m3164

لبنيات ديگه

زير گنبد كبود، شكر خدا

شما كجايي؟ چه خبرا؟ برا اين شهرام جيگر تونستي كاري بكني؟ كسي رو پيدا كردي جابجا بشن؟

نفرماييد. كم سعادتي از ماست و دوغ و ايناست
معلومه گوشيت مشكلي نداره. مشكل از مخابراته دادا
لطف داري. خودت گلي كه بقيه رو گل ميبيني

.....

به به سلام محمود خان گل گلاب
كجايي كاكو؟ گوشيتم كه جواب نميده

خوبي خوشي؟ طاعات شما هم قبول برادر

سلام محمود جان

دلمون واست یه ذره شده
سالار
واسه اون حرفای قشنگت
خوش به حال قدیما

خدايا مثل هميشه تنها اميدم تويی...
راضی ام به رضای خودت
كمكم كن
93/2/7
23:59
يه روز فراموش نشدنی

یاد اون روزا بخیر...

محمود جان جيميل باز نميشه. به ياهو بفرست
tahtoghari2008
خوندي پاكش كن. مرسي

سلام سالاررررررررررر
دوست دارم

چقدر زیبا
ممنون

.....

سلام عزیزم.جواب سوال که من پرسیدم از بهترین استاد مکانیک نفت اهواز.

چرا در اکثر پمپ ها دیسشارژ بزرگتر از ساکشن است؟

چون اگر خروجی پمپ بزرگتر از ورودی آن باشد پمپ نیاز به ورودی بیشتری دارد و چون نمی تواند این افزایش نیاز مقدار سیال (فلو) رو تامین کند بنابراین میزان جریان در ورودی کم می شود و موجب افت فشار در وردی (خلا نسبی) و در نتیجه رسیدن مایع به فشار بخار و پدیده کاویتاسیون می شود.

کنترل ورودی در پمپ ها دست ما نیست ولی با کم کردن خروجی ماندگاری سیال در پمپ ا بیشتر میکنیم و در حقیقت مثل اینست که ورودی را زیاد کردیم تا کاویتاسیون رخ ندهد.


توضیح یکی دی گر از اساتید:

مثال شلنگ آب و انگشت: وقتی با انگشت سر شلنگ را مسدود مس کنیم فشار پشت انگشت زیاد می شود ولی بعد از انگشت سرعت زیاد می شود بنابراین با کوچک کردن خروجی پمپ کاری میکنیم که درون پمپ فشار بالا رود و با بزرگتر کردن خروجی کاری میکنیم که سرعت دوباره به فشار تبدیل شود و در حقیقت با بالا بردن فشار در پمپ از کاویتاسیون در وردی جلوگیری میکنیم.

حالا دیگه قضاوت با خودت

به نظر من جوابشون منطقیه

آدمها گاهی لازمه چند وقت کرکرشونو بکشن پایین یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن:کسی نمرده... فقط دلم گرفته....

محمود جان این روزا خیلی سر در گمم.خدا رو گم کردم

سلام داداش محمود عزیزم
شرمنده به قرآن من باید خدمتت برسم و عید رو اول تبریک بگم ولی شما همیشه پیش دستی میکنی
ایشالا خوشبخت شی.ایشالا به هر چی ارزو داری برسی
ایشالا سال 92 یکی از بهترین سالهای عمرت باشه

دوستي بر پايه‌هاي شني
آدمیزاد است دیگر گاهی، فقط حضور دارد، در دیداری یا شاید در یک کنجکاوی ساده یا در بین کلماتی که دوست نجواکنان به دل آشنایی‌اش می‌دهد آدمیزاد، گاه نمی‌داند دوست داشتن دلیلی ندارد حسی می‌آید، آشنا می‌شود، روزنه‌های خالی را پر می‌کند و از سرِ شادی فریاد می‌زند.....

...

.....

سلام سالار
خیلی عزیزی.اینقدر ارادت دارم بهت
راجع به سوالمون یه چیزایی پیدا کردم واست می فرستم
امیدوارم به زودی باز بینمت

ببخشید توقعم بیجا بود
می دونم تو هم مشکلات خودتو داری بزرگ مرد

دلم واست تنگ شده .......
چرا دیگه مثه قدیما باهام حرف نمیزنی؟

خیلی مخلصیم حاج محمود

عیدت مبارک عزیز دلم

محمود جان دو سه ماه دیگه اهوازم بعدشم باید برگردم به امیدیه

اره داش محمود روزگار دقیقا همین عکسیه که گذاشتی

راستی همچنان در حال پرسش و پاسخ واسه سوالمونم به نتیجه رسدم خبرت میکنم

اینجا دارم از همه ادمهای با سواد می پرسم

به سلامت سوالو واسم بذار