mim-shimi Apr 15, 2009 دومين سري مسابقه "بهترين عكس مهندسي " با موضوع { فوران چاه هاي نفت} همراه با جایزه ( واسه اطلاع از میزان جایزه اینجا رو ببینید )
دومين سري مسابقه "بهترين عكس مهندسي " با موضوع { فوران چاه هاي نفت} همراه با جایزه ( واسه اطلاع از میزان جایزه اینجا رو ببینید )
@ RESPINA @ Mar 23, 2009 ای داد بیداد الان به یه سری از دوستا میگم برن ببینن اگه اونا هم نتونستن یه فکر دیگه واسش میکنم به هر حال ببخشید
ای داد بیداد الان به یه سری از دوستا میگم برن ببینن اگه اونا هم نتونستن یه فکر دیگه واسش میکنم به هر حال ببخشید
@ RESPINA @ Mar 23, 2009 سلام دوست خوبم خیلی خوشحالم از این تایپک بازدید کردی بالاخره موفق شدی ببینی؟؟؟
MEMOL... Jan 1, 1970 گریزی نیست ... همیشه بی آنکه بخواهی اتفاق خودش را می اندازد وسط زندگی ات ! بعد هم می رود تو می مانی و اینهمه چه کنم ... با ذهنی که مدام تکرار می کند: "حالا که اتفاقی نیفتاده دوست نداشت بماند، رفت...همین!" حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد ! می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ... به قول خودش فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد ! می روم با یک آرزو کاش هیچ وقت نمی گفتم: کاش ... س.بارانی
گریزی نیست ... همیشه بی آنکه بخواهی اتفاق خودش را می اندازد وسط زندگی ات ! بعد هم می رود تو می مانی و اینهمه چه کنم ... با ذهنی که مدام تکرار می کند: "حالا که اتفاقی نیفتاده دوست نداشت بماند، رفت...همین!" حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد ! می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ... به قول خودش فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد ! می روم با یک آرزو کاش هیچ وقت نمی گفتم: کاش ... س.بارانی
MEMOL... Jan 1, 1970 دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ... آرام آنها را ورق زد ... صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ... کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد ! بادی وزید ... برگها به سرعت ورق خوردند ... مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ... و او غرق در اوهام دنیا رفتن هیچ کدام را حس نکرد ... .... خدایی دید ... نوری دید ... تسبیح... گل...پرنده...درخت... و حالا اشرف مخلوقات : انسان ! اشرفی که کنار ادات ایمان گل...پرنده ... درخت احساس حقارت می کرد ! ... باران بارید ... خاطراتش را شست و با خود برد ! او ماند ... بغض ماند ... تنهایی ماند ... و نوری که در خاطراتش گم شد ...! NasibeH
دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ... آرام آنها را ورق زد ... صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ... کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد ! بادی وزید ... برگها به سرعت ورق خوردند ... مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ... و او غرق در اوهام دنیا رفتن هیچ کدام را حس نکرد ... .... خدایی دید ... نوری دید ... تسبیح... گل...پرنده...درخت... و حالا اشرف مخلوقات : انسان ! اشرفی که کنار ادات ایمان گل...پرنده ... درخت احساس حقارت می کرد ! ... باران بارید ... خاطراتش را شست و با خود برد ! او ماند ... بغض ماند ... تنهایی ماند ... و نوری که در خاطراتش گم شد ...! NasibeH
MEMOL... Jan 1, 1970 عیدت مبارک ... امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ... . . . التماس دعا ...
AminNePo Jan 1, 1970 are golam esmesh hamone toye mantagheye damash to roodbar peyda mishe rasti namade melie keshvare vali 99.5% melat nemishnasanesh rasti khobi che khabara?
are golam esmesh hamone toye mantagheye damash to roodbar peyda mishe rasti namade melie keshvare vali 99.5% melat nemishnasanesh rasti khobi che khabara?
pooneh12345 Jan 1, 1970 http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=97541 تشریف بیارین نظرتون رو بگید خوشحال میشم (به من رای بده) ممنون
http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=97541 تشریف بیارین نظرتون رو بگید خوشحال میشم (به من رای بده) ممنون