خدایا بعضی وقتا که حرفتو گوش نمیدم به سنگ میخورم
حال بچه ای رو پیدا میکنم که با گریه بسمت مادرش میره
و میخواد تمام تقصیرا رو گردن بقیه بنداز که مبادا مامانش باهاش قهر نکنه
و بگه مامان بقیه منو اذیت کردن
و مامانش بگه نگران نباش با همشون دعوا میکنم
تا بتونه یه نفس راحت بکشه که مامانش از دستش ناراحت نیست...
ولی چه کنم که هم تو میدونی تقصیر من و هم خودم...
فقط این وسط میتونم به مهربونی تو امیدوارم باشم که به رو خودت نیاریو
دوباره بهم بگی نگران نباش هنوز هم دوستت دارم