نیکوس کازانتزاکیس میگوید که در کودکی یک پیله کرم ابریشم را بر روی درختی مییابد
درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده میسازد
اندکی منتظر میماند اما سرانجام چون خروج پروانه طول میکشد تصمیم میگیرد این فرآیند را شتاب بخشد
با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند تا این که پروانه خروج خود را آغاز میکند
اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد میمیرد
او میگوید:بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمیدانستم
آن جنازه ی کوچک تا به امروز یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدان من بوده است
اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد:فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان
بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن
و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما برگزیده است
اگر پوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به شکستن آن کمک کنید پس ازمدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد
اگر عاشقی صبور باش و جسور