یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدا حفظشون کنه :gol:
    چه جالب!! همیشه فکر می کردم شما دختر هستین :دی
    سلام
    خوبین؟
    این کوچولوی ناز آواتارتون خیلی خشگله... حتما اسپند دود کنید براش :gol:
    می گویند هر خوابی تعبیری دارد
    و من تعبیر این خواب ها را
    نمی فهمم
    تو که در بیداری
    مرا حتی به نزدیکای دروازه ی دلت راه ندادی
    تو که حتی زحمت
    ذره ایی پرسیدن و فهمیدن مرا به خودت ندادی
    چرا؟
    چرا در رویا ؟
    روبروی من اینگونه مستانه می ایستی
    لمس شادی را به گونه هایمان می نشانی
    مرا در نگاه خودت غرق می کنی
    و سرمای تنهایی را با گرمای دستانت از من دور می کنی


    کاش هرگز واقیعت نداشتی
    کاش همیشه در رویا می ماندی
    می ترسم روزی برسد که همانند فروغ ماهی شوم ...
    ماهی ها ؛ نه گریه می کنند ، نه قهر و نه اعتراض !
    تنها که می شوند ، قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان ، برعکس شنا می کنند ...
    ماهی ها ؛ نه گریه می کنند ، نه قهر و نه اعتراض !
    تنها که می شوند ، قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان ، برعکس شنا می کنند ...
    ادمها
    فکر می کنند فهمیده نمی شوند
    حس می کنند در پیله تنهاییشان کسی زبان درونشان را ترجمه نمی کند
    و در کنج خلوتشان از انسانی دیگر بتی فوق العاده ساخته اند که می توانند بهترین مترجم درهایشان باشد. انسانی که نیست و دست نیافتنی است
    بارها و بارها برای خودم این افکار و احساسات اتفاق افتاده و برایم سوال شده بود که چرا اینگونه ایم؟؟؟؟؟؟؟؟
    بعد ها فهمیدم ادمها به راحتی فهمیده می شوند
    با اولین کلامشان
    وبا گذشت زمان
    ذره ذره به معرفی خویش می پردازند
    منظورم فضولی و کنجکاوی در شخصیت دیگر انسانها نیست
    منظورم کاملا ساده است
    که فهمیدن ادمهای ی زمانه ی ما با تمام پیچیدگی که دارند بسیار ساده است
    چون...
    در این بین دوگروه از ادمها
    همیشه تعجبم را بر انگیخته اند
    گروه اول انسانهایی هستند که چیزهایی که ننیستند و نشدند را اظهار می کنند و نمایش می دهند
    و این باعث می شود کمی دل ادم زده شود
    و تعجب بیشترم از گروه دوم هست گه چیزهایی که هسنتد را اظهار به نبودن می کنند
    هر کدام از این گروه ها
    جالب اند
    و هرکدام بابت کارهایشان دلایلی پنهانی دارند
    اما چیزی که بعدها می ماند
    صداقت است
    نه منم همینجوری گفتم ک منظورم ب معذرت خواهی بود : )
    و تازه این بی تابی که هیچ چیز آرامش نمی کند
    در التهاب درهایی که باز میشوند و درهایی که بسته میشوند
    کتابهایی که باز میشوند و دستهایی که بسته میشوند
    دستهایی که سنگها را میپرانند
    و سارهایی که از درختها میپرند
    درختهایی که دار میشوند
    دهان هایی که کج میشوند
    زبانهایی که لال مانی میگیرند
    صدای گنگ و چشم انداز گنگ و خواب گنگ
    و همهمه
    که می انبوهد
    می ترکد
    رویا که تکه تکه میپراکند
    دانشگاهی که حل میشود در زندانی و چشم اندازی که از هم میپاشد
    خوابی که میشکند در چشم و چشم که میخ میشود در نقطه ای
    ونقطه
    که می ماند منگ در گوشه ای از کاسه سر
    که همچنان غلت میخورد
    غلت میخورد
    غلت میخورد
    باید بگردم...
    و میدونم قرار بود اهنگ بفرستم :| وقت نمیکنم :|
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا