گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم...
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم...
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند...
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم...
شاد و پیروز باشی...
عمر من
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
تا دشت یادها
هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
پرواز کن
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
حالا كه دست هایت چتر نمی شوند
حالا كه نگاهت ستاره نمی بارد
حالا كه خانه ای برای ما شدن نداریم
از كاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، خیس اشك هایم نشود