quester
پسندها
921

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خدا رو شکر که خوبی وقتی دوستت گفت خیلی ناراحت شدم
    برات یه عالمه دعا کردم


    همیشه یک چیزی کم می آوریم !

    همواره قدمی برای گذاشتن باقی می ماند

    که قدمی بر داریم ...

    همیشه کاملا نمی رسیم ...

    فقط فکر می کنیم که رسیده ایم !

    همیشه یک نفر هست

    که خواهد آمد ...

    که نمی شناسیم کیست !

    فقط حسش می کنیم ...

    در دلمان ...

    همیشه جای خالی کسی

    اذیتمان می کند ...!
    سلام:gol:
    شرمنده پای سیستم نبودم ببخشین
    خداروشکر که بهتری ایشالا خیلی زود خوب میشی:gol:
    من شکر میگذره ممنون درسم تموم شده هنوز سر کار نرفتم یعنی هیچ کدام:D


    معبودم ...

    گاهی آنقدر واقعیت داری

    که سرم به یک تکه ابر سجده می برد

    و توقع دارم از سنگ

    مهربانی را !

    ...

    امروز خواستم از خودم بنویسم

    اما نشد !

    خواستم از تو بنویسم

    که ناگهان اشک ریختم و دستانم لرزید !

    تو خوب می دانی که آسمان من بارانیست ...

    تو خوبتر می دانی که نیازم به تو ابدیست ...

    تو می دانی، خوب می دانی

    که ایمان از دست رفته باز خواهد گشت ...

    باز خواهد گشت ...!


    خدایا...

    مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
    و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
    مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
    و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

    مهربانترین...

    به ما بیاموز
    که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم

    به ما بیاموز
    که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم

    به ما بیاموز
    که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم

    به ما بیاموز
    که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم

    و به من بیاموز
    که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
    سلامتی
    صندلی داغ نوبت منه
    اونجا زیاد شلوغ نیست همه رفتن دانشگاه کسی نیست
    سلام مجید جان خوبی؟
    شرمنده جوونی بودم از اینجا غافل شدم دیر رسیدم


    حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره
    خیلی خوشحالم که بازم هستی

    به امید خدا خوبه خوب میشی عزیزم:gol:


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    دوست داشتم بازم مثل قبل میومدی پیشمون می موندی اما ...

    نمیدونم چی بگم... در پناه خدای مهربون باشی همیشه ...
    سلام عزیزم

    کاش یه کم برام خصوصی جریان رو توضیح میدادی، چشم باهاش صحبت میکنم
    این چه حرفیه حلال تندرستی عزیز
    دیگه از این حرفا نزنیا ایشالا که زود خوب میشی و میای اینجا
    میشی مثل قبل مطمئن باش
    توکلت به خدا باشه:gol:
    به به آقا مجید گل:w40:
    خودتی؟خوبی عزیز؟بهتری؟خوب شدی کامل؟:gol:
    خیلی خوشحال شدم دیدم هستی اینجا:w14:
    ایشالا که دیگه از این اتفاقا برات نیفته:w16:
    مواظب خودت باش خیلی خیی بیشتر از قبل:gol:
    كندوی عسل شهد لبانش‌، شیرین سخن از پسته دهانش
    آن‌را به یكی بوسه ستاندم‌، وین را ز چه از زخم زبانش

    چشمش به رهی داد بشارت خشم نگهش كرد اشارت
    آن گفت بیا خانه خرابم‌، زین هر مژه تیری به كمانش

    چین و شكن زلف پریشان بالای قد سرو خرامان
    آن باز و به دستان من اینك‌، چون راز به ما سرّ میانش

    چین را چه كنم مشك ختن او‌، صیاد به دامی كه فكند او
    بر دیده خرامید چو آهو ترسم نرهد دل نگرانش

    آورده متاعی سر بازار ارزان ندهد حال دلم زار
    من مشتری بی‌دل و دستار‌ گر جان بدهم شد به زیانش

    فریاد زنم بلبل مستم‌، گوید قفسی ساخته دستم
    این بند ببین تازه شكستم راحت طلب و كنج جنانش

    خوبست و نكو حور بهشت است نیكوصفت و نیك سرشت است
    هر آنچه شود بر تو نوشته است تنها برسد بر تو نشانش
    سلام مرجان جان.... چرا دريافت پيغامتون فعال نيست؟؟ همينجا پاسخ ميدم بهتون.... ... بله انديمشكي هستم..... خب اينكه تابلو هستش.. محل سكونتم رو ذكر كردم..... چطور مگه؟؟؟
    شاد باشيد.:)
    سلام همشهري..... وقتي شنيدم واقعاً متاثر شدم.. :redface:بنده و دوستان به يادتون هستيم.... اميدوارم كه هر چه زودتر سلامتي كاملتون رو بدست بياريد...... انشاالله...:gol:
    شاد باشيد و سلامت...;)
    اميدوارم كه هر چه زودتر حالتون خوب بشه .درست مثل روز اول.
    هميشه وقتي مهموني ها تموم ميشه حس غريبي دارم ....
    چه برسه به اين دفعه كه مهموني خدا داره تموم ميشه .............

    استشمام عطر خوش بوي عيد فطر از دريچه ي ملكوتي رمضان گواراي وجود پاكتان
    عيدتون مبارك
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا