leila.m
پسندها
50

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • افرین خوب اراده ای داری من دارم منطقی می خونم می خوام اگه بشه با معماری هر دو این ترم بگیرم ترم قبلی اوایل ترم حذفش کردم با مدیر گروهم صحبت کنم ببینم میشه؟
    سلام
    مرسي عزيزم
    خودت گلي:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
    *غالبا در جستجوي اينكه بدانيم در درونمان چه داريم چيزهايي را مي يابيم كه پنهان ماندن آنرا شايسته تر مي دانيم*
    صداى فلوتِ موسيقىِ

    در هوا شناور است.

    زمان آن نيست كه فقط بنشيم و به فكر فرو رویم.

    شاخه ها

    به شور فرا رسيدن موسم گل مى لرزند،

    شبنم ها روى بيشه زارها نشسته اند.



    روى تارهاى بهم بافته پرىوارِ راهِ جنگل

    روشنايى و سايه يكديگر را حس مى كنند.

    سبزه بلند با گل هاى كاكل خود

    موج خنده را به آسمان مى فرستد،

    و من به افق خيره مى شوم، در جستجوى

    آهنگ خويش.



    اين آدم دربندى كه درون تو مدام غمگين است

    اين آدم دربندى كه درون تو

    مدام غمگين است و تشنه نور است، كيست؟

    سازِ او خاموش است،

    گرچه نَفَس زندگى، در هواى بيرون گسترده است

    چشم هايش بينا نيست،

    هر چند صبح آسمان را نورانى مى كند.



    پرنده ها از بيدارى تازه جنگل آواز سرداده اند

    نشاط زندگى تازه در رنگ گل ها آغاز شده،

    شب در آن سوى ديوار رنگ باخته است،

    با اين همه چراغى كه دود مى كند همچنان در خانه مى سوزد.

    آه دريغا، چرا بايد خانه تو و آسمان

    اين همه از هم جدا باشند.


    :gol:ختم قرآن کریم ویژه ماه شعبان برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولیعصر:gol:
    ممنونم دوست عزیز هم به خاطر این عکس قشنگ و هم به خاطر لطفتون..
    وای مرسی لیلا جونم,هم از تصویرت هم از شعر قشنگت:smile: :gol::gol::gol:
    خب ,لیلا جان حالا که خودتم شروع به خوندن شعر کردی,چه حس و حالی داره؟
    سلام:gol:
    اگر خواهي كه گل بيني رخ خود را تماشا كن :gol:
    وگر ميل خزان داري نگاهت را سوي ما كن:gol:
    واپسین غروب حیات
    آخرین نفس هایش را
    به جهان برزخ روانه می کرد
    نمی دانست که هست یا نیست
    زمان هشیاری
    از آخر کار خویش ، گله داشت
    صدای سوت قطار
    در غار برزخ پیچید
    در کوپه ی پر هیاهوی لحظات
    به خواب رفته بود عمیق
    ساعت هفت شب بود
    به ایستگاهش رسید ، به گونه ای دیگر
    پیاده شد
    و در هتل همان جهان اطاقی گرفت
    شماره ی اطاقش را وقتی خواهم دانست
    که در همان ایستگاه آخر پیاده شوم ،
    جوری دیگر
    فقط
    ساعتش را نمی دانم







    درخـشش تو مثـل آبشاری


    از بلندی های محال می ریزد


    در تخـیل پنجره ای است


    که هفـت آسمان در او جمع می شود


    من به مدد مهربانی تو


    و آفـرینه های این تخیل مفهوم


    در باغهای ناممکنی آواز می خوانم


    برای سنگهای پـرنده
    شب فرو می افتد
    و من تازه می شوم
    از اشتیاق بارش شبنم
    نیلوفرانه
    به آسمان دهان باز می کنم
    ای آفریننده ی شبنم و ابر
    آیا تشنگی مرا پایان می دهی؟
    تقدیر چیست؟
    می خواهم از تو سرشار باشم
    ...
    قربونت عزیزم,خوشحال می شم لیلا جان
    وای از عکس قشنگتم ممنونم عزیزم
    جون میده توش بدویی وقتی خسته شدی بایستی صورتتو ,رو به آسمون کنی,همین جور که نسیم آروم صورتتو نوازش می کنه چشاتو ببندی و غرق بشی تو زیبایی های خدا...
    سلام مهندس عيدهاتون مبارك:gol::gol::redface: اين عكس هاي خوشكل و از كجا مياري چه طوري واردشون ميكني؟
    سلام خوبی؟ من فوری دنبال مغناطیس چنگم پیداش نمی کنم میشه کمکم کنی؟ ممنون
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا