    هر که آمد
    سفیدی از کبوترانم چید
    هر که آمد
    لبخند از لب‌هایم برید
    منتظر کسی نیستم
    از سر خستگی در این ایستگاه نشسته‌ام!
    میلاد عرفان پور



    هر لحظه بدون او هزاران سال است

    ای نوح من از تو هم کهن سال ترم.
    آدم ها می گذرند
    آدم ها از چشم هایم می گذرند
    و سایه ی یکایکشان
    بر اعماق قلبم می افتد
    مگر می شود
    از این همه آدم
    یکی تو نباشی!؟
    لابد من نمی شناسمت
    وگرنه بعضی از این چشم ها
    این گونه که می درخشند،
    می توانند
    چشم های تو باشند
    رسول_یونان
    می دانستم می آیی همین روزها

    شب ها تا صبح دعا می کردم
    دعایم گرفت برف بارید
    آمدی درست لحظه ای که خواب بودم
    بالاخره از تو یادگاری ماند
    آرایشِ رفتنت خیره کننده اس
    ساده،در تکرار این قدم ها گم می شوم
    میروی تا مقیمِ کدام فصل شوی؟
    برای این همه بخاری ، که هوا را گرم میکنند

    دلم می سوزد
    همه یک روز
    به گذشته برمیگردیم
    برای کسانی که دوستمان داشتند
    و ما
    رهایشان کردیم،
    سخت خواهیم گریست!
    میثم_زردشتیان
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا