جون من؟بهبودی؟
اون دماغشم نمیتونه بالا بکشه...
دیدم دیروز پررو گری در میاورد.....
مارو چسبونده تو دیوار بش میگیم بشین اونطرف نمیره که گفت شما برید دیگه بهبودیم آدم شد واسه ما.........
دیگه کیا بودن؟ فردا آز تشکیل میشه؟
هی دوست زیاد میکنی.........
از بس بامن میگردی خب اصن همه روت یه حساب دیگه وا کردن دیگه.
حالا تو هی برو پیش عارفه جونت..
کتاب در ازای کتاب.....آقا من کتاب میخوام
تو چه خبرا؟
کتابارو پرسیدی؟
ببین هرچی در مورد اندازه گیری و الکترو مغناطیس و مدار داره برا م بگیر لفطن.
هیچ حال دانشگاه اومدن ندارم خوش نمیگذره.
دیروز سحرو کاشتم همونجا واقعا حواسم نبود خب فک کنم ناراحت شد مریمم که کلا تحویلش نگرفتم......
اصن باورم نمیشه........
حق نداشت این طوری رفتار کنه............
دلم نمیخواد حتی یه لحظه باش چش تو چش شم.....
حداقل تو حق به من بده نباید این کارو میکرد
نمی بخشمش داغونم کرد
خبرای تازه:
با ندا اینا دانشگاه بودیم که دیدیم شجاع هی میره و میاد بعدعارفه گفت مگه نمیدونی؟
گفتم چی؟گفت سوزوکی خریده...
کف کردی اصن من نمیدونم اون چیزی که ما ترم اول دیدیم... چقد یه انسان میتونه متحول شه؟
راستی ایزی جون ببین زن شجاع 2باره گیر داده بریم بیرون من که نیستم توام خودت دست به سرش کن0جزوه ملکیم گرفت ازم
من انقلاب بردارم؟تداخل داره چقد نفهمن اینا!تازه کاهدیم نیست دیگه ناییج!معلوم نیست از کدوم داهاتی آوردنش شانس من....