عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست؟
تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی
باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست؟
تو به دلریختگان چشم نداری، بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست؟
یادم هست ، یادت نیست؟
سلام سعید جان ببخش که بیخبر شد
ولی افغانستان رو خوب اومدی
ولی بعید میدونم همونجا هم اشتراک اینترنت پیدا بشه........
منم خیلی خوشحالم که بازم اینجام و در کنار دوستای خوبی مث تو هستم.......