mimul
پسندها
13

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آجی جونییییییییی...چطولییییییییییی؟؟؟!!! کجا بووووودی؟؟!!! دلمون تنگیده بود واست....
    قربون خاله گلم برم. بيا خونه هر وقت سرت خلوت تر بود منو امير دوست داريم خوشحال ميشيم ببينيمتون
    سلامممممممممممممممممممممم خاله جونم خاله چرا به ما ديگه سر نميزني دلمون واست خيلي تنگ شده
    به جون ابجی منظوری نداشتم.
    اون شب حوصلم سر رفته بود میخواستم الکی بهت گیر بدم !!!
    شرمنده اا
    یه نیت کن
    14 صلوات نثار امام حسین (ع) کن.
    این پیام رو به دوستات هم بفرست تا میلیون ها صلوات نثار عزیز زهرا بشه.

    لطفا آخرین حلقه این زنجیر نباش :gol:
    سلام دوست خوبم
    شرمنده از غیبت طولانیم
    اومدم برای حلالیت و خداحافظی
    دیگه به اینجا نمیام
    حلالم کن دوست خوبم
    موفق باشی و پایدار:gol:
    سلام خانم گل چند وقتیه نیستی
    یعنی خیلی وقته که نیستی
    حالت که خوبه؟
    یه خبرایی بود شد بالاخره؟
    خودمونو آماده کنیم؟
    مذهب مردم را متقاعد كرده كه : مردی نامرئي در آسمانها زندگي مي كند

    كه تمام رفتارهاي تو را زير نظر دارد، لحظه به لحظه آن را.

    و اين مرد نامرئي ليستي دارد از تمام كارهايي كه تو نبايد آنها را انجام دهي،

    و اگر يكي از اين كارها را انجام دهي،

    او تو را به جايي مي فرستد كه پر از آتش و دود و سوختن

    و شكنجه شدن و ناراحتي است و بايد تا ابد در آنجا زندگي كني،

    رنج بكشي، بسوزي و فرياد و ناله كني

    ولي او تو را دوست دارد… !

    " جورج كارلين"
    خوشبختی حالا و اینجاست ..

    امروز است
    دور نیست
    دیروز نیست

    نگاه کن :

    خوشبختی شکوه صبح است ،

    همین صبحی که چشم باز می کنی..:smile::gol:
    پاییز را دوست دارم...
    به خاطر غریب و بی صدا آمدنش
    به خاطر رنگ زیبا و دیوانه کننده اش
    به خاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
    به خاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
    به خاطر رفتن و رفتن و...و خیس شدن زیر باران های پاییزی
    به خاطر بوی مست کننده ی خاک باران خورده ی کوچه ها
    به خاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
    به خاطر شب های سرد و طولانی اش
    به خاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
    به خاطر بغض های سنگیبن انتظار
    به خاطر اشک های بی صدایم
    به خاطر تنهایی جوانی ام
    به خاطر اولین نفس هایم
    به خاطر اولین گریه هایم
    به خاطر اولین خنده هایم
    به خاطر دوباره متولد شدن
    به خاطر رسیدن به نقطه ی شروع صفر
    به خاطر یک سال دورتر شدن از اول راه
    به خاطر یک سال نزدیکتر شدن به پایان راه
    به خاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
    پاییز را دوست دارم به خاطر خود پاییز

    [IMG]
    از تو که حرف می زنم، همه ی فعل هایم ماضی اند
    ماضی خیلی خیلی بعید
    کمی نزدیکتر بنشین، دلم برای یک حال ساده تنگ شده است
    تو گاهی در خیال من / به شکل موج دریایی
    کویری ٬کوه و صحرایی / گلی خوشرنگ و زیبایی
    کنار چشمه ها گاهی / تو را در آب می بینم
    اگر در خواب هم باشم / تو را در خواب می بینم
    تو پنهان می شوی گاهی / میان چشم آهوها
    تو را احساس باید کرد / میان رنگ ها ٬ بوها
    کجا هستی ؟ بگو آخر / همین نزدیک یا دوری
    نمی دانم تو الان در / دلم یا آسمان هستی
    فقط من خوب می دانم / که خیلی مهربان هستی
    خوشبختم عزیزم
    خوشحال شدم از آشنایی باهات امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم مینا جونم
    نه خواهش میکنم ای حرفو نزنید . تشکر به کسی دادن به نظرم نشونه صادقانه حرف زدنه مخاطب شماس هر چند که مخالف نظر خودت باشه . من یادم نیس کجا بهتون تشکر دادم ولی امروز از این بابت خوشحالم .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا