خب طلب در برابر چی؟؟؟
در برابر عهدی که با خدا بستی
مثلا شما تو این کمبود خواستگاری من میام خواستگاریت
بعد همون موقعه که چای رو میاری تا منو می بینی داد می زنی میگی بله بله بلهههههه
بعد من عینکمو بر می دارم
می گیم خانم باید فکر کنم...حالا شما تو این زمان که من دارم فکر می کنم
میای با خدا عهد می بندی میگی اگه تورج جوابش مثبت بود قول می دهم همسسر خوبی ....بگذریم من خودم خجالت کشیدم
مثلا داستان کاره
می گی قول می دهم اگر مدیر عامل شدم عدالت رو رعایت کنم و جز حق کلامی نگم و در برابر نا حق با ایستم حتی اگر اخراج بشم
ببین این حرف خیلی مهمیه؟؟
میشی مدیر عامل
خدا می گه بگذار ببینم چقدر پای حرفشه؟
یه امتحان میشی و تهدید می شی از بالا که اگر با این اختلاص موفقت نکنی اخراج میشی و اگر بکنی پولدار
تو ان لحظه هم نیاز شدید به پول داری به خاطر مخارج شخصی
می دونیم اگر موافقت نکنی بدون شک اخراجی و ...
موافت می کنی
اینجا شما زدی زیر قولت